صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بیوگرافی دکتر اقبال دکتر منوچهر اقبال استاد دانشگاه تخصص در امراض عفونی

بیوگرافی دکتر اقبال دکتر منوچهر اقبال استاد دانشگاه تخصص در امراض عفونی


متن سند:

بیوگرافی دکتر اقبال
دکتر منوچهر اقبال استاد دانشگاه تخصص در امراض عفونی

اولین بار وزیر بهداری کابینه قوام‌السلطنه شد در طول مدت حکومت قوام‌السلطنه وزیر بهداری بود. در کابینه بعد باز هم وزیر شد و در زمانی که مرحوم هژیر1 خود کاندیدای نخست وزیری کرده بود نامبرده هم به مبارزه پرداخت و از این جهت تا اندازه‌ای مورد بغض مرحوم هژیر قرار گرفت. در سازمان شاهنشاهی دارای نفوذ فوق‌العاده‌ای گردید. در کابینه ساعد2 باز هم به وزارت بهداری سپس به وزارت فرهنگ منصوب گردید. در اواخر حکومت آقای ساعد بنا به توصیه آقای دکتر طاهری به وزارت کشور منصوب گردید. تصدی دکتر اقبال محاذات با انتخابات دوره ۱۶ گردید. در این خلال دکتر اقبال می‌کوشید تا بتواند دوستان و رفقای خود را از صندوق انتخابات بیرون بیاورد تا در دوره ۱۶ نخست وزیر بشود. از طرفی اعضای جبهه ملی که می‌خواستند سیاست ایران را در دست بگیرند با او معارضه داشتند از طرف دیگر مرحوم سپهبد رزم‌آرا3 که خود را همپای نخست وزیری کرده بود با دکتر اقبال به مبارزه برخاست. نتیجه این دو مبارزه این شد که سیاست ایران در یک بلاتکلیفی شدیدی قرار گرفت بطوری که مرحوم هژیر خواست از فرصت استفاده کرده و مسیر سیاست را عوض کند. به همین جهت مرحوم هژیر قربانی شد و بالنتیجه دکتر اقبال و دسته سازمان شاهنشاهی شکست خورده و کابینه ساعد استعفا داد و منصور نخست وزیر گردید و جاده نخست وزیری برای مرحوم رزم‌آرا باز شد دکتر اقبال با سمت استاندارای آذربایجان از تهران بیرون رفت در حالی که آنقدر علیه او تبلیغات کرده بودند که هنوز سال‌ها برای تجدید حیثیت او وقت لازم است. دکتر اقبال در زمان تصدی وزارت کشور خود نشان داد که از اشخاص پول نمی‌گیرد ولی جبران این پول نگرفتن او را آقای دکتر طاهری در یک جلسه به مبلغ ۵۰۰ هزار تومان کرده است. یعنی خود دکتر اقبال چیزی نگرفته است بلکه هرکس که می‌خواست انتخاب شود باید با دکتر طاهری کنار بیاید در هنگام تصدی دکتر مصدق گوشه‌نشینی و بالاخره مسافرت به اروپا کرد و پس از سقوط دکتر مصدق باز هم به فعالیت برخاست و اینک سناتور شده است. در مجلس سنا در یک فراکسیون بیست نفری است که قبلاً قرار بود لیدر آن امام جمعه باشد ولی اینک دادگر است. در انتخابات سنا با عده‌ای از سناتورها از تهران انتخاب گردید و موجبات گله تیمسار زاهدی را فراهم کرد. اینک خود را کاندید نخست وزیری کرده و عده‌ای در اطراف او فعالیت می‌کنند.

