تاریخ سند: 15 اسفند 1343
بازجوئی از حبیباله عسگراولادی
متن سند:
تاریخ: 15 /12 /1343
بازجوئی از حبیباله عسگراولادی
س- با اظهار هویت شما به طوری که در جلسه پیش بیان داشتید در حدود چهار سال پیش به اتفاق عدهای از رفقای مسجد تصمیم به تاسیس یک جلسه هفتگی مذهبی گرفتید و از شیخ ذبیحالله محلاتی دعوت کردید تا به طور سیار در منازل بیانات دینی ایراد کند و این اشخاص را نامبردید، بفرمائید اینها کیها بودند و بالاخره وضع شما با آنها به کجا کشید.
ج- مهدی شفیق هیئت را اداره نمیکند، در هیئت شغلی ندارند. مدیر هیئت آقای بهشتی است که سخنرانی میکند.[شفیق] در دروازه حضرتی خواربارفروش است، ساکن کوچه غریبان در بازار. حبیبالله عسگری
حاج حسن بزاز بعضی وقتها در جلسه شرکت میکند، بعضی وقتها نیست. شغل بزاز در بازار بزازها. آدرس دقیق او را ندارم، محل سکونتش را نیز نمیدانم. حبیبالله عسگری
احمد ساعینژاد شغل کارگر بزاز در بازار چهل تن بود حالا خواربارفروشی دارد. آدرس منزل دروازه دولاب، خیابان صفا، کوچه باغ، شماره خانه را نمیدانم در نبش کوچه قرار گرفته است. این شخص هم جزو هیئت است گاهی میآید، گاهی نمیآید. حبیبالله عسگری
مهدی مشهدیاصغر بازار پاچنار شاگرد فرش فروشی، روبروی درب مسجد آذربایجانیها، آدرس منزل خیابان مولوی کوچه.... منزل حاج انصاری مینشیند از وضع کار و محل سکونت فعلی او اطلاعی ندارم. این شخص هم سابقاً جزو هیئت بود بعد از ... دیگر در جلسه حاضر نمیشد. حبیبالله عسگری
س- ابوالفضل توکلی را بفرمائید در کجا مینشیند.
ج- دروازه قزوین است و آدرس دقیق را نمیدانم. حبیبالله عسگری
س- سیدمحسن امیرحسینی1 چکاره است و در کجا مینشیند.
ج- ایشان دماوندی است شغل او مثل اینکه در راه آهن است و آدرس منزل او را نمیدانم. حبیبالله عسگری
س- شعباتی در سایر شهرستان داشتید، بیان بفرمائید.
ج- هیئت مؤتلفه در خارج از تهران حتی کرج و شاهزاده عبدالعظیم و شمیران [شعبه] نداشتیم. حبیبالله عسگری
س- جواب سئوالات خودتان را امضاء میکنید.
ج- بله حبیبالله عسگری
س- هر کدام از اعضاء هیئت چه هیئتهائی را را اداره میکردند، نام ببرید.
ج- اغلب آنها نداشتند و این اشخاص که نام میبرم به یقین هیئت اختصاصی نداشتند، یکی مهدی عراقی بود و دیگر آقای میرفندرسکی بود و آقای حبیباللهیان نداشتند. حبیبالله عسگری
توضیحات سند:
1. سيدمحسن اميرحسينى، فرزند اسدالله در سال 1302 ﻫ ش، در تهران متولد شد. نامبرده که كارمند راه آهن بود، فعاليتهاى سياسى خود را از سال 1332 از منزل مرحوم آيتالله كاشانى شروع كرد و در سال 1334 جزو اولين كسانى بود كه به عضويت جمعيت فدائيان اسلام درآمد. ولى با بروز اختلاف ميان فدائيان اسلام و مرحوم آيتاللّه كاشانى، به تبعيت از ايشان از همكارى با فدائيان اسلام استنكاف ورزيد و در مجمع مسلمانان مجاهد تحت رهبرى شمس قناتآبادى عضويت يافت و پس از آن، به حزب زحمتكشان دكتر بقايى پيوست. سيد محسن اميرحسينى در سال 1332 به علت توهين به مافوق در محل كار (راه آهن) به مدت سه ماه زندانى شد. در سال 1334 به اتهام همكارى با فدائيان اسلام به مدت 15 روز بازداشت گرديد و در سال 1337 به علت پخش اعلاميه آيتاللّه كاشانى به مدت سه روز زندانى شد. وى در تاريخ 23 /2 /1343 به اتهام فعاليتهاى مضره دستگير و به سه ماه حبس محكوم گرديد، اما تا آذرماه در زندان بود و پس از آزادى، مجدداً در تاريخ 12 /12 /43 دستگير و به سه ماه حبس محكوم و در تاريخ 27 /3 /44 آزاد شد. آخرين دستگيرى وى در ارديبهشت سال 1346 بود كه مدت يك سال را در زندان گذراند و در تاريخ 4 /2 /47 از زندان مرخص شد. نامه او و جمعى از زندانيان سياسى زندان شماره 4 قصر در اسفند 1346 خطاب به كميسيون حقوق بشر وابسته به سازمان ملل متحد در اعتراض به كشتار سياهپوستان رودزيا توسط رژيم «يان اسميت»، رژيم شاه را به وحشت انداخت. ساواك در نظريه خود وى را به اين شرح معرفى كرده است : «اين شخص در مبارزات سياسى متهور و با شهامت، در ديانت متعصب، در دشمنى سرسخت، در دوستى پابرجا و داراى حافظه قوى، وضع مالى بد، داراى امانت و صداقت كافى، نسبت به شخص اول مملكت بدبين، داراى نفوذ قابل ملاحظه در بازار و بين طرفداران خمينى كه اسرار و مطالب زيادى مىداند كه شايد مدتها وقت لازم باشد كه بتوان به آن مطالب پى برد.»
سیدمحسن امیرحسینی در اوایل اردیبهشت 1393 دار فانی را وداع گفت.
منبع:
کتاب
حبیبالله عسکراولادی به روایت اسناد ساواک صفحه 48