تیمسار ریاست معظم سازمان اطلاعات و امنیت کشور
متن سند:
با کمال احترام به عرض مبارک می رساند.
این جانب دکتر منوچهر آزمون که از سال 1336 افتخار خدمتگذاری در
سازمان اطلاعات و امنیت کشور را دارم و حقا از جمله قدیمی ترین کارمندان
این سازمان محسوب می گردم حال که به امر آن تیمسار بزرگوار برای اولین بار از
بدو تأسیس ساواک امکان این حاصل شده است که کارمندان بتوانند بدون
هیچگونه مانعی شکایات
نظریات و انتقادات خود را
به عرض مقام محترم
ریاست معظم ساواک
برسانند از فرصت استفاده
کرده و با سپاسگزاری از
عنایات و توجهات خاصه
آن سرور ارجمند به قاطبه
کارمندان ساواک شرح
حالی از خود نیز که مؤید
دادخواهی حقیر هم
می باشد معروض می دارم به
این امید که مورد لطف و
مرحمت تیمسار ارجمند
قرار گیرم.
چاکر از سال 1336 تا سال
1339 به صورت کارمند قراردادی در نمایندگی ساواک در آلمان غربی خدمت
می کردم و در سال 1339 به امر تیمسار ریاست وقت سازمان از قراردادی به
رسمی تبدیل و با درجه دکترا و حقوق و مزایای پایه 3 تا سال 1341 در همان
نمایندگی انجام وظیفه نمودم، در سال مذکور به تهران منتقل شدم و در اداره کل
هفتم به ریاست بخش کمونیزم منصوب گردیدم ولی بعد از چندی خدمت در
مرکز اداره بازرگانی به این عنوان که مدارک دکترای این جانب به تصویب
شورایعالی فرهنگ نرسیده است در صدد اعتراض نسبت به رتبه و مقدار حقوق
دریافتی و مزایای خدمتی چاکر برآمد، در حالیکه همین اداره کارگزینی با توجه
به همان مدارک تحصیلی بنده را با رتبه 3 در واقع قبول مدارک دکترای تسلیم
شده استخدام رسمی نموده بود، لذا حق این بود به جای اعتراض به حکم رسمی
که به چاکر داده بودند به شورای عالی فرهنگ فشار می آورند که مدارک بنده را
با سرعت بیشتری مورد بررسی قرار دهد، تیمسار معظم اطلاع دارند که کلیه
دانشجویانی که در خارج از کشور تحصیل کرده اند و با شورای عالی فرهنگ سر
و کار دارند از طرز کار این شورا که مبتنی بر وقت گذرانی و اشکال تراشی های
بی مورد و سرگردان ساختن
مراجعین می باشد شکایات
عدیده داشته و دارند و چه
بسیارند افرادی که سالهای
متمادی است برای گذراندن
مدارک تحصیلی خود از
شورا به انتظار تشکیل
جلسات آن نشسته اند، به
هر حال منظور این است که
اگر شورای عالی فرهنگ که
جزئی از تشکیلات رسمی
کشور است در کار خود
سستی کند این را نباید به
حساب بی ارزش بودن
مدارک تحصیلی کارمندی
که براساس همان مدارک
تحصیلی قبلاً استخدام شده است گذاشت، چاکر چه می توانست بکند، مدارک
تحصیلی ام در شورای عالی فرهنگ بود و این مدارک به وسیله و از طریق
سازمان به آنجا فرستاده شده بود، بنده می بایست آن قدر صبر می کردم تا
جلسات متعدد شورا تشکیل می شد و به مدارک من رسیدگی می کرد و البته اداره
کارگزینی هم که به این مسئله توجه نداشت منافع کارمند خود را فدای
ناهماهنگی های شورای عالی فرهنگ نمود، تا بالاخره مدارک دکترای اقتصاد
چاکر به تصویب شورای مزبور رسید و عین ارزشنامه را تسلیم کارگزینی
نمودم و طی نامه ای تقاضا کردم که کلیه حقوق، مزایا و رتبه های چاکر را که عملاً
توقیف کرده بودند مجددا ابلاغ نمایند.