مشخصات
۱- دکتر اقبال بسیار باهوش و با استعداد و در سیاست دارای ادراکات عالیه است اما از خود ابتکاری نداشته و ندارد و روی هم رفته بسیار ساده است. ۲- مشهور است که دکتر اقبال در دوستی مرد پا قرص و قابل اطمینانی است. ۳- در سیاست خارجی همیشه سعی کرده است مطابق نظر انگلیس‌ها باشد ولی جز مسائل درجه ۲ و ۳ چیز دیگری را عمل نکرده است. ۴- دکتر اقبال بزرگترین دشمن توده‌ای‌ها بود و همیشه با آنان مبارزه می‌کرده است. ۵- اقبال در خارج همیشه نشان می‌دهد که مطیع دربار است مطیع شاه است ولی باید دانست که هنوز کار مستقلی به او داده نشده است که کاملاً معلوم شود آیا مردی است مطیع یا مستقل‌الرأی؟ ۶- اقبال لکه‌های بدنامی و فساد اخلاقی ندارد. ۷- مدتی در حزب اراده4 ملی سیدضیاءالدین عضو بوده است. ۸- در حزب پیکار5 نیز عضو بوده است. ۹- در حزب دمکرات6 ایران نیز عضو بوده است. ۱۰- بر ضد تمام این احزاب نیز بعداً مبارزه کرده است البته موقعی که آن احزاب شکست خورده بودند. ۱۱- دوستان بسیار زیادی دارد و اما هنوز وقت شناختن دوست و دشمن را نکرده است. ۱۲- هیچگاه یک ایده سیاسی نداشته و حوصله فکر در این قبیل مسائل را ندارد. ۱۳- ۵ برادر دارد که همه از شخصیت‌های بزرگ می‌باشند. ۱۴- شش خواهر دارد که هر کدام با شخصیت‌های بزرگی ازدواج کرده‌اند. ۱۵- در صورتی وارد یک مبارزه کشاکشی می‌شود که اطمینان داشته باشد حریف شکست خورده است. ۱۶- دکتر اقبال از ثروتمندان بزرگ ایران است. ۱۷- صبر و تحمل دکتر اقبال مورد توجه می‌باشد. ۱۸- با آنکه دکتر اقبال طبیب مشهوری است معهذا همیشه مبتلا بدل درد و سوء هاضمه است.

توضیحات سند:

___
١- عبدالحسین هژیر: هژیر در سال ۱۲۸۰ هـ ش در تهران متولد شد پدرش محمد وثوق از خدمه دربار مظفرالدین شاه بود. هژیر در کودکی هنگام ترقه بازی یک چشم خود را از دست داد وی به جبران این نقص عضو، در تحصیل جدیت و تلاش بیشتری از خود نشان داد و بعد از انجام تحصیلات مقدماتی و متوسطه وارد مدرسه علوم سیاسی شد و زبان‌های فرانسه و روسی را تا سن هیجده سالگی فراگرفت. هژیر بعد از خاتمه تحصیل در مدرسه علوم سیاسی، وارد خدمت وزارت خارجه شد ولی بعداً با حقوق و مزایای بیشتری به عنوان مترجم در سفارت جدیدالتأسیس شوروی استخدام گردید. در سال ۱۳۰۲ به انتشار روزنامه‌ای به نام پیکان مبادرت ورزید ولی این روزنامه بیش از ۲ سال دوام نیاورد. او در سال ۱۳۰۷ شغل مترجمی خود را از دست داد. هژیر هنگامی که تقی‌زاده وزیر راه شد علاقه او را به خود جلب نمود و راه ترقیات بعدی خود را به این طریق گشود او در فروردین ۱۳۲۳ در اولین کابینه ساعد به وزارت کشور منصوب شد ولی بر اثر مخالفت‌های شدید در مجلس شش ماه بعد استعفا داد. وی تا سال ۱۳۲۴ از کار برکنار بود تا اینکه در اردیبهشت‌ماه این سال در نخستین کابینه حکیمی به وزارت دارایی منصوب شد و در کابینه دوم حکیمی هم این سمت را حفظ کرد. تا اینکه در کابینه قوام چند ماه بعد از اولین ترمیم مجدداً هژیر به وزارت دارایی منصوب شد. پس از سقوط حکومت قوام به عنوان وزیر مشاور در کابینه سوم حکیمی شرکت کرد و با سقوط کابینه حکیمی به نخست وزیری رسید. او با اشرف پهلوی که نفوذ زیادی در دربار و بر شخص شاه داشت، روابط نزدیکی داشت. نخست وزیری هژیر از همان ابتدا با مخالفت روحانیون و بازاریان و دانشگاهیان روبرو شد. آیت‌الله کاشانی در راس مخالفین بود و به دنبال اعلامیه شدیداللحن او تظاهراتی بر علیه او و به رهبری شهید نواب صفوی برگزار شد. هژیر در مدت قریب ۵ ماه زمامداری خود با مخالفت‌های شدیدی در داخل وخارج مجلس روبرو شد. یکی از مهمترین مأموریت‌های هژیر مصوبه مجلس ۱۵ درباره استیفای حقوق ایران از شرکت نفت جنوب بود. هیأتی از طرف انگلستان به ریاست گس به تهران آمد ولی مذاکرات این هیأت با دولت هژیر در مراحل مقدماتی بود که این دولت در اوایل آبان ماه ۱۳۲۷ سقوط کرد. هژیر مدتی از کار برکنار بود تا اینکه پس از حادثه ترور شاه در بهمن ماه ۱۳۲۷ به نمایندگی مجلس مؤسسان انتخاب شد و متعاقب آن به وزارت دربار رسید. او فقط از تقی‌زاده حرف شنوی داشت از مدافعان سیاست انگلیس در ایران بود و همکاری وسیعی باخانم لمبتون در راستای سیاست انگلیس داشت. در نیمه اول آبان‌ماه سال ۱۳۲۸ که مصادف با دهه اول محرم بود هژیر برای خنثی کردن شایعاتی که درباره مقدسات مذهبی او وجود داشت مجلس عزاداری مفصلی از طرف دربار در مسجد سپهسالار ترتیب داد ولی در جریان همین مراسم، به دست یکی از اعضاء جمعیت فدائیان اسلام به نام سیدحسین امامی به قتل رسید او هنگام مرگ ۴۸ سال داشت و در تمام عمر همسری اختیار نکرده بود. « بازیگران عصر پهاوی - محمود طلوعی»

