تاریخ سند: 6 مرداد 1357
موضوع : تظاهرات
متن سند:
ساعت 1330 روز 6 /5 /37 جمعیتی در حدود 7 هزار نفر در مسجد مصلی
واقع در خیابان شاه عباس ثانی اجتماع سید جلال طاهری حسین آبادی پس از
اقامه نماز روی منبر رفت و اظهار داشته کشتار اخیر مشهدــ رفسنجان ــ شیراز
و جهرم و قم و غیره طبق خبر صریحی که از مقامات بالا دارد پلیس و ارتش خود
سرانه مبادرت به کشتن اشخاص کرده اند فکر می کردیم که مأمورین بی گناه
هستند حالیه ثابت شده مأمورین پلیس و ارتش تنها مقصر چنین فجایعی هستند
و سپس حکومت یزید و معاویه [را] بطور کنایه با حکومت فعلی مقایسه نمود و
به مردم اظهار داشت که حفظ انتظامات جزء خطبه جمعه است و بهانه بدست
دیگران ندهید و هر فرد باید مأمور انتظامات باشد در وسط دو نماز طلبه ای
جوان در حالی که تعداد زیادی اطراف او را احاطه کرده بودند مطالب تحریک
آمیز ضمن اشاره به کشته شدگان واقعه مشهد و شهرستانها ایراد و قطعه شعری را
دکلمه نمود در همین مجلس تراکت هایی پلی کپی شده پخش شده که در آن مردم
را در ساعت 30 /18 دعوت به اجتماع در مسجد سید نموده بودند.
1
2ـ ساعت 1830 روز 6 /5 /37 تعدادی در حدود دو هزار نفر در مسجد سید
واقع در خیابان محمدرضا شاه به عنوان همدردی با کشته شدگان مشهد ـ قم ـ
رفسنجان و شیراز و غیره اجتماع واعظی غیربومی که جمعیت حاضر آنرا
(ده خارقانی) می نامیدند روی منبر رفت و ضمن سخنانی تحریک آمیز اظهار
داشته که نفتها را می برند و در عوض اسلحه برای کشتن جوانان می دهند و در موقع
خروج واعظ مذکور با تعویض لباس متواری گردید.
2
جمعیّت پس از خروج از مسجد شروع به تظاهرات و دادن شعار مضره و با پرتاب
سنگ و چوب به طرف مأمورین حمله که بلافاصله اقدامات لازم معمول و ضمن
متفرق نمودن آنها جمعیت تظاهرکننده به دسته های مختلف و پراکنده در خیابانهای
شهناز، شاه.
چهارباغ، شیخ بهائی، پهلوی، شاهپور، فروغی و اردیبهشت شروع به
تظاهرات نموده و با توجه به اینکه قبلاً پیش بینی و اقدامات احتیاطی لازم معمول و
اکیپ های ضربت در نقاط حساس شهر مستقر شده بود وسیله مأمورین با استفاده از
ماشین آب پاش و گاز اشک آور و شلیک چند تیر هوائی متفرق در ضمن تظاهرات با
استفاده از تاریکی شب و پراکنده شدن در کوچه ها شیشه هائی از بانکهای
صادرات 1
ابان عباس آباد، 2خیابان عباس آباد و شیخ بهائی، بانک ملی عباس آباد و تهران خیابان شیخ
بهائی را ضمن شکستن شیشه با پرتاب مواد آتش زا آتش زده که بلافاصله خاموش
همچنین تابلو سینما شهر فرنگ در خیابان پهلوی و شیشه درب ورودی سینماهای
مولن روژ و سپاهان واقع در کوچه [ناخوانا] سابق را شکسته و جمعا 39 نفر از
تظاهرکنندگان ومرتکبین دستگیر ضمنا سروان محمدعلی مبینی افسر این شهربانی
از ناحیه دست مجروح و پانسمان گردیده است.
3
رئیس شهربانی استان اصفهان سرتیپ مصطفائی
گیرندگان : مرکز فرماندهی توپخانه و موشکها جهت آگاهی.
ریاست سازمان اطلاعات و امنیت استان اصفهان جهت آگاهی.
فرماندهی ناحیه ژاندارمری اصفهان جهت آگاهی.
توضیحات سند:
1ـ از آنجا که گزارش شهربانی
اصفهان کاملتر از گزارش
ساواک این شهر است، آن را
آوردیم.
ساواک نوشت :
«...
نماز جمعه توسط سید جلال
طاهری حسین آبادی در مسجد
مصلی تخت پولاد اصفهان با
شرکت جمعیت کثیری برگزار
گردید.
پس از خاتمه نماز
مشارالیه از مردم تقاضا نمود
بدون تظاهرات و دادن شعار
متفرق گردند که به همین ترتیب
نیز عمل شده است.
ضمنا
اعلامیه های متعددی به منظور
پشتیبانی از وقایع اخیر همدان،
مشهد و شیراز و کشته شدگان
شهرستانهای موصوف بین
جمعیت توزیع گردیده است و
در آن خواسته شده در ساعت
1830 همین روز در مسجد سید
اصفهان اجتماع نمایند...
»
(9065 /10 ه 1 ـ 6 /5 /37)
2ـ در سند بعدی بخشی از سخنان
حجت الاسلام هادی غفاری را
خواهید خواند.
اما وی در مورد
آمدنش به اصفهان و درخواست
آیت الله طاهری از او برای
سخنرانی می گوید : «در اصفهان
به منزل آقای طاهری اصفهانی
رفتم.
آقای طاهری گفت :
«زنده ای؟» گفتم : «بله زنده
هستم.
» گفت : «لکن من مطلع
شدم که در به در دنبال شما
هستند.
» سپس افزود : «اتفاقا ما
فردا توی مسجد سید می خواهیم
مراسم چهلم بگیریم.
شما باید منبر
بروید.
» گفتم : «آقای طاهری من
اگر منبر بروم اصفهان قطعا کشته
خواهد داد.
منبرم بدون کشتار
نخواهد بود.
» ایشان گفت :
«وظیفه ما و شما این است که شاه
را ساقط کنیم و حکومت اسلامی
را در کشور ایجاد نماییم.
» گفتم :
«شما جایز می دانید که من منبر
بروم؟» گفت : «من خودم هم
می آیم.
من هم اگر کشته شدم مهم
نیست.
» گفتم : «باشد.
پس برای
این که بیشتر بتوانم مردم را
تحریک کنم و روحیه مذهبی شان
را بالا ببرم با عمامه سفید منبر
نمی روم.
» گفت : «بسیار خوب، با
عمامه من منبر بروید.
» سپس
عمامه شان را پیچیدند و بر سر من
قرار دادند.
» ر.ک : خاطرات
هادی غفاری، صص 245 و 246.
3ـ ساواک نیز می نویسد که
تظاهرکنندگان اقدام «به شکستن
چند جام از شیشه های بانک
صادرات، عمران و اتاق اصناف،
باشگاه رادیو تلویزیون،
مسافرخانه تخت جمشید، یک
دستگاه اتوبوس متعلق به سازمان
صنایع نظامی و چند باب مغازه در
خیابانهای محمدرضا، آذر، شاپور
و همچنین بانک صادرات شعبه
عباس آباد نموده که بلافاصله
توسط مأمورین آتش نشانی
اطفاء حریق گردیده...
»
(9066 /10 ه 1ـ 7 /5 /37)
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان اصفهان، کتاب 3 صفحه 32