خصوصا اینکه شورای عالی فرهنگ در
ارزشنامه تحصیلی چاکر تأکید کرده است که تحصیلات دکترای بنده از همان
سالی به رسمیت شناخته شده است که مدارک مزبور را از دانشگاه گرفته ام یعنی
از سال 1957 ـ 1336 و 37 فی الواقع به این ترتیب صحت و اعتبار حکم رسمی
چاکر که در سال 1339 براساس مدارک تحصیلی دکترا و رتبه 3 ابلاغ شده بود
اثبات گردیده است و لذا دیگر تصور نمی کردم که باز هم اداره کارگزینی از ابلاغ
رتبه های توقیف شده حقیر
خودداری کند، ولی
متأسفانه این حق کشی
درباره چاکر شد، به موجب
دلایل خلاصه شده زیر.
1ـ استخدام رسمی چاکر
وقتی صورت گرفته است که
در خارج از کشور بوده ام و
کارگزینی با توجه به مدارک
تحصیلی ارائه شده بدون
اینکه هیچگونه تعهدی از
بنده بگیرد در سال 1339
حکم رسمی رتبه 3 با حقوق
و مزایای دکترا را به من
ابلاغ کرده است، لذا اگر آن
مدارک ارائه شده را کافی
نمی دانست حق این بود که همان وقت از استخدام قطعی و رسمی چاکر به علت
کامل نبودن مدارک خودداری می نمود.
2ـ وقتی به دستور اداره کارگزینی از آلمان غربی به تهران منتقل شدم با توجه به
اینکه کارمند رسمی دولت بوده و در تهران وضع معین و ثابتی دارم زندگی خود را
به هم ریختم حتی از همسر آلمانی خود که با آمدن حقیر به تهران شدیدا مخالف
بود با وجود یک فرزند جدا شدم و خواست سازمان اطلاعات و امنیت کشور را
مافوق تمایلات خود و خواست همسرم دانستم و در رأس موعد مقرر خود را در
تهران به اداره کارگزینی معرفی نمودم.
3ـ اداره کارگزینی که مدارک تحصیلی چاکر را برای تصویب به شورای عالی
فرهنگ فرستاده بود دیگر حق نداشت مرا تحت فشار قرار دهد و وضع اداری و
استخدامی ام را متزلزل کند و عملاً حکم رسمی حقیر را بلااثر سازد به این عنوان
که چرا مدارک تحصیلی بنده از تصویب شورای عالی فرهنگ نگذشته است، آیا
مقصر من بودم یا دستگاه فرهنگی این کشور، بجای این که نسبت به بنده و
افرادی چون بنده بی انصافی بشود بهتر است ترتیبی داد که شورای عالی فرهنگ
حداکثر در مدت چند روز
تکلیف مدارک تحصیلی
دانشجویان خارج از کشور
را که با هزاران امید و آرزو
به وطن باز می گردند روشن
کند.
تا رفع این قبیل
بی عدالتی ها که مسلما در
روحیه جوانان اثر نامطلوب
می گذارد بشود.
4ـ وقتی ارزشنامه تحصیلی
خود را مبنی برتصویب
درجه دکترای اقتصاد از
طرف شورای عالی فرهنگ
تسلیم کارگزینی کردم با
تمام بی عدالتی هائی که
نسبت به چاکر شده بود باز
گمان نمی بردم که اداره کارگزینی باز هم از ابلاغ حقوق پایمال شده بنده
خودداری کند ولی با کمال تأسف رفع تبعیض از چاکر به عمل نیامد و در پاسخ به
نامه های متعددی که در این مورد به کارگزینی نوشته ام هیچگونه پاسخ قانع
کننده و روشنی که مبنی بر حقیقت بینی باشد به چاکر نداده اند.
