متن نوار پیاده شده سخنرانی هاشمی نژاد در مسجد سید متعلق به علی اصغر نوائی
متن سند:
بسم اله الرحمن الرحیم ...
...
...
...
.
.
خانمها را خواهش میکنم آنهائی را که
صحبت می کنند رعایت کنند می توانند شبهای بعد جبران نمایند...
...
.
نثار روح
محمد و مجاهدین حق و حقیقت صلوات بلندی ختم کنید موضوع بحث ما در
اینجا مسئله بررسی علل و عامل انحطاط جامعه اسلامی بوده است ولی
همانگونه که مکرر بعرض محترمتان میرساندم در این فصل مباحث بسیار است
و بی شمار و متأسفانه نه امکاناتمان طرح بعضی مسائل را میداد و نه شرائط
وقتمان چنین مسئله ای را ایجاب مینمود و همانگونه که ابتدا عرض کردم در این
فصل چند مسئله کوتاه آن هم در یک سیر مخصوص بعرض دوستان محترم
رسیده است خدای را به فضل او و به لطف و بهره برداری کافی در حدود امکانات
محدود انجام گردیده است امشب شب آخر مجلس است بحثی را طرح میکنم که
آن مباحث ورای یک عامل بطور اجمال اشاره میکنم و انگشت میگذارم و بعد
مسائلی که لازمست طرح بشود و با دوستان در میان بگذارم روی آنها تکیه
میکنم از عوامل فوق العاده موثر برای پیشرفت مردم دیروز مسلمان و نکته مقابل
عامل انحطاط جامعه اسلامی در طی چند قرن نیرومند بودن ایمان در جامعه
دیروز و ضعف ایمان در جامعه امروز است اینبار پیمبران اسلامی و پیروان آنان
در پی آنها سیر مقدسی که داشته اند در مبارزه با فساد و آلودگی و تباهی این راه را
با تمام
مشکلات و ناملایماتی که داشت تعقیب کرده اند ولی آن چیزی که بآنها در این راه
نیرو می بخشید و موفقیت آنها را تضمین میکرد اتکای آنها بخدای بوده است ما
وقتی به قرآن مراجعه می کنیم و این کتاب بزرگ آسمانی را مورد توجه قرار
میدهیم یک اصل مشترک از جنبه عمل بین همه انبیا جستجو می کنیم و آن
اینست تمام پیغمبران و تمام فرستادگان آسمانی در مقابل جباران و دیکتاتورها و
افراد آلوده و منحرف عصر خود روش پیکار و مبارزه را داشته اند از ابراهیم
گرفته آن بت شکن معروف که در راس نهضت انبیاست و نوح پیغمبر عیسی
مسیح موسی بن عمران در طول تاریخ انبیا این گونه بوده اند در مقابل ستمگران ـ
جباران متجاوزین بحقوق مردم و آنهائیکه جامعه را به بردگی و بندگی میگرفتند
روش پیکار و مبارزه داشته اند البته تردید نیست که این راه دارای خطراتی و
مشکلات و ناملایماتی بوده اما آن چیزیکه آنها را برای پذیرفتن آن همه خطرات
مواجه میکرد مسئله ایمان و اثرات ایمان و نقش آن در زندگی جامعه ها و اینکه
چطور اتکاء به خداوند میتواند به یک جامعه نیرو ببخشد خود یک بحث مفصلی
است و طولانی است هدف من یک اشاره ای اجمالی است و بعد پایان دادن بحث
البته تذکر دادن یک سلسله از مسائل و مطالب در زمینه ایمان بخداوند بحث
بسیار است این حقیقت را حتی ما می توانیم از حلقوم انسانهای ملحد بشنویم که
تنها کمبود امروز ما ایمان بخداست جمله ای دارد شخصیت معروف قرن و چهره
سیاسی و شناخته شده امریکا یعنی دالس [دالاس] وزیر خارجه اسبق ایالات
متحده در کتاب معروفش جنگ یا صلح اعتراف عجیبی دارد بهت آور و این هم
گویا جزء نظام خلقت است یک سلسله مسائل از حلقوم افرادی و از زبان افرادی
بگوش میرسد که جدا بهت آور است عجیب نیست بخصوص با توجه باین مطلب
آدم اگر دقت کند می بیند آقای دالس [دالاس] اگر از کمبود ایمان هم دم میزند باز
برای حفظ منافع کشور خود است داخل مملکت و در خارج از آن منصور دوانقی
را نوشته اند روزهای جمعه گاهی شرکت میکرد در نماز جمعه و خطبه میخواند
ولی هنگامیکه بوعظ میپرداخت و پند دادن مردم آن چنان گاهی اشک از دیده
میریخت که آدم باور نمیکرد این منصور همان منصوری است که کاخ خون
میسازد و بر فرزندان پیغمبر و انسانهای آزاده عصر خود ترحم نمی کند گوینده آن
سخنان آیا واقعا عامل آن همه جنایات است بله این که گفته اند باید حرفها را ول
کرد بمرحله عمل رسید و دید گوینده سخن از جنبه عمل چگونه است و تا چه حد
آمادگی دارد برای تشخیص حقایق از مسائل غیر واقعی است دالاس جمله ای