۲- محمد ساعد مراغه‌ای: محمد ساعد در سال ۱۲۵۹ در مراغه متولد شد در کودکی به اتفاق پدرش به کار تجارت و داد و ستد بین ایران و روسیه اشتغال داشت. ساعد پس از انجام تحصیلات ابتدایی و متوسطه در مراغه و قفقاز با رونق کار تجارت پدر عازم سویس شد و در دانشگاه لوزان به تحصیل پرداخت بعد از مراجعت به ایران به استخدام وزارت امور خارجه در آمد و اولین سمت او در وزارت خارجه کارمندی کنسولگری ایران در بادکوبه و سپس نیابت کنسولگری ایران در استامبول بود. سپس مستشار سفارت ایران در آنکارا، ریاست اداره اول و دوم سیاسی و کاردار سفارت ایران در مسکو شد تا اینکه در آغاز جنگ جهانی دوم به سفارت کبرای ایران در شوروی منصوب شد. او با آشنایی که با زبان و آداب و رسوم روس‌ها داشت (همسرش هم روسی بود) خیلی زود توانست با مقامات بالا در روسیه روابط نزدیک و دوستانه‌ای برقرار سازد. روس‌ها پس از حمله ۱۳۲۰ و اشغال بخشی از خاک ایران خواستار برقراری رژیم جمهوری بودند و کاندیدای آنها برای این کار محمد ساعد بود. ساعد در تیرماه ۱۳۲۱ به تهران احضار شد و در کابینه سهیلی و قوام عهده‌دار وزارت خارجه شد او بعد از استعفای سهیلی در اواخر اسفند ۱۳۲۲ با رأی تمایل اکثریت مجلس به نخست وزیری برگزیده شد و روز هشتم فروردین‌ماه ۱۳۲۳ کابینه خود را به مجلس معرفی نمود و پست حساس وزارت خارجه را خود عهده‌دار شد. اولین دوره نخست وزیری ساعد که طی آن سه کابینه تشکیل داد فقط هشت‌ماه دوام یافت و در اواخر آبان ماه ۱۳۲۳ ساعد، به علت تیرگی روابط ایران و شوروی و تظاهرات حزب توده که در پناه ارتش سرخ علیه وی ترتیب داده می‌شد، مصلحت خود را در استعفاء از مقام نخست وزیری دید و چهار سال تمام از کار برکنار بود تا اینکه در اواخر آبان ۱۳۲۷ مجدداً با رأی تمایل مجلس پانزدهم به نخست وزیری انتخاب شد. مهم‌ترین واقعه دومین دوره نخست وزیری ساعد تیراندازی پانزده بهمن۱۳۲۷ به شاه بود که او با بهره‌داری از این موضوع حزب توده را غیرقانونی اعلام و منحل نمود و سران فراری حزب را محاکمه و غیاباً به اعدام محکوم کرد. واقعه دیگر این دوره تشکیل مجلس مؤسسان و افزایش اختیارات شاه بود. در جریان انتخابات شانزدهمین دوره مجلس ساعد دخالت نکرد و پس از افتتاح مجلس از مقام خود استعفا داد ولی مجدداً مأمور تشکیل کابینه شد. ساعد از همان ابتدا در دوره اول سنا و مجلس شانزدهم با مخالفت‌هایی روبرو بود و پیش از رأی اعتماد از مجلس، استعفا داد. در سال ۱۳۲۹ به سفارت کبرای ایران در ترکیه منصوب شد و در زمان حکومت مصدق به تهران احضار گردید و مدتی بیکار شد تا بعد از سقوط مصدق به مقام سفارت ایران در واتیکان رسید سپس به تهران احضار شد و سناتور انتخابی و انتصابی آذربایجان‌غربی گردید تا اینکه در سال ۱۳۵۲ در سن ۹۳ سالگی در تهران درگذشت. بازیگران عصر پهلوی - محمود طلوعی

