مکالمه1 حسن اکبری مرزناک با عوامل خمینی مورخ 28/9/1357
متن سند:
مکالمه1 حسن اکبری مرزناک با عوامل خمینی مورخ 28 /9 /1357
اکبری: سلام علیکم من از بابل صحبت میکنم.
مخاطب: آقا این شماره جدید را یادداشت بفرمائید 6631688 و این شمارهای که الآن صحبت میشود کار نمی کند و آقا از اینجا رفتند به خانهای که نزدیک همین جاست.
اکبری: ما صبح داشتیم سخنرانی آقا را ضبط میکردیم سخنرانی شب یکشنبه را و نمی دانم چطور شد که نوار ما نصفه کاره ماند.
مخاطب: دو مرتبه به همین شماره تلفن بفرمائید برای شما میگذارند.
اکبری: آنجا چه خبر است[؟]
مخاطب: واله اینجا آیتاله منتظری دیروز آمدند و استقبال خوبی هم از ایشان شد.
اکبری: اینجا هم که جریان تبریز را حتماً شنیدید و گزارش داده اند[؟]
مخاطب: امروز چه خبرها بود[؟]
اکبری: امروز ظهر هم میگویند که عدهای به مردم ملحق شدند و شورش کردند.
مخاطب: عدهای از سربازها[؟]
اکبری: بله بله.
مخاطب: پس شما تلفن میکنید به آن شماره و خبرها را از آنجا میگیرید[؟]
توضیح: اکبری بلافاصله به شماره فوق الذکر تلفن و مجدداً با فرانسه تماس میگیرد.
اکبری: صدای شما ضعیف است.
مخاطب: حال شما چطور است چه خبر[؟]
اکبری: درباره تبریز شنیدید و امروز ظهر گفته و تلفن کردند عدهای از سربازان شورش کردند و کدام پادگان است نمی دانم یک آقائی به نام دکتر انزابی2 خبر را به ما دادهاند و آن آقائی که صبح گفتم در مشهد شهید شدند منفرد بوده من فرنود گفته بودم و اینجا هم جامعه پزشکان شهرستان بابل هم یک چنین اعلامیهای صادر کرده:
«جامعه پزشکان، دندانپزشکان و داروسازان شهرستان بابل به خاطر یورش وحشیانه مأمورین دولت و ساواک که به طور پی در پی با نقشه قبلی به حریم مقدس ترین مکان یعنی مسجد گوهرشاد و مطب به خصوص بیمارستانها که حتی در این عمل شنیع و شیطانی به اطفال بیمار هم رحم نمیکنند و زحمات شبانهروزی پزشکان و پرستاران را که ممکن است هفتهها و ماهها برای نجات یک دردمند انجام شود به رأیالعین نابود مینمایند فردا چهارشنبه 29 /9 /1357 را همگی دسته جمعی دست از کار کشیده به سوگ مینشینیم بلکه هیئت حاکمه ظالم که روی تمام جنایتکاران و آدمکشان و خونخواران تاریخ را سفید کرده قدری به خود آید. جامعه پزشکان برای بیماران فوری به طور رایگان بیماران را در بیمارستان شیر و خورشید سرخ میپذیرند جامعه پزشکان بابل»
مخاطب: اعلامیه را تا آخر خواندید[؟]
اکبری: من خواندم بله صبح که سخنرانی آقا را ضبط میکردم تا آنجا که آقا فرموده مردم به طور آرام تظاهر میکند و آنها چماق به دست میآورند، قطع شد
مخاطب: اینجا برقها از صبح قطع شد و سراسر پاریس قطع شد و تلفن سابق خراب است و بوق اشغال میزند.
اکبری: الآن این نوار را چه میکنید[؟]
مخاطب: الآن چون برق نداریم مقدور نیست زحمتی بکشید و دوباره تلفن کنید.
اکبری: بله من الآن میروم همان دهی که عرض کردم سخنرانی داریم و بعد که بر میگردم چون وضع یک طوری شده که من یک مقدار البته هرگز نترسیدم ولی گروه زیادی اصرار میکنند که خانه نباشم حالا اگر جائی رفتم که تلفن بود تلفن میزنم و گرنه میآیم منزل تلفن میزنم.
مخاطب: خبر تازه چه هست[؟]
اکبری: اینکه در بابل فردا تحصن است تحصن پزشکان مشهد الآن تلفن کردم گفتند حتی استانداری هم همبستگی خودش را به جامعه پزشکان اعلام کرده و آنها هم به تحصن نشستهاند. استانداری، فرمانداری، سازمان آب تمام ادارات به استثنای ارتش و کسی که به من اطلاع داد گفت او هم در تحصن بوده و آمده به من تلفن کند و برود و تمام سازمانها و تمام بخشهای اداری هستند و تنها جائی که ممکن بود طرفداری بکنند فرمانداری و استانداری بوده که اینها هم همبستگی اعلام کردهاند و خیلی شگفت آور است. از تبریز هم دکتر انزابی3 گزارش داده و گفته امروز ظهر هم گروهی سربازان که رادیو BBC گفته شورش کردند.
مخاطب: از تهران و قم خبری ندارید[؟]
اکبری: تهران دیشب آرام بود. گفتهاند تقریباً معمولی است و اگر واقعه رخ داده باشد مردم خبر نمی شوند ولی از قم متأسفانه خبر ندارم اینجا هم در روستاها واقعاً خواستارند و تشنه شنیدن مطالب حکومت اسلامی، جامعه اسلامی و مشی اسلامی میباشند و سخنرانیهای آقا خیلی برای ما کمک است که پخش میکنیم چون مطالب و سخنرانیهای آقا پشتوانه حرفهای ماست.
توضیحات سند:
1. گزارش این مکالمه طی شماره: 6165 /2 ﻫ ب - 29 /9 /1357 برای ساواک مازندران ارسال گردیده و در آن آمده است: «محصول مکالمه نامبرده که حکایت از انعکاس اخبار شهرهای ایران به ویژه بابل، مشهد و تبریز به عوامل خمینی در پاریس میکند و کماکان فعالیتهای خلاف خود را ادامه میدهد به پیوست تقدیم میگردد.”که در ذیل آن نوشته اند: «1. فوراً به تهران منعکس شود شماره تلفن جدید به مرکز داده شود. 2. ضمناً به پیشنهاد و شمارهها خیلی توجه سریع بدهید. 3. اکبری مرزناک را به عنوان جاسوس میتوان تعقیب کرد.»
2. اصل: ایزابی
3. اصل: ایزابی
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، کتاب 11 صفحه 229