ممانعت دولت کویت از ورود روحاله خمینى به آن کشور و مراجعت وى به بندر بصره
متن سند:
ممانعت دولت کویت از ورود روحاله خمینى به آن کشور و مراجعت وى به بندر بصره
به دنبال محدودیتهائى که از طریق دولت عراق براى روحاله خمینى فراهم شده، نامبرده روز 12 /7 /57 (2537 شاهنشاهى) از نجف بصوب «صفوان» واقع در مرز عراق و کویت حرکت و قصد داشته به کویت عزیمت نماید که مراتب قبلاً به استحضار رسیده است.
اطلاعات رسیده بعدى حاکیست، روحاله خمینى باتفاق همراهان خود در ساعت 15 روز 12 /7 /57 به مرز صفوان وارد گردیده ولى مقامات دولت کویت از دادن ویزاى ورود به نامبرده و همراهانش به کویت خوددارى نمودهاند. روحاله خمینى به مقامات مرزى دولت کویت اظهار داشته: «فقط براى مدت چند روز قصد اقامت در کویت را دارد و سپس به سوریه عزیمت خواهد نمود».
مقامات مرزى دولت کویت بدواً با احترام با وى رفتار نموده و چون یادشده مصراً خواستار ورود به کشور کویت گردیده، مقامات مرزى کویت به خمینى اخطار نمودهاند که تحت هیچ شرایطى به نامبرده اجازه ورود به کویت داده نخواهد شد و چنانچه بیش از حد اصرار نماید، اتومبیل وى (خمینى) توقیف خواهد شد. روحاله خمینى پس از استماع اظهارات مقامات مرزى دولت کویت، به اتفاق همراهان خود «صفوان» را به قصد بندر بصره ترک نموده است.1
ضمناً قصد ورود خمینى به کویت از طریق سفیر شاهنشاه آریامهر در کویت به اطلاع سفیر کشور مذکور در دربارشاهنشاهى که اکنون در کویت بسرمیبرد، رسیده و سفیرکویت موضوع را به دفتر امیرکویت اطلاع داده و پس از مدت کوتاهى به سفیر شاهنشاه آریامهر اعلام کرده، امیرکویت از ورود خمینى به کویت اظهار بیاطلاعی کردهاند و به مقامات مسئول دستور دادهاند از ورود خمینی به کویت جلوگیری نمایند.
ارزیابی خبر: خبر صحت دارد.
توضیحات سند:
1. امام و همراهان ایشان نماز ظهر و عصر را در مرز عراق و کویت خواندند و مذاکرات و انتظار پاسخ از طرف کویت تا شب به درازا کشید. یکى از همراهان امام در خلال مذاکره خود را به بصره رساند و از آنجا به نجف تلفن کرد و ماجرا را براى یاران مقیم آنجا بیان کرد. در نهایت شب هنگام راهى بصره مىشوند و در هتلى شب را به صبح مىرسانند. «من و امام در یک اتاق و آقایان فردوسى و املایى در اتاق دیگر. با تمام خستگىاى که امام داشتند بعد از سه ساعت استراحت براى نماز شب بلند شدند.» ( حضور، ش 10، صص 111 و 112)
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، کتاب 07 صفحه 294