صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

درباره : شیخ فضل اللّه مهدیزاده محلاتی بازگشت به شماره : 45545/316 ـ 2/8/46

تاریخ سند: 3 آبان 1346


درباره : شیخ فضل اللّه مهدیزاده محلاتی بازگشت به شماره : 45545/316 ـ 2/8/46


متن سند:

از : ساواک تهران به : تیمسار ریاست ساواک اداره کل سوم 316 شماره : 23156 /20/ه3 نامبرده بالا در ساعت 2300 روز 2 /8 /46 دستگیر و به زندان قزل قلعه تحویل گردید.
1 ضمنا یک برگ صورت جلسه مربوطه همراه با مدارک مکشوفه به پیوست ایفاد می گردد.
از طرف رئیس ساواک تهران.
نواب

توضیحات سند:

1ـ شهید محلاتی در خاطرات خود به جریان دستگیری اش در رابطه با ماجرای تاجگذاری اشاره می کند : «پس از دستگیری از ساعت 8 صبح تا یک بعد از ظهر منوچهری، تهامی و یک سرهنگ ارتشی، مرا تحت بازجویی قرار دادند.
خیلی هم اهانت می کردند.
در یک فشار عجیبی بودم.
یک ناراحتی دیگر هم داشتم و آن این بود که ما برنامه ای در بیرون داشتیم، و چیزهایی در خانه من بود که به دست اینها نرسیده بود، من ناراحت بودم که مبادا آن جریان کشف شود.
اعلامیه هایی راجع به جریانات تاجگذاری بود و فعالیتهایی دیگر که ما داشتیم.
من خیلی ناراحت بودم، ما آنجا هم کلکی به اینها زدیم.
کار خدا، من گفتم که شماها را نمی شناسم، من کاری ندارم مقدم سرهنگ مقدم رئیس اداره سوم ساواک در آن زمان بود ـ آدم خوبی یا آدم بدی است شنیده ام چیزفهم است.
من دیگر به شما جواب نمی دهم، او خودش برود تحقیق کند، اگر چنانچه من واقعا در این جریان گزارشی تهیه کرده ام، یا برنامه انفجاری برای برهم زدن این مراسم دارم مرا نگه دارید و هرکاری می خواهید بکنید، بازجویی هم نمی خواهد، اگر هم این طور نیست شماها بیخود مرا زجر ندهید و ناراحت نکنید.
خلاصه وقتی گفتم مقدم آدم چیز فهمی است گفتم : هم آقای مطهری که ملاقاتی با او کرده بود گفت آدم چیز فهمی است، و هم آقای فلسفی.
من از این دو تا شنیده ام، ولی شماها چیزی سرتان نمی شود.
نه قسم سرتان می شود و نه حرف حسابی.
من دیگر با شما حرف نمی زنم، او اختیار دارد این را که گفتم یکی شان بلند شد رفت تلفن کرد.
من دیدم وقتی برگشتند مقداری در بازجویی تخفیف دادند بعد هم گفتند : ما می رویم شب می آییم معمولاً شکنجه ها را شب می دادند، من هم آماده شده بودم برای اینکه شکنجه ها را شب تحمل کنم.
توی سلول انفرادی هم بود.
حالم هم خیلی بد بود.
به هر حال زجر روحی خیلی کشیدم بعد هم که مراسمشان تمام شد بعد از چند روز آمدند گفتند : که بفرمایید، یک تعهدی هم طبق معمول از ما گرفتند، ما هم یک تعهدی دادیم که در این کارها دخالتی نکنیم، و ما را آزاد کردند.
» ر.ک : خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 74

منبع:

کتاب شهید حجت‌الاسلام فضل‌الله مهدی‌زاده محلاتی به روایت اسناد ساواک - کتاب اول صفحه 246

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.