آقای ابوعلی نامداری (شیخ فیصل طرقی)
متن سند:
تاریخ: ۲۲/۲/۱۳۴۹
دوست عزیز و گرامی آقای ابوعلی نامداری (شیخ فیصل طرقی)
نامه مورخه ۱۷/۲/۴۹ شما در 19 /2 توسط نصرالله رسید از مژده سلامتی شما و دوستان خرسند گردیدم. امیدوارم که پیوسته سلامت و شادکام باشید حال من هم خوب است و شبانه روز برای پیشرفت این کار ملی کوشش میکنم درباره کارها:
۱- از اقدامی که برای همراه کردن آقای فیصلی کردهاید بسیار سپاسگذارم نامهای به ایشان نوشتهام شما توسط مجید برای او بفرستید و از این پس ارتباط خود را به وسیله مجید یا هر شخص دیگری که صلاح میداند از راه خرمشهر به بصره انجام دهد آسانتر و بیخطرتر است و ایشان باید کوشش کنند که یک ملاقاتی در یک نقطه از مرز عراق هر جا که بخواهند با حضور شما با من انجام دهند تا بسیاری از مسائل حضورا صحبت شود و تصمیم گرفته شود. من یقین دارم که آمدن ایشان به عراق برای چند ساعت و صرف شام با هم اشکالی ندارد و ایشان این امکان را دارند و در هر نقطه که بگویند چه ساعت و چه روزی میرسند من منتظرشان خواهم بود که با شما بیایند و بسیاری از مسائل را حل خواهیم کرد و یقین داشته باشند که این ملاقات سری خواهد بود و هیچ کس اطلاعی نخواهد یافت. من منتظر هستم که خود ایشان پاسخ نامه را با تاریخ ورود و نقطه مرزی مورد نظرشان را به من اعلام کنند. بنابراین تصور میکنم که برای یک یا دو بار دیگر ملاقات شما با ایشان لازم باشد و خیلی خوشوقت میشوم که شما را هم در ملاقات آینده با ایشان ببینم کوشش بفرمائید که زودتر این ملاقات انجام شود.
٢- نامهای به شیخ صدام برای نوشتهام برای ایشان بفرستید. پنج مسلسل کوچک برای ایشان در پاسگاه مرزی شیب گذاشتهام نصرالله اطلاع دارد بفرستند ببرند و به ایشان تحویل دهند و به مرور بیشتر خواهم فرستاد و برای افرادشان اسلحه در نظر گرفتهام خوب است چند نفر از بستگان خود را برای آموزش اسلحه جدید بفرستید که یک هفته تمرین کرده و برگردند تا بتوان آن نوع اسلحه را هم فرستاد مخصوصاً بیسیم که ضروری است.
۳- چهار مسلسل کوچک توسط نصرالله برای شما فرستادم تعداد بیشتر به مرور میفرستم یک جای امن برای نگهداری آنها تعیین کنید و سلاحهای سنگینتر موکول به آموزش افراد است که قبلاً طرز به کار بردن آنها را یاد بگیرند و ببرند.
۴- برای بیسیم یک نفر اقلاً سواد سه متوسطه یا بیشتر را داشته باشد بفرستید یک هفته یاد گرفته و همراه ببرد.
۵- نامه کتابفروشی به دست صاحبش رسید و خیلی تشکر میکنم.
۶- لطفاً پاسخ نامه شیخ علی سیاحی را گرفته بفرستید و به طور کلی نامههای من را که میدهید پاسخهای آنها را بخواهید.
۷- هم چنین پاسخ نامه شیخ کاظم حمد را گرفته بفرستید و اصولاً بهتر است به ایشان و سایر شیوخ که نامه میدهید وادارشان کنید که پاسخ نامهها را خودشان بفرستند و از بستگانشان چند نفر برای آموزش اسلحه جدید به اینجا روانه کنند و این کار از لحاظ حفاظت و امنیت شما هم بهتر است.
