تاریخ سند: 26 اردیبهشت 1341
متن سند:
شماره : 755 /312
یکی از دوستان نزدیک سپهبد بازنشسته علوی مقدم رئیس سابق شهربانی
اظهار داشته که از طرف مشارالیه به عده ای از امرای ارتش پیشنهاد شده که بین
افسران بازنشسته تشکیلات سری بوجود آورند و سازمان افسران بازنشسته را
به صورت تشکیلات مرتب و منظمی آماده اقدامات حادی نمایند ولی ظاهر آن
را مانند سابق آرام و بدون هرگونه دخالت در امور سیاسی حفظ نمایند و در حال
حاضر بین سپهبد علوی
مقدم.
سپهبد آزموده.
سرلشگر دفتری1 (که فعلاً
در زندان است) ارتشبد
هدایت2، سرلشگر
فولادوند3 (با اینکه متمایل
به جبهه ملی است) سرتیپ
اختیار رئیس سابق
راهنمائی و رانندگی و چند
نفر دیگر از امرای ارتش
مذاکراتی بعمل آمده و
سپهبد علوی مقدم و سپهبد
آزموده مأمور تهیه طرح و
مقدمات کار شده اند تا
بتدریج افسران جوان و
ناراضی ارتش را که
بازنشسته شده اند برای هسته مرکزی این تشکیلات سری در نظر گیرند یوسف
بهرامی معاون سابق شهربانی نیز که از دوستان سپهبد علوی مقدم است در ایجاد
این تشکیلات همکاری فکری می نماید و در درجه اول کوشش آنها مصروف این
می شود که سپهبد شاه بختی4 را از رأس کانون افسران بازنشسته برکنار نموده و
ارتشبد هدایت یا سپهبد آزموده را به این سمت انتخاب نمایند توضیح آنکه
تیمسار سپهبد علوی مقدم با همکاری سرتیپ اختیار یک شرکت مقاطعه کاری و
حق العمل کاری بوجود آورده و اخیرا نیز چند مقاطعه بزرگ بدست آورده اند و
در موقعی که علوی مقدم در زندان بسر می برده کلیه کارها را سرتیپ اختیار اداره
می کرده است.
رونوشت برابر اصل اصل در ـ ک ـ می باشد.
روی پرونده سپهبد علوی مقدم ضمیمه شود.
فعلاً بایگانی شود.
تابش 20 /3 /41
توضیحات سند:
1ـ سرلشگر محمد دفتری فرزند
محمود دفتری (عین الممالک) و
برادر دکتر احمد متین دفتری، در
1285 متولد شد.
پس از انجام
تحصیلات ابتدائی و متوسطه
وارد دانشکده افسری تهران
شد.
دوره دانشکده را پایان داد
و برای ادامه تحصیلات به اروپا
اعزام گردید.
دانشکده سن سیر
پاریس را گذراند و به ایران
بازگشت.
چندی در دانشکده
افسری مربی و استاد بود.
تدریجا درجه سرهنگی گرفت و
با رزم آرا رئیس ستاد ارتش
نزدیکی یافت و جزء باند و دسته
او شد.
در سال 1326، رزم آرا
ریاست دژبان مرکز را به او
سپرد.
وی در 15 بهمن 1327
که در دانشگاه تهران به شاه
تیراندازی شد، سرلشکر دفتری
(حافظ