تاریخ سند: 9 آذر 1347
موضوع : اظهارات محمدعلی قهوه چی دیباور
متن سند:
به : 316
از : 20 ه 3 شماره : 33232 /20 ه 3
نامبرده بالا در تاریخ 1 /9 در منزلش پس از نشان دادن کتابی به نام
کشف الاسرار1 اظهار داشت دولت این کتاب را که مؤلفش آقای آیت الله خمینی
است اگر در دست هر کس ببیند حداقل 15 سال زندانی دارد و در این کتاب
مباحث سیاسی زیاد دارد مثلاً در صفحه 12 تیتری بالای صفحه نوشته است چرا
رضاخان (مقصود اعلیحضرت رضاشاه کبیر) با ملاها مخالفت کرد و بعد در این
باره چند صفحه شرح نوشته شده.
بعد اظهار داشت این کتاب مال آقای آیت الله
طالقانی است و برای محافظت به من داده زیرا این قبیل کتابها را نمی تواند در
منزلش نگهداری کند لذا...
می دهد که نگهداری کنیم من هم یک جلد از این
کتاب را دارم که به رفقا دادم تا مطالعه کنند وقتی برایم آوردند به شما هم می دهم
که مطالعه کنی و بعد از یک هفته به من پس بدهی.
ملاحظات :
هرگونه اقدام مستقیم باعث شناسایی منبع می گردد.
1983
توضیحات سند:
1ـ مرحوم حاج شیخ مهدی
پائین شهری، از علمای بزرگ قم
و اتقیا بود.
فرزند ناخلف او،
علی اکبر حکمی زاده، رساله ای
به نام «اسرار هزارساله» منتشر
ساخت.
موضوع این رساله،
حمله به مذهب تشیّع بود.
رساله
مزبور، در سال 1322 ش.
، در
38 صفحه نشر یافت.
وی، به
روش فرقه ضالّه وهّابیّه، سعی
نموده تبلیغات سوئی علیه
روحانیّت و مرجعیت بنماید.
خاصّه در دورانی که حزب
توده در ایران و تشکیلات
«باهماد آزادگان»، احمد
کسروی، علیه اسلام و تشیّع
فعّالیت می کردند.
از سوی
دیگر، تبلیغات بیست ساله
رضاخان، اثرات خود را در
بخشی از جامعه به جا گذاشته
بود.
امام خمینی، با توجّه به محتوای
کتاب و فعّالیت مخالفان دین، با
روش استدلالی، به تدوین و
تألیف کتاب «کشف الاسرار»
پرداختند که در سال 1323
انتشار یافت و تا سال 1327،
سه بار تجدید طبع شد.
حجم
کتاب، افزون از 320 صفحه بود
و مورد استقبال فضلای حوزه و
دانشجویان متدیّن قرار گرفت.
امام، برای تدوین کتاب مزبور،
مدّتی درس حوزوی خود را
تعطیل کرد تا به تالیف آن
بپردازد.
در رساله حاضر،
مسائل سیاسی روز، از جمله
روش ضدّ اسلامی رضاخان و
حکومت جائر وی، مورد نقد و
بررسی قرار گرفته است.
در سال
1340، بار دیگر مخفیانه منتشر
شد و از سال 1356 تاکنون،
چندین چاپ مختلف از آن انتشار
یافته است.
(کیهان فرهنگی،
شماره 96، بهمن 1371.)
منبع:
کتاب
آیتالله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 379