۸- درباره حاجی مزعل شرهانی قبلاً بدون اینکه اسمی از من ببرید به او بگوئید که شایع شده که پسر شما ناجی با سازمان همکاری پیدا کرده و این موضوع برای شما صورت خوبی ندارد که مردم بگویند پسر یکی از شیوخ برای سازمان جاسوسی میکند و افراد قبیله را گیر میاندازد - بینید چه میگوید پس از آن میتوان درباره او تصمیم گرفت.
۹- درباره پنهان کاری البته این نخستین اندرز من بود که باید دقت کرد و کارها را با نهایت پنهان کاری انجام داد تا آمادگی که تکمیل شد آن وقت آشکارا حملات خود را آغاز کنیم ولی تا آن موقع باید نهایت دقت و پنهان کاری را نمود.
۱۰- برای شیوخی که اسم بردهاید و همکاری دارند به تعدادی که اکنون میتوانند اسلحه دریافت کرده پنهان کنند به من اعلام نمائید تا در پاسگاه شیب بگذارم و آنها چند نفر همراه نصرالله کرده تحویل گرفته ببرند البته هر مرتبه به تعدادی در حدود ۴ یا ۵ مسلسل و تفنگ که چشم گیر نباشد.
۱۱- برای اینکه سازمان جنگی و اداری ما عشایری و دیمی نباشد دفعه آینده برای شما صورت سازمانها را میفرستم که سازمانهای جنگی را طبق آن عمل کنید و سازمانهای اداری را هم اشخاص ذیصلاحیت در نظر بگیرید که به محض اشغال شهرهای خوزستان مشغول کار شوند البته در شهرهائی که ساکنین آنجا عرب و فارس هستند از هر دو قوم در نظر بگیرید و فرقی میان عرب و فارس نگذارید که تولید اختلاف بکند و دشمن از آن استفاده نماید. برای انجمن استان هم اشخاص معروف از همه طوایف و اقوام ساکن در خوزستان چه فارس و چه عرب که مورد علاقه مردم باشند در نظر بگیرید. خرید یا اجاره خانه را فعلاً راکد بگذارید و به شکل مهمانی و دید و بازدید عمل کنید. کمتر جلب توجه میکند.
۱۲ - صورت افراد برای حمل سلاح رسید این صورتها را به طور مرتب تکمیل کرده برای من بفرستید که نیازمندیهای آن را آماده کنم برای خرمشهر و آبادان (کعبیها) هم صورت گرفته بفرستید که اسلحه آنها را نزدیک محلشان گردآوری کنم.
۱۳- اگر برایتان مقدور باشد تماسهای لازم با شیوخ منطقه خلف آباد و معشور بگیرید.
۱۴- از سران عبدلخان اگر اشخاص مطمئنی را میشناسید یا خودتان تماس بگیرید یا به سازمان و محل آنها را بدهید تا خودم تماس بگیرم.
۱۵- در نامه وصول پنجاه هزار ریال را نوشتهاید قطعاً اشتباه قلمی بوده و به جای تومان ریال نوشتهاید.
۱۶- درباره ابوخالد شما نگران نباشید. رفتار من به مصلحت خود او است نصرالله شما را در جریان میگذارد. اینک که ما در حال جنگی هستیم باید کارها را جدی تلقی کنیم و دنبال پیش بردن مقاصد جنگی و آزادی ملت ایران باشیم نه اینکه کار را بهانه برای تفریح و نامزدبازی قرار دهیم امیداورم که دیگر از طرف ایشان تکرار نشود.
۱۷- تاریخ ورود خودتان و شیخ مکی را به نقطه مرزی عراق چند روز زودتر اقلاً سه روز به من اطلاع دهید که دستورات لازم به مأمورین صادر میشود و خود من هم به محل بیایم حداقل ملاقات ۵-۶ ساعت خواهد بود که شام را با هم صرف کنیم و تصمیمات کلی اتخاذ نمائیم.
۱۸- از قول من از آقای حاجی لفته احوالپرسی کنید و به همه آقایانی که با شما ارتباط دارند سلام من را برسانید. دیگر سلامتی شما را خواهانم زودتر اخبار آنجا را بفرستید.
ابوحسین قادری
منبع:
کتاب
سپهبد تیمور بختیار به روایت اسناد ساواک، جلد سوم، بختیار در عراق صفحه 122