دارد در همان کتاب معروفش و در آنجا روی این مسئله تکیه می کند میگوید
جامعه امروز امریکا در یکی از منحط ترین دوره تاریخ قرار دارد بعد خودش
اضافه میکند میگوید این وضع دردناک ما نه معلول فقر اقتصادی است نه معلول
کمبود جنبه های نظامی است بمب افکنهای ما قوی است و نیرومند و اقتصاد ما
قابل ملاحظه است از جنبه های مختلف سیاسی وضع ما نیرومند است ولی آنی
که نداریم و کمبود داریم ایمان است ایمان بخدا و اتکا به یک مکتب آسمانی
راستین و اصولی بعد میگوید این کمبود را نه بمب افکنهایمان نه موشکهای
قاره پیمای و نه هیچ عامل دیگر میتواند جبران کند میگوید ما سیاست خودمان را
در خارج از کشورمان
بوسیله پول و کالا به مصرف میرسانیم و چیزی که پشتیبانش پول و کالا باشد
بسیار بسیار بنیادش سست است و متزلزل بحث عمیقی در این زمینه دارد و این
یک واقعیت غیر قابل تردید است دنیای ما از وسائل ماشینی در حد وسیع از
تکنیک و صنعت در حد قابل ملاحظه برخوردار است ولی چرا در سطح غالب
کشورها و در سطح جهانی آرامش نیست خونریزی است تجاوز است بیدادگری
است هیجان است ناراحتی اعصاب است انحرافات روا نیست و قسمتهای
گوناگون دگر عامل تمام اینها این مسئله این است کمبود ایمان که عرض میکنم
بمعنای وسیع کلمه که شامل تمام جنبه های مکتب اسلام میشود انبیاء عزیز بنای
همه کارشان ایمان بخدا بوده است ایمان از خاصیتهائی که دارد اینست که بانسان
نیرو می بخشد قدرت و شهامت بآدم میدهد بدون هیچ تردید آدمی در راه رسیدن
بهدف خود نکند نخست یک بار در باره نماز من این جمله را گفتم گفتم ببینید
نماز اگر بمعنای واقعی کلمه در جامعه زنده شود بخودی خود به نمازگزار نیرو
می بخشد زیراآدم میخواهد در یک موسسه ای کاری دارد کارش را انجام بدهد
خیلی مغرور است خودش را موفق می بیند میگوید من در آنجا دوستی دارم او
ازش کار برمیآید باتکاء آن دوستش حساب کنید نمازگزار با منبع قدرت عالم و
آفریدگار عظیم جهان خودش را نزدیک می بیند چطور ممکن است احساس
قدرت نکند چون شهامت می بخشد بخاطر اینکه بین نمازگزار و منبع قدرت این
عالم بوجود میآید ایمان خاصیتش اینست مومن نیرومند است شهامت دارد یک
نمونه عملی عرض میکنم و این جمله بهت آور است من این را در تاریخ دیدم
درباره یک نفر قاضی که در یک دستگاهی در یک منطقه ای مشغول کار است
قاضی نامش شرف الدین است راستی هم شرف الدین بود او به مقام قضاوت
برگزیده شد مشغول کار خودش هست اما یک روز در مقابل یک واقعه ای واقع
شد یکی از اطرافیان آقای حاکم چشم دوخته بود به ملک برادر آمد ولو این ملک
محدود بود که متعلق به یک کشاورز بیچاره ای است خواست این را از دست او
بیرون بیاورد و از طریق قانون باید این کار را باید انجام دهد گشت یک نفر شاهد
پیدا کرد برای اینکه شهادت بدهد ملک مال این آقا است این زید نفر دوم حاکم
گفت شاهد دوم تو خود من هستم من میآیم در محکمه شرکت میکنم و من
شهادت میدهم چه افتخاری برای این قاضی از این بالاتر که من خودم در محکمه
شرکت کنم و بنفع تو لذا شهادت بدهم شهادت من قطعا مورد پذیرش قرار میگیرد
محکمه عمومی است آمدند شاهد اول شهادت داد نوبت به شاهد دوم رسید آقای
حاکم گفت من شهادت میدهم و شاهد دوم منم قاضی در مقابل این مسئله قرار
گرفته است یا تسلیم قدرت شود و حق یک انسانی را از او سلب کند و به
متجاوزی بدهد یا با صراحت لهجه مقاومت کند و نشان بدهد من قاضی هستم و
اینجا محکمه نه من کاریکاتور قاضی هستم نه محکمه من کاریکاتور محکمه
قضاوت است آراء من در پرتو استنباط از قانون صادر میشود نه رأی را قبلاً
صادر کنند و من وسیله باشم که رأی های صادر شده را در محکمه بخوانم و یا
بعبارت صحیح تر توی باصطلاح محکمه بخوانم کاریکاتور محکمه قاضی
میخواهد نشان بدهد من متکی بحقم و قانون، گفت آقای حاکم تو بکار خودت
مشغول باش و شهادت ترا من قبول
نمیکنم گفت چرا گفت زیرا شغل تو شغل دیگری است تو در این ...
.
