تاریخ سند: 25 شهریور 1357
متن سند:
به : کل سوم (312)
شماره : 10373 /10 ه
وضعیت شهربانی استان اصفهان تا ساعت 0700 روز 25 /6 /37 عادی
است.
ضمنا در نجف آباد تعدادی اعلامیه به امضاء روحانیون نجف آباد که مفاد
آن حاکی است بازاریان پس از یک هفته تعطیل مغازه های خود را باز می نمایند
پخش گردیده که وسیله مأمورین جمع آوری شده است.
تقوی
محترما در اجرای امر مراتب به 312 تلفنی مخابره گردید.
ملکی 25 /6 /57
توضیحات سند:
* امروز (25 /6 /57) جامعه
فرهنگیان کاشان اعلامیه ای به
شرح زیر منتشر کردند:
بسمه تعالی
یا اَیُّهاَالّذینَ آمَنُواْ اِنْ تَنْصُروُاللّه ُ
یَنْصُرکُم وَ یُثَبِّتْ اَقدامَکُم (آیه 6
سوره محمد)
عصری است که اندیشه ها فلج
است، شخصیت های بی ایمان
فروخته شده اند.
وفاداران قرآن
و سنت پیامبر تنها هستند.
پارسایان گوشه گیر، جوانان یا
مأیوس یا فروخته شده یا
منحرف، و گذشتگان و بزرگان
گذشته یا شهید شده یا تبعید و
بعضی فروخته شده و عصری
است که در میان توده هیچ آوایی
و ندایی دیگر بلند نیست، قلمها
را شکسته اند زبان ها را
بریده اند و همه پایگاههای
حقیقت را بر سر وفادارانش
ویران کرده اند.
در برابر
نیرومندترین امپراطوری
وحشی جهان (آمریکا) که بر
اریکه سلطنت و قدرت تکیه
زده است، او تنهاست اما انسان
تنها نیز در این مکتب مسئول
است، در این مکتب انسان تنها
نیز در برابر قدرت مطلق و
تعیین کننده سرنوشت ها مسئول
است زیرا مسئولیت از آگاهی و
ایمان پدید می آید نه از قدرت
و امکان و هر کس بیشتر آگاه
است بیشتر مسئول است و از
این مرد بزرگ و وفادار به
قوانین قرآن یعنی امام
خمینی آگاه تر کیست؟
و اما مسئولیتش در برابر از بین
رفتن حقیقت، از بین رفتن حق
مردم، نابود شدن همه ارزشها،
نابود شدن خاطره آن انقلاب
اسلامی، و از بین رفتن آن پیام
قرآن، وسیله شدن عزیزترین
فرهنگ و ایمان مردم به
دست پلیدترین دشمنان مردم،
قتل عامها، شکنجه ها، مرگهای
پنهانی و مرموز، تبعیدها و در
زنجیر کشیدن ها و لذت پرستی ها
و تبعیض ها و زراندوزی ها و
انسان فروشی ها و ایمان و
شرف فروشی ها و استعمارهای
جدید دینی و تفاخرهای نژادی، و
اشرافیت جدید، و جاهلیت جدید
و شرک جدید، مسئولیت مقاومت
و مبارزه با همه این خیانت ها به
اندیشه، و جنایت ها به انسان، و
ضربه ها به مردم و جهاد علیه
ارتجاع جدید، پاسداری این
انقلاب بزرگ خدایی بر دوش
یک تن!! (آن هم امام خمینی) و
اما وظیفه ما چیست؟
آیا باید ساکت نشست و به ندای
درونی که از اعماق روح و جسم
و جان برادران و خواهران
مسلمان که از سیه چالهای زندان
سرچشمه می گیرد گوش کرد یا
خیر؟
بیائید پدران و مادران متعهد و
مسئول، شما که اصالت فکری
اسلام را پذیرا شده اید می دانید
که باید مسائل جدید دنیا را با
روشن بینی خاص تطبیق داد،
فرزندان و جوانان خود را با این
چگونگی ها آشنا سازید چون شما
در جامعه اولین رهبر فرزندانتان
هستید و نقش موثری را در اولین
گام او به زندگی ایفا می کنید.
به
فرموده بزرگان اسلام : هدایت از
همان جا شروع می شود که
گمراهی آغاز شده است و با
جامعه فرهنگیان کاشان زمانی
سال تحصیلی را شروع می کنیم
که هزاران نفر از جوانان و
نوجوانان عزیز آغوش گرم
زندگی را رها کرده و به ابدیت
پیوسته اند.
دیگر چگونه می توان
در برابر این نابسامانیها که شاه
خائن و مرموز و دست نشانده
امپریالیسم و سوسیالیسم در این
آب و خاک بوجود آورده است
صبر کرد و دم نزد؟ دیگر درسی
را به جز تاریخ خاندان نکبتار
پهلوی نمی توان در کلاس مطرح
کرد.
در مرحله اول ما تعهد
کرده ایم که بیدارکننده افکار
جوانان و نوجوانان در مدت
پنجاه سال سلطنت این
جنایتکاران باشیم.
مشعلی باشیم بر سر راه هدایت
نسل نو، نسلی که می خواهد
زیربنای اجتماعی را تشکیل
دهد، نسلی که در مدت پنجاه و
چند سال در خور و خواب بوده یا
جرأت دم زدن نداشته است و
حالا با زدن یک جرقه می خواهد
جهشی را به جلو آغاز کند،
جهشی بس عظیم و بزرگ آن هم
در راه آزادی و گسستن
زنجیرهای اسارت و استعمار و
استثمار از دوش خود.
اکنون سال 57 هجری است، زمان
یک پارچه در اختیار قدرت
غاصب قرار گرفته، ارزشها یک
پارچه به وسیله دستگاه تعیین
می شود، عقیده ها، افکار به وسیله
دستگاههای عقیده ساز و فکرساز
معین می شود، و مغزها شستشو
می شود و به وسیله موادی که
خودشان به نام دین می سازند پر
می شود و مسموم، ایمان ها یا
دگرگون می شود یا خریده
می شود یا فلج می شود و یا اگر
هیچکدام نشد گلوله!! اکنون
زمان منتظر یک نفر است که
هدایت جامعه را به دوش گیرد آن
هم فرزندی دلیر و شجاع از کشور
مسلمان ایران به نام امام خمینی
دامت برکاتهم اما در فرهنگ یا
شهادت مرگی نیست که دشمن ما
بر مجاهد تحمیل کند، شهادت
مرگ دلخواهی است که مجاهد با
همه آگاهی و همه منطق و شعور و
بیداری خویش خود انتخاب
می کند.
والسلام علی من اتبع
الهدی
جامعه فرهنگیان شهرستان کاشان
ر.ک.
ضمیمه شماره 36 و 35
133 /107 /324
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان اصفهان، کتاب 3 صفحه 552