۳- سپهبد حاج علی رزم‌آرا: على رزم‌آرا فرزند سرهنگ محمد خان رزم‌آرا بود او در سال ۱۲۸۰ هـ ش در تهران متولد شد او در مدرسه اقدسیه و مدتی نیز در مدارس فرانسوی‌ها تحصیل کرد سپس به دارالفنون و از آنجا به مدرسه نظام مشیرالدوله رفت با درجه ستوان دومی وارد خدمت قشون شد و در کودتای ۱۲۹۹ در بریگاد مرکزی خدمت می‌کرد او پس از سرکوب میرزا کوچک‌خان به درجه ستوان یکمی ارتقاء یافت و آجودان هنگ پهلوی شد در سال ۱۳۱۱ فرمانده تیپ مستقل لرستان شد و این سمت را تا اول فرودین ۱۳۱۴ دارا بود. سپس به تهران منتقل و در دانشگاه جنگ مشغول شد و در سال ۱۳۱۶ رئیس دایره جغرافیای ارتش شد و در سال ۱۳۱۸ درجه سرتیپی گرفت و به شورای عالی جنگ رفت و پس از شهریور ۱۳۲۰ فرمانده لشکر یک تهران و در سال ۱۳۲۲ به ریاست ستاد ارتش برگزیده شد در خرداد ۱۳۲۳ او را منتظر خدمت کردند و در اردیبهشت ۱۳۲۴ مجدداً مشغول خدمت شد و در سال ۱۳۲۵ به کردستان رفت تا طرح حمله به دموکرات‌های آذربایجان را تهیه کند و وقتی به تهران برگشت مجدداً رئیس ستاد ارتش شد تا اینکه در روز ۵ تیرماه ۱۳۲۹ فرمان نخست وزیری او صادر شد او متخصص امور جغرافیای نظامی بود و ۸ مجلد و کتاب دربارۀ جغرافیای نظامی ایران نوشت و به همین مناسبت نشان درجه یک دانش و علمی را گرفت. او مورد تأیید سیاست خارجی انگلیس و آمریکا بود و با رقیب آنها یعنی شوروی نیز روابط خوبی داشت در زمان نخست وزیری همواره حامی منافع شرکت نفت ایران انگلیس بود رزم‌آرا قصد سرکوبی نهضت ملی نفت را داشت و فکر او مورد تأیید انگلیس و آمریکا بود. ولی در نیمه راه در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ به دست خلیل طهماسبی که از یاران نزدیک شهید نواب صفوی بود در صحن مسجد امام به قتل رسید و به این ترتیب یکی دیگر از مهره‌های استعماری از صحنه تاریخ کشورمان کنار گذاشته شد. «زندگی سیاسی رزم‌آرا جعفر مهدی نیا ص ۱۳۔11»