5ـ چاکر قبل از اینکه افتخار خدمت در سازمان اطلاعات و امنیت کشور را پیدا
کند دارای درجه دکترا در اقتصاد و علوم سیاسی بوده ام و با همین درجه هم در
ساواک استخدام شده ام بعدا هم شورای عالی فرهنگ مدارک تحصیلی مرا از
تاریخ صدور به رسمیت شناخته است یعنی در واقع حکمی که در بدو استخدام
رسمی در ساواک به چاکر داده شده است از این نظر تأیید گردیده و هیچگونه
اشکال یا منع قانونی نداشته است.
از پیشگاه تیمسار عالیقدر که در سراسر زندگی و مبارزات اجتماعی خود مدافع
حق و حقیقت و عدالت و انصاف بوده اند استدعا دارم امر بفرمائید تا یک شخص
مطلع و آگاه به امور کارگزینی که ضمنا از هر جهت هم بی نظر باشد پرونده
استخدامی چاکر را دقیقا بررسی کند.
اگر برای تیمسار معظم صحت عرایضم
آشکار گردید و اگر قبول
فرمودید که نسبت به حقیر
حق کشی و بی انصافی شده
است اجازه نفرمائید بیش از
این موجبات دلسردی و
ناراحتی یک کارمند
فداکار، صمیمی و مؤمن که
در حدود ده سال از بهترین
سالهای زندگیش را در
خدمت ساواک گذرانده
است و در پرونده
استخدامیش کوچکترین
نقطه تاریک و یا ضعفی
وجود ندارد فراهم گردد.
مطیع اوامر تیمسار معظم
هستم و خدمتگذاری آن
سرور ارجمند را بزرگترین افتخار برای خود می دانم.
با تقدیم شایسته ترین احترامات چاکر ـ دکتر منوچهر آزمون
تیمسار فردوست1 چه فکر و راه حلی می توان برای دکتر آزمون پیدا نمود که با مقررات سازمان
تناقضی نداشته باشد 17 /5
در کمیسیون پرسنلی مطرح شود.
18 /5
توضیحات سند:
1ـ حسین فردوست : ارتشبد
حسین فردوست، از چهره های
برجسته عصر پهلوی است که از
دوران کودکی به عنوان
دانش آموز دبستان نظام وارد
کلاس مخصوصی شد که
رضاخان برای ولیعهد خود
محمدرضا پهلوی ترتیب داده
بود.
لذا فردوست، دوست
صمیمی و نزدیکترین محرم
اسرار وی گردید.
با عزیمت
محمدرضا به سوئیس، فردوست
نیز همراهش حرکت کرد.
با
صعود محمدرضا به سلطنت از
ابتدای دهه بیست، فردوست
جزء دوستان صمیمی و
مشاوران شاه گردید، بدان حد
که «گوش» و «چشم» شاه قلمداد
می شد و در رأس مهمترین
ارگان اطلاعاتی رژیم ـ دفتر
ویژه اطلاعات ـ قرار گرفت.
او
بر ساواک نظارت داشت و
روابط شخصی شاه با سیستم
اطلاعاتی کشور، حتی آژانس
مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا)
بود.
بعضی از نویسندگان، وی
را «مغز» و «حافظه» شاه دانسته
و تصمیمات محمدرضا را
عصاره مشورت با فردوست
دانسته اند.
پس از سقوط شاه،
فردوست دستگیر شد و پس از
یک بازجویی مفصل، بیش از
1500 صفحه خاطرات نگاشت
و پرده از اسرار رژیم برداشت.
این خاطرات در بین سالهای
1363 تا 1366 به صورت کتبی
و شفاهی پخش گردید که بخش
قابل توجهی از آن تحت عنوان
«ظهور و سقوط سلطنت
پهلوی» در دو جلد منتشر شد و
امروز جزء منابع تاریخ عصر
پهلوی است.
وی در یک
خانواده فقیر به دنیا آمده بود، اما
دست روزگار او را به
دبستان نظام کشاند و دوست
صمیمی محمدرضا کرد و
زندگی وی را با خاندان پهلوی
گره زد.
وی پس از دستگیری، با
دقت، بخشی از حقایق ناگفته را
منتشر کرد.
شرح احوال رجال، ج یک، ص
425.
منبع:
کتاب
منوچهر آزمون به روایت اسناد ساواک صفحه 119