تو شهادت
نده خیلی بهش برخورد در برابر جمعی برگشت گفت آقای قاضی صریح بگو
بالاخره شهادت مرا قبول میکنی یا نه قاضی گفت حالا که از من صراحت
خواستی میگویم نه شهادت تو مورد قبول نیست گفت چرا گفت باین دلیل که تو
عادل نیستی تو آلوده ای و انسانهای آلوده حق ندارند در مسائل دیگران دخالت
کنند گفت تو عادل نیستی گفت آقای حاکم تو خیال کردی من از بساط
میخوارگی تو در نیمه های شب مطلع نیستم و یا فکر کردی من آنقدر مرعوب تو
هستم که بگویم چون تو حاکمی برای تو می خوردن از نظر اسلام بی اشکال است
خیر صریح میگویم اسلام اجازه نمیدهد انسان هیچ انسان تحت هیچ عنوان هر
که باشد یک قطره مشروب بنوشد حرام است غیر جایز است نادرست تخلف از
قانون اسلام بدون هیچ استثنا گفت تو تصور کردی من میآیم بهت میگویم چون تو
حاکمی آنچه میخواهی انجام بده گفت آقای حاکم من از بساط میگساری تو نیمه
شب مطلعم و میدانم برای سرگرمیت آن زن خواننده بنام عجیبه در بساط تو
شرکت میکند و به بساط تو رونق میدهد تو آلوده ای عادل نیستی و شهادت یک
انسان غیر عادل مورد قبول نیست.
این را گفت بعد رو کرد به حضار گفت گواه باشید من از این قضاوت استعفا کردم
آن روزیکه مقام و موقعیت من و قانون در پرتو قدرت من در اختیار ستمدیدگان و
خدمت به ستمدیدگان باشد من اینجا بودم حالا که بناست بوسیله من قانون
وسیله اطفاء هوسها و تأمین امیال دیکتاتور باشد من چنین شغلی را نمی پذیرم و
استعفا میدهم این را گفت و در را کوبید از محکمه بیرون رفت چرا؟ چرا؟ آیا او
مانند بسیاری از افراد فروخته شده نبود او به زندگی دلبسته نبود او زن و
فرزند نداشت او نمی خواست موقعیتی داشته باشد همه اینها را میخواست
اما با حفظ فضیلت آنروزیکه دید شرف او فضیلت او آن نیست او در معرض خطر
است خدا و ایمان به او فرمان میدهد این محکمه را بر سر آن کسی بکوب که در
اختیار تو قرار داد آن روزیکه بخواهد از محکمه برای هوسهای خود بهره برد
محکمه ای که باید عدل را زنده کند عدل را بکوبد و ستم را احیاء کند محکمه ای
که باید از ستمدیدگان حمایت کنند ستمدیدگان را بکوبد و به حمایت از ستمگر
برخیزد این محکمه را اسلام برسمیت نمیشناسد گفت من استعفا میدهم میروم
رفت بیرون ! ولی آن روز گناه در محیط جامعه عکس العملش بد بود آن روز حتی
حاکم نمی توانست علنا تظاهر به گناه کند هیچ هیچ رفت بیرون اطرافیان حاکم
بهش گفتند بد کردی خیلی هم بد کردی گفت چرا گفت برای اینکه استعفای
قاضی فردا تفسیر میشود قهرا مردم از او میپرسند چرا استعفا کردی که تا این
درجه آزادی دارد در مقابل تو مقاومت می کند آنجا نمیگوید من استعفا کردم
چون مزاجم مساعد نبود چون کسالت داشتم آنجا هم صراحت لهجه دارد
میگوید چون شهادت حاکم را نپذیرفتم و باو گفتم تو آلوده به گناه هستی و بعد
جامعه می پرسد چرا حاکم آلوده است.
او میگوید بساط میگساری دارد انحراف از مقررات اسلامی دارد طشت رسوائی
تو بر بام کوبیده میشود و همه از آلودگی تو مطلع میشوند رفته دوباره قاضی را
برگردانده گفت بیا من دیگر شهادت نمیدهم ...
...
...
اینها را ایمان میتواند انجام
دهد ایمان ولی آنجائیکه ایمان نباشد تجربه دنیای ما نشان داد علم را استعمار
استخدام میکند و استبداد و دیکتاتوری و جبار بودن علم و دانشمندان بی ایمان را
استخدام میکند خواسته های دیکتاتورها را همان چهره های علمی هستند که در
گوشه و کنار جهان به صورت قانون دربیاورند و تو این کپسول به خورد جامعه ها
میدهند علم اگر با ایمان باشد در اختیار جامعه و در خدمت اجتماع این عامل ،
عامل بسیار نیرومند و مهم است متأسفانه این عوامل دارد تضعیف میشود ایمان
یک جامعه که ضعیف میشود معنایش این نیست که بیایند و مثل پول دست توی
جیبشان کنند ایمان را بصورت یک کالا ازش ببرند یواش یواش ایمان جامعه را
از او میگیرند ایمان میرود ...
شخصیت میرود شهامت میرود اتکاء بنفس میرود
آنجاست که ستمگران مسلط میشوند پیروز میشوند موفق میشوند به هدفهای
شیطانی خود برسند و بروند جلو چه جوری ایمان یک جامعه را از کف او میبرند
این اجتماع امروز جهان است اجتماع امروز عواملی در کار است که روی آن
عوامل تفصیلاً نمیتوانم انگشت بگذارم اما در سلسله تذکراتم عرض میکنم قبل
از اینکه وارد این فصل از بحث بشوم و این مطالب را بگویم به احترام دهنده نامه و
به احترام نویسنده نامه که شخصیت محترمی است چند تا مطلب را یادآور
شده اند اینها را باید تذکر داد ...