۴- حزب اراده ملی: حزب اراده ملی در بهمن ۱۳۲۳ هجری شمسی توسط سیدضیاءالدین طباطبایی تأسیس و آغاز به فعالیت کرد. تأسیس حزب اراده ملی در حالی صورت گرفت که حزب وطن نیز به رهبری سیدضیاءالدین به فعالیت خود ادامه می‌داد و سید ضیاء در یک زمان هر دو حزب را اداره می‌کرد. حزب اراده ملی به عقیده اکثر صاحب نظران از جمله احزابی است که از انسجام تشکیلاتی بالایی برخوردار بود و پس از حزب توده یکی از منظم‌ترین و تشکیلاتی‌ترین احزاب سیاسی در ایران بشمار می‌رفت تشکیلات حزب مرکب از جرگه‌هایی بود که هر جرگه از ۹ نفر عضو و یک رابط تشکیل می‌شد. جرگه‌ها توسط رابط به بخش‌های بالایی حزب مرتبط می‌شدند. واحد اصلی حزب حلقه‌ای بود که از نه عضو و یک رئیس تشکیل می‌شد و نه حلقه بر روی هم تشکیل یک گروه رابط می‌دادند. و رؤسای این گروه‌ها از طرف دبیر کل حزب انتخاب می‌شدند از گردهمایی گروه‌های رابط، مجلسی به نام مجلس شورای ملی تشکیل می‌شد. نخستین کنگره حزب در فرودین ۱۳۲۴ هـ ش در تهران برگزار شد هشتاد و یک نماینده که اکثراً نمایندگان تهران بودند در این کنگره حضور داشتند، کنگره مأمورین حزب را انتخاب می‌کرد. ریاست افتخاری حزب را رضاقلی هدایت نیرالملک که از وزرای پیشین بود به عهده داشت و سید ضیاءالدین نیز پست با اهمیت دبیرکلی حزب را به خود اختصاص داد. از لحاظ برنامه و اصول آرمانی در مرامنامه حزب اراده ملی چنین آمده بود: ١- تثبیت تمامیت ارضی، تحکیم استقلال سیاسی و اقتصادی ٢- تثبیت اصل آزادی فردی 3- مبارزه با فقر و اجرای قوانین مخصوص به منظور رهایی بینوایان از فقر و فلاکت ۴- احترام به اصول و مقدسات دینی و ملی ۵- حفظ زندگی خانوادگی و تشویق به تشکیل خانواده از طرف جوانان ۶- تجدید نظر در قوانین استخدامی ۷- اصلاح تشکیلات دادگستری 8- اصلاح و توسعه امور کشاورزی ۹- تأمین بهداشت برای ایرانیان ۱۰- تشکیل شوراهای فرهنگی مستقل ۱۱- ترقی و توسعه صنایع ۱۲- مخالفت با هر نوع دیکتاتوری فردی و دیکتاتوری اقلیت‌ها. حزب اراده ملی سید ضیاءالدین که تشکیل آن تا حدودی به خاطر رقابت با حزب توده بود به یک قدرت خارجی (انگلستان) وابستگی داشت. حزب اراده ملی از زمان تأسیس تا متوقف شدن فعالیت‌هایش همواره با حزب توده در همه زمینه‌ها برخورد داشت این درگیری‌ها و برخوردها اعم از جنگ تبلیغاتی و برخوردهای خیابانی میان اعضا و هواداران دو حزب بود. دامنه فعالیت‌های حزب مزبور پس از دستگیری سید ضیاءالدین طباطبایی در اول فروردین ۱۳۲۵ توسط قوام به تدریج کم شد و به سوی انحلال گام نهاد. تا آنجا که پس از آزادی سیدضیاء از زندان دیگر حزب اراده ملی احیا نشد و یکسره تعطیل گردید. ارگان اصلی و اولیه حزب اراده ملی روزنامه رعد امروز بود که امتیاز آن متعلق به مظفر فیروز بود و سردبیر آن نیز حکیم الهی بود. پس از گرایش فیروز به سمت قوام‌السلطنه روزنامه «هور» جای روزنامه رعد امروز را گرفت. صاحب امتیاز این روزنامه على جواهر کلام بود. به جز دو روزنامه فوق روزنامه‌های «کاروان نسیم صبا، کشور و سرگذشت» هم هر یک مدت زمانی ناشر افکار حزب اراده ملی به شمار می رفتند. ۱- پیتر آوری - «تاریخ معاصر ایران ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی ص ۲۲۸» سیدضیاءالدین طباطبایی به روایت اسناد ساواک، تهران، ۱۳۷۸» ۲- اسناد احزاب سیاسی ایران بهروز طیرانی جلد اول ص ۵۱

۵- حزب پیکار: حزب پیکار در سال ۱۳۲۰ قبل از شروع جنگ جهانی دوم توسط خسرو اقبال، برادر دکتر منوچهر اقبال تأسیس شد. نحوه تشکیل آن همچون سایر احزاب این دوره بود. خسرو اقبال با جمع کردن گروهی از دوستانش تصمیم به تشکیل حزب گرفت. جهانگیر تفضلی در زمره اعضاء مؤثر حزب بود. حزب پیکار طرفداران آلمان‌ها و مخالف متفقین بود. کمیته مرکزی حزب، مرکب از خسرو اقبال، جلال شادمان، حسن مهری، جهانگیر تفضلی و رضا آذرخشی بود. به گفته تفضلی اقبال و خود وی، نماینده جناح راست در حزب پیکار محسوب می‌شدند و مهری و آذرخش و شادمان نماینده جناح چپ در کمیته مرکزی حزب بودند ولی در مجموع حزب پیکار و ارگان آن «روزنامه نبرد» به جریانی با تمایلات رادیکال در جامعه شهرت داشت. ارگان حزب پیکار در ابتدا روزنامه بهار بود که به مدیریت شیخ احمد بهار منتشر می‌شد. پس از آن در دوران نخست وزیری قوام در سال ۱۳۲۱ خسرو اقبال توانست امتیاز روزنامه‌های نبرد، داریا و ایران ما را به ترتیب برای خودش، حسن ارسنجانی و جهانگیر تفضیلی بگیرد و این سه روزنامه به ترتیب به ارگان حزب پیکار تبدیل شدند. این سه روزنامه به علاوه هفته نامه ایران ما، همکاری نویسندگان و روزنامه‌نگاران متعدد و برجسته‌ای را به خود جلب کرد که از آن جمله می‌توان به اسماعیل پور والی، جواد فاضل (مترجم نهج البلاغه) داوود نوروزی، فریدون توکلی ، مهدی اخوان ثالث ، نصراله شیفته و رسول پرویزی اشاره کرد. حزب پیکار تا سال ۱۳۲۳ به فعالیت ادامه داد. در این سال ضمن ائتلاف با سه حزب دیگر حزب میهن را بنیان گذارد ولی پس از حدود یک سال از حزب میهن جدا شد علت جدایی حزب پیکار از حزب میهن اختلافاتی بود که بین آنها بوجود آمده بود. حزب پیکار پس از جدا شدن از حزب میهن قریب یک ماه تشکیلات خود را سرو سامان داد و این بار به طور کامل با حزب توده از در سازش و همکاری در آمد. جهانگیر تفضیلی و خسرو اقبال هر دو به خیال آنکه از خط شمال یا از خراسان انتخاب شوند قول همکاری به حزب توده دادند و حزب نوبنیاد خود را که بیش از صد نفر عضو نداشت رهبری می‌کردند لیکن پس از جدایی از حزب میهن عملاً از حزب پیکار چیزی باقی نماند و همان صد نفر هم که در گزارش محرمانه شهربانی آمده بود از اقبال و تفضیلی جدا شدند. سپس اقبال و تفضیلی به قوام‌السلطنه تمایل یافتند. خسرو اقبال در حزب دمکرات ایران به فعالیت پرداخت. جهانگیر تفضیلی هم پس از آن که به همراه قوام‌السلطنه به مسکو رفت، از همانجا راهی فرانسه شد و دو سالی در آنجا ماند. بدین سان حزب پیکار نیز به کلی منحل گردید . «اسناد احزاب سیاسی ایران بهروز طیرانی، ص ۳۳۰» «احزاب سیاسی ایران، تهران، سازمان اسناد ملی»

۶- حزب دمکرات ایران: در سال ۱۳۲۴ احمد قوام تصمیم گرفت یک حزب بزرگ سیاسی تشکیل دهد. مظفر فیروز که برای انجام مقصود خود دوست داشت از نیروی حزبی برخوردار باشد قوام را مجبور ساخت تا حزب دمکرات ایران را تشکیل دهد. قوام نیز چنین کرد و خود را رهبر حزب نامید و مظفر فیروز را به معاونت رهبری کل تعیین کرد. پس از تشکیل حزب دمکرات ایران مهمترین نقشی که مظفر فیروز به عهده داشت ائتلاف احزاب از جمله حزب توده، فرقه دمکرات آذربایجان و کومله کردستان با حزب دموکرات ایران بود مظفر بسیار تلاش کرد اما در شورای عالی حزب به تصویب نرسید. پس از شکست نقشه ائتلاف احزاب کابینه ائتلافی قوام‌السلطنه نیز سقوط کرد و مظفر فیروز که در کابینه وزیر کار و تبلیغات بود هم کنار گذاشته شد و با سمت سفیر ایران به مسکو رفت با سقوط دولت قوام، حزب دموکرات ایران هم از رونق افتاد. «زندگی سیاسی رزم‌آراء جعفر مهدی‌نیا»

منبع:

کتاب دکتر منوچهر اقبال به روایت اسناد ساواک صفحه 171


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.