من این را در یک قالب خاصی میگویم آیا منصور
دوانقی امام صادق علیه السلام را مثلاً گاهی باو مطلبی میگفت عنوان باو خطاب
میکرد این را من بطور خصوصی برای یکی از دوستان تفصیلاً توضیح دادم
اجمال قضیه
اینست و بیش از این نمیتوانم اینجا طرح کنم اجمال قضیه اینست یک مورد در
تاریخ اسلام نمی یابید نه امام صادق علیه السلام و نه دیگری در هیچ شرائط در
غیر آن مورد که مواجه با منصوره یعنی در جلسه عمومی که منصور نیست جلو
مردم که منصور نیست، آن تعبیر نسبت به منصور و امثال منصور شده باشد آنجا
چرا سری دارد که بطور خصوصی برای بعضی از دوستان توضیح داده ام.
مطلب دوم داستان افطار و روزه فقط اشاره میکنم مؤید عرض من است که اصل
را نباید فدای فرع کرد فرع را باید فدای اصل کرد این درست مؤید عرضم است و
مؤید این مطلب که ثبت روایات تقیه در فروع اسلام است نه در اصول مؤید این
مطلب سوم داستان عبداله مرو فرزندانش محمد و ابراهیم آن هم توضیح دادم
بطور خصوصی برای بعضی از دوستانم کلی قضیه مورد ...
دوستان بود من
نخواستم بگویم دانه دانه افراد صد در صد کامل بوده اند اشاره میکنم فقط و بعد
مطلب دیگری است و آن این تضادهای بین ائمه وآنها به حسب ظاهر بود و اصلاً
معنای تقیه هم این است عمل مورد تأیید است تضادها به حسب ظاهر وجود
دارد ولی قرائنی وجود دارد که نشان میدهد آن تضادها بر اساس تقیه است تقیه
بمعنای اینکه توضیح دادم.
مسئله دیگر حضرت صادق علیه السلام هنگام وفاتشان چند نفر را وصی تعیین
کردند آخریش حضرت موسی بن جعفر است اتفاقا پارسال بحثی که راجع به تقیه
داشتم گفتم برای اینکه نشان بدهیم تقیه یعنی چه این تقیه را گفتم تقیه یعنی کار
کردن زیر پرده و استتار حضرت صادق وصی خودش را تعیین میکند ولی چهار
نفر را میگذارد جلو و نفر پنجم را میگذارد وصی حقیقی اگر فقط روی آن چهار تا
تکیه میکرد پنجمی را نمی گفت معنایش عدم ابراز حقیقت بود حقیقت را میگوید
ولی در پرده و استتار این اصلاً معنای تقیه است مسئله دیگر داستان موسی بن
جعفر علیه السلام داستان حضرت ثامن الائمه داستان حضرت هادی همه اش من
فکر میکنم اگر نویسنده محترم قدری روشن میبودند این را نمی نوشتند تقیه است
تقیه بمعنای اینکه شب قدر است یعنی کار کردن در زیر پرده باین مرد حضرت
میگوید سؤال مورد لزوم نیست سؤالت را نیمه شب بیاور تا جواب بدهم بسیار
خوب این معنایش اینست که در تمام اوقات زندگیتان هر شرائط آشکار نشوید
چرا روی آن جهت فکر نمیکند که به میثم تمار امیرالمؤمنین میگویند ترا میبرند
بالای دار می کشند چنین می کشند میگوید فقط زبانت بگوید علی نه میثم گفت
نمیگویم علی هم درباره او دعا فرمود یک کلمه هم باو نفرمود بیا تقیه کن و بعد
شب قبل گفتم همه فقها میگویند تقیه گاهی واجب است گاهی حرام حرامش
کجاست آن تقیه ای که رویش تکیه میفرمایند همه فقهای اسلام مصداقش
کجاست عملاً که جامعه تقیه را فقط واجب میداند این اجمال قضیه تفصیل جوابها
را برای یکی از دوستان گفتم.
اما مسائلی که تذکر میدهم بعضی هایش جزئی است بعضی هایش هم قابل
ملاحظه از مسائل لازم آقایان دوستان طبقات مختلف خیلی باید بیدار باشند
طرفین قضیه باید بیدار باشند از مسائل آقایان محترم از عواملیکه دشمن برای
کوبیدنمان از آن استفاده کرده اند منظور تاریخ ایجاد اختلاف بین جامعه است
بیدار باشید و هشیار روی احتمالات قضاوت نکنید اگر بنده گفتم ساعت 5 /8
وقت منبر بنده است دشمنان دانا نیاندازند اینها را دست دوستان نادان تا بخواهند
بدنبال آنها یک سلسله کارها بکنند دوستانم بیدار باشند یک قدری بیدار باشند
مسلمانید شما اسلام به شما اجازه داده به این کیفیت مشی کنید جبهه ...
بندی در
جامعه بوجود نیاید سعی کنید نیرو ایمان علیه یکدیگر مصرف نشود چنانکه در
گذشته کرارا بوده است تا دشمنهای مشترک استفاده کنند بیدار باشید من به
دشمنان دانا نمیگویم دشمنان دانا وظیفه شیطانیشان را میدانند کارهایشان را
می کنند اما دوستان متوجه باشند تا میخواهند اینکارها را بکنند مشت بر دهان
آنها عملاً بکوبند عملاً.
مسئله دیگر دنباله همین مطلب جبهه های مختلف مذهبی آنهائی که اصلیند سعی
کنند با هم همکاری داشته باشند نزدیک باشند همفکری داشته باشند.
مسئله دیگر دو مطلب مهم است که این را میگذارم آخر بحثم دو سه مطلب
دیگری که باید رویش تکیه کنم یکیش آنکه یک سلسله فعالیتهای دینی
خوشبختانه در این شهرستان هست من کار ندارم که حالا بحث کنم که آن
فعالیتها از نظر اهمیت در درجه اول دوم سوم این بحث جدائی است و یک سلسله
فعالیتها از آن جمله مراکز بهداشتی جالب قابل ملاحظه زیاده یعنی چندتائی من
از یکی از آنها یعنی عسگریه موسسه و انجمن بهداشتی امام حسن عسگری
علیه السلام دیدن کردم و پیشرفت نسبت بسال قبل خیلی جدا وسیع بود اینها
نشان میدهد که با بودجه های کم آنجائی که ایمان باشد چقدر میشود کار کرد
ولیکن با بودجه های زیاد آنجا که ایمان نباشد چه قدر میشود کار نکرد
بخصوص با توجه باینکه این موسسات دربسته بروی طبقات محروم بی پناه و
افراد مستمند باز است
آنهائیکه راه بجایی ندارند چون مراکز خصوصی و بهداشتی مال طبقه پولدار
است مراکز عمومیش هم متأسفانه نمیخواهم بگویم همه جا ولی در اکثر موارد
وضع نابسامانی دارد ...
روزنامه داریم میخوانیم مریضها پشت درب بیمارستانها
گاهی تلف میشوند (جان میدهند) گفتم من نمیخواهم با این
جمله ارزش افراد اصیل را از اطباء از بین ببرم نه بحث سر کادر است و مؤسسات
است متأسفانه این اخبار را ما در جراید زیاد میخوانیم همت مردانه ثروتمندان که
ثروتشان از طریق مشروع بدست آمده که لازمه اینکار هم اینست که برای
خدمت بمردم هم مصرف شود همت آنهائیکه این موسسات را بوجود میآورد
امیدوارم این موسسه و مؤسسات دیگر مشابه آن آنهائی که اصیلند در مسیر
خدمت بجامعه و طبقات محروم جامعه جلو بروند و بیش از پیش موفق باشند.
مطلب دیگر بلای امروز جامعه ما رباخواری، رباخواری، رباخواری.
نه ربائی که
در بازار خورده میشود ربا از نظر اسلام بر اساس سیستم بانکداری باشد یا بر
اساس غیر بانکداری فرق نمیکند بلای جامعه امروز ما و میراث لعنتی
جامعه های کاپیتالیسمی این که میگویم میراث جامعه کاپیتالیسمی نه تصور
بشود ما میخواهیم روی مکتبهای متقابل تکیه کنیم تکیه مان روی اسلامست
اسلام در همه چیز برنامه های مستقل اصولی اساسی دارد و از آن جمله در خط
مشی اقتصادی و این افتخار است برای جامعه مسلمان که تحت رهبری نبی اکرم
و پیغمبر خاتم ...
.
حضرت محمد بن عبداللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم در
اقتصادش در سیاست و حکومتش در روش مالیش در جنبه های قضائیش در
جنبه های
دفاعیش همه اش اصولی دارد علمی زنده و منطقی برای مبارزه با این بلا عملاً
باید کار کرد این کاریکه خوشبختانه شروع شده است مراکزیکه وام میدهند وام
اسلام قرضهای بدون بهره در تهران شده مشهد شده همدان شده کاشان شده قم
شده اینجا هم خوشبختانه هستند مراکزی دارد امیدوارم توسعه پیدا کند آنهائیکه
پول دارند این مراکز را تقویت کنند تا عوامل رباخوار انشاءاله تضعیف شود و
برای افراد بی پناه پناهگاهی بوجود بیاید.
مسئله دیگر آقایان محترم در اینجا خطابم دوستان جوانمان هستند و
خواهرانیکه در ...
.
این جوری ...
عنایت کنید خواهران و برادران جوان من برای
شما دام خیلی زیاد است خیلی دامها بصورت مختلفی است یک سلسه این دامها
همین هائی است که می بینید سینما تلویزیون مجلات رسوا شاید نیاز به توضیح
ندارد اگر من میگویم سینما تلویزیون نه معنایش اینست که ما از صنعت سینما یا
از صنعت تلویزیون استفاده نکنیم این حرف خیلی غلط است نیاز به توضیح هم
ندارد بحث در مخالفت با صنعت نیست طرز استفاده از آن والا ما شرائط مساعد
داشتیم از این وسائل صنعتی میتوانستیم در راه پیشرفت فکری علمی ...
سالم
جامعه بهره برداری کنیم صلوات گرمی ختم کنید میتوانستم حداکثر بهره برداری
را بکنم ولی حالا میآید سینما پیاده میشود به چه مفهوم در غالب کشورهای
کوچک همین وضعی را دارد که دارید مشاهده می کنید فیلمها عریانتر چهره
رسواتر ببر آنوریها بیشتر مسابقه میگذارند دستورهای فیلمبرداری با تشویق از
ما بهتران فیلمها را رسواتر بسازد چرا؟
در اینجا من فقط مسئله اسلام را طرح نمیکنم میگویم دام استعمار است صریح
میگویم دام استعمار است برای جذب نیروهای جوان سرگرمی است که بوجود
میآورند چون قویترین غریزه در جوان غریزه جنسی است این غریزه را
علی الدوام تحریک می کنند دامها هم از این نوع انتخاب میشود هنرمند هنرش
چیه هنرش اینست با یک پستان بند و یک شورت لخت بخوابد و بعد فیلم بردارد
اگر معنای هنر اینست نه اسلام با هنر مخالف است و با هنرمند اینها را هنرمند
نمیدانیم و اینها را هنر نمی شناسیم اینها دامی است برای استعمار جهت جلب و
جذب نیروهای جوان من میگویم دوستان جوان بیدار خواهران با 2 تومن 3
تومن 5 تومن ده تومن به برنامه های استعماری کمک نکنید فضیلت خود را له
نکنید نیروی اقتصادی خودتان را از دست ندهید و کنار آن شهامتتان فضیلت تان
و انصراف از مسائل اساسی پیدا کرده اید اینها بی برنامه نیست این کارها چون
جوانی که سرگرم بشود در این مسائل به فکر مسائل دیگر نیست هیچ به فکر آن
مسائل نیست خانواده هائی بوده اند زیاد این را رویش دقت بفرمائید خانوادهای
زیادی بوده اند در سینماها شرکت نمیکردند تلویزیون آمد آن خلاء را پر کرد
بقول معروف میگویند ...
.
...
.
ما میآئیم او آمده است در داخل خانه ها فیلم
هنرمند و خود هنرمند آمده تو داخل خونه ها فکر می کنید من چی میگم میگم
اصلاً نه این را نمیگویم میگم کنترل کنید مسئولید مسئول! کنترل کنید مسئول
هستید لابد بمن فردا یا احیانا ممکن است کسی بگوید که تحریک کرده اید علیه
موسسه تلویزیون نه تحریک نکرده ام من میگویم از برنامه هایش استفاده نکنید
اگر شهامت ندارید از نظر اسلامی کنترل کنید نبرید تو خونه ها نبرید به سعادت
فرزندانتان رحم کنید در دادگاه عدل الهی مسئولیت دارید بچه ناراضی میشود
بجهنم زن متأثر میشود دلش میخواهد به جهنم من میگویم اگر شهامت کنترل
دارید نکنید مسلمانید انسانید زنده اید بیدارید اگرایمانتان قوی است میگویم در
مقابل خدا مسئولیت دارید اگر ضعیفه من میگویم خیلی از این برنامه ها
استعماری است بحث من در سطح یک کشور نیست این بحث عمومی است مال
بسیاری از منازطقه آنجا میآیند بسراغشان آنوقت بعد بچه فردا آلوده بشود و
فاسد از اول سرگرمی این سلسله مسائل میشود از اول دیگر این چهره ایی لخت و
نیم عریان و مناظر رسوای دیگر میگذارد بچه از اول در مسیر انسانی اسلامی
تعهدی که در مقابل شرفش دینش جامعه اش و اجتماع انسانی دارد بیافتد من
میگویم اگر ایمانتان هم ضعیف است از نظر انسانی بیدار باشید تو این دامها سیر
نکنید آنها که شهامت کنترل ندارند نه اسلام بآنها اجازه میدهد نه انسانیت
مسئولیت هم دارند سخت و شدید بدون هیچ استثناء مگر با مقدسات هم میشود
بازی کرد این مسئله مسئله قابل ملاحظه ای است دوم بعد میرسد نوبت به
مجلات اکثر مجلات اکثرش همین هاست محتویاتش که می بینید و بخصوص
دامهائی دارند برای صید دختران جوان برای صید آنها درست یک مقدار وسیعتر
صحبت کنم یک مقدار وسیعتر تقاضا میکنم با یک صلوات گرم مرابرای جمله
بعد آماده کنید از راههای مؤثر کوبنده جالب موفقیت آمیز برای استعمار کوبیدن
شخصیت ملتها و جامعه هاست آزادیشان اتکاء به نفسشان شخصیتشان را
میکوبیم دوستان
جوان با شما هستم برای اینکه این دامها مال شماست دختران جوان و خانمهای
جوان با شما هستم این دامها مال شماست چکار میکند میآید قالب عوض میکند
نمیگه میگه هنر بله هنر لغت چقدر جالب است اما آنجائیکه بخواهد هنرمند
معرفی کند روی چی ها پیاده میکند چرا برای اینکه میداند حس قهرمان گرائی در
هر انسان هست جوان میآید توی اجتماع دختر یا پسر دنبال الگو میگردد
قهرمانهای جامعه کی ها هستند آنهائی که اسمشان تفصیلاتشان نامشان
وضعشان همه جا هست چشم باز میکند می بیند عجب قهرمانهای جامعه این
هنرمندان هستند برای بهترین فیلم جایزه تعیین میکند عکسشان تفصیلاتشان
وضعشان منعکس وسیع وسیع پول دارند تشویق میشوند اگر تو گوشه خونه
بخوابند عکسشان منتشر بشود ییلاق بروند عکسشان منتشر بشود بالا بروند
پائین بیایند در تمام اوقات ولی مسابقه بهترین نویسندگان و کتابها را هم داریم با
صرفنظر از اصل قضیه و ماهیت قضیه که ربطی به بحث ما ندارد ولی شما در طول
سال چند تا عکس بهترین نویسنده ها را می بینید اینها کافی نیست ما بیدار بشویم
استعمار میخواهد حس قهرمان گرائی جامعه را بطور کاذب اشباع کند یعنی الگو
میخواهد الگو اینها هستند الگو اینها هستند دختر چرا بدنبال درس برود چرا!
چرا از چهره خود از صدای خود از حرکات و عشوه گریهای خود از بدن طناز
خود استفاده میکند زندگی می کند به بهترین صورت آیا در تمام جامعه ها اینه
لازمه یک زندگی پیشرفته و تمدن اینهاست جواب نه نمونه پارسال این خبر را
خواندم امسال در این مجمع عظیم میخوانم درست عنایت کنید یک
خبر این خبر از جرائد ایران نقل شده و متنش هم پیش من موجود است عنایت
بفرمائید دیگران چگونه اند و ما در چه مسیریم تحت عنوان تفریحات و لباس
خبرنگار روزنامه به چین رفته بود این گزارش را از آنجا نوشته که در روزنانه هم
بحث شده در کتابی که هم مستقلاً این گزارشات را منتشر کرده منعکس است
نوشته در چین مردم فاقد سه چیز هستند اول البته خودش هم اظهارنظر کرده که
این برای مردم چین سعادت بزرگی است اول کاباره و تفریحات زیان بخش در
چین است کاباره توی یک مملکت مترقی ممکنست نباشد اگر معنای ترقی و
پیشرفت کاباره داشتنه آن کشور از کشورهای عقب مانده است میگوید اول
کاباره و تفریحات لازم زیانبخش دوم لوازم آرایش خانمها دقت بفرمائید
همچنین آقایان لوازم آرایش بطرزی که امروز در غالب کشورها رواج دارد آنجا
نیست سوم در چین از مینی ماکسی شورت [شلوارک ]داغ و بطورکلی لباسهای
به سبک استعماری نیست مردم خیلی ساده لباس می پوشند زنها غالبا شلوار بپا
دارند و یک پیراهن سفید می پوشنداین متن خبر است شما بروید از دید استعمار
اینها را پیاده کنید وقتی به جامعه تفهیم بشود جامعه ایکه کاباره ندارد عقب مانده
است منحط است تفریحات زیان بخش ندارد منحط است مشروب تو مملکت
نباشد دلیل بر انحطاط است درست آنوقت شخصیتها کوبیده میشود یعنی میآید
شخصیت تو لباس توی عذر میخواهیم طرز آرایش مو طرز لباس پوشیدن برای
زن و مرد شخصیت میآید توی اینها عقب مانده ای چرا برای اینکه لباست لباس
روز نیست آخه ما یک ملت آزاده میتوانیم بگوئیم استعمار برو به کارت
برس خاک بر فرق تو و با این لباس تو مسخره کردی ملتها را یک روز نشانه
شخصیت زن را دامنی میدانی چند سانتیمتر بالای زانو روز بعد میآوری چند
سانتیمتر پائین زانو ملتها را عروسک درست کردی متکی به نفس باشید بیدار
باشید شخصیت را در این مسائل جستجو نکنید ما چقدر دختر جوان داشته
باشیم که از نظر حجاب اسلامی ایمان بخدا با حجاب اسلامی فاصله دارد حجاب
اسلامی عرض کردم فاصله دارد چرا برای اینکه میترسد باو بگویند عقب
مانده ای اُملی آن که این الفاظ است دست استعمار بیدار باشید بخدا بیدار باشید
خانم بآن کسی که این جمله را بتو میگوید بگو تو دلقک تو عروسک که هر روز
ترا به یک رنگ درمیآورند تو چی میگی تو به من میگی عقب مانده خودت غرب
زده ای بی شخصیتی اتکاء به نفس نداری بگو من لباسم خط مشی ام را هم روشم
را اساس فکرم مکتبم ایده ئولوژیم و عقیده ام هست صاف بگو ولی بهش بگو
خانم روشنفکر نه روشنفکر روشن چهره چون فکر ارتباطی به این ندارد ولو
استعمار سعی کرده میگوید روشنفکر ولی مظاهر روشنفکری چیه نمیدانم خیلی
عجیبه ببینید چشم بندی چیه روشنفکری در پیشرفت علمی است در ارزش
وجودی است نه در پرورش فرزند است نه درخواست عظیم جالب است نه در
چیه در چهره خوب آقا چهره چه ارتباطی به فکر دارد وقتی مظاهر روشنفکری
را اینها معرفی کنند آنوقت میشود بساط همینی که داریم می بینیم در نوع
کشورهای جهان من این خبر را به خصوص از متن خواندم برای اینکه بگویم
بخود متکی اند این ارمغانهای استعمار را بر فرق استعمار کوبیدند ولی تو
کشورهای کوچک
میگویند آنها موشکهای قاره پیما ساختند بسازند بمب اتمی دارند داشته باشند
ئیدروژنی دارند داشته باشند پیشرفتهای علمی دارند سفینه به فضا
فرستاده اندبفرستند مگه مملکت میتواند بدون کاباره باشد چون کاباره ندارد
عقب مانده است بیدار باشید دوستان جوان بیدار باشید و از این دامهای
روشن استعمار برهید و سعی کنید به این اسلام عزیز از کوچکش گرفته تا بزرگش
از مقررات ریزش گرفته تا درشتش وفادار باشید بخدا اسلام میتواند به جامعه
استقلال بدهد شهامت بدهد آنها را به عظمت گذشته اشان بازگرداند و
خوشبختانه گرایش بسوی اسلام در طبقات روشن در دنیای ما در حد وسیعی
دیده میشود در حد وسیع بخصوص این گرایش در بعضی از منطقه ها در این چند
سال اخیر معلول یک سلسله بیداربینی های خاص رهبران مخصوص مذهبی
است و توجه به نیاز زمان و شرائط زمان عجیبه است دلیلش هم این مجلس
عظیمه انبوه جمعیت تو اینها استاد دانشجو دانش آموز دبیر معلم جوان و
روشنفکر خانم روشنفکر آزاد اندیش آنهائیکه در ورای این سرگرمیها احساس
می کنند مسائلی است بدون هیچ گونه تشریفات در این مجمع شرکت کرده اند
روحانیون روشن طبقات روشن افراد بیدار بازاریهای روشن آنهائیکه اصیلند
روشنفکرند بیدارند نمیخواهم بگویم حالا هر کسی نیامده خوش فکر نیست نه
من میخواهم قشر وسیع انجمن ما را افراد روشن و بیدار از طبقات مختلف
تشکیل میدهند بدون هیچ گونه پذیرائی کسی باشد یک استکان چائی بدهد
فرشی هم حتی زیر پای آنهانیست هر جا پیدا کرده اند نشسته اند چرا؟چرا؟
گرایش به اسلام اصیل شدید و خدایا به حقیقت
پبغمبر و به عظمت خاندان پیغمبرت این پیوندهای اسلامی را در راه تجدید مجد
و عظمت مسلمین و نجات جامعه ای ستمدیده روز بروز قویتر و محکمتر بفرما
مطلب دیگری که باید در اینجا عرض کنم تشکر از عموم آقایان محترم آقایان
محترم اخوان مقدم که این مجلس را بوجود آورده اند و با دعوت آنها من به اینجا
آمده ام و بعد از شرکت طبقات مختلف آقایان محترم روحانی این که تشریفرما
شده اند آقایان محترم فرهنگیان اساتید دانش آموزان بازاریها کارگران
کشاورزان خانمها افراد مختلف و گوناگون دیگر که به حساب اسلام و هدف در
این مجمع و انجمن شرکت نموده اند و ما احترام میگذاریم بهمه آنهائی که در راه ما
و در هدف ما هستند ولو حتی در این انجمن شرکت نکرده باشد اما آنهائیکه در
مسیرمان در هدفمان هستند و اسلام اصیل را بصورت واقعی مایلند و میخواهند
و در این راهند که به جامعه معرفی کنند خوب در اینجا لازم بود از بعضی از
شخصیتهای محترم و پر ارزش نام ببرم ولی چون یک سلسله تعهداتی در برابر
اینگونه نام بردنهای خصوصی دارم طبعا عذر من مورد قبول است امیدوارم
خداوند متعال به همه افرادیکه برای زنده کردن قوانین اسلام و اجرای صحیح
آنهااز درشتشان تا ریزشان گرفته میکوشند فعالیت می کنند خداوند به همه آنها
توفیق عنایت بفرماید یک جمله بعنوان عرض ادب و ارادت به پیشگاه اهل بیت
رسالت علیهم السلام همان دودمانی که به ما درس انسانیت و آزادی دادند فاطمه
زیرا آن بانوی بزرگوار که مجلس باحترام آن بانو منعقد شده است بانوئی که به
حمایت از
حکومت صحیح اسلامی برخاسته است و در راه حمایت از آن حاکم اصیل
ورهبر واقعی اسلام جان عزیز خود را از کف داده است در سنین جوانی در ...
خاک رفته است بدن آزرده زیرا امیرالمومنین علی علیه السلام بخاک می سپارد
اما خطاب به پیغمبر عرضه میدارد یا رسول اللّه این ودیعه توست که دارد به تو
برمیگردد و این دختر توست که او را بتو برمیگردانم قربانتان خاندان رسالت بی
بی هم تو مبارزه کردی خطبه ایراد کردی عملاً وارد کار شدی دست بدامن علی
زدی دست دیگران را از دامن علی کوتاه کردی و هم اینگونه فرزندانی پرورش
دادی آن حسین عزیز توست آن شخصیت بزرگی که انسانهای آزاد عالم باید به
وجودش افتخار کنند افتخاری عظیم آن حسین عزیز و نازنین توست سپس
مرثیه امام حسین ادامه می یابد.
تقاضا می کنم شب آخر مجلس است نظم مجلس
را بهم نزنید و پس از دعا خاتمه نوار
منبع:
کتاب
شهید حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد به روایت اسناد ساواک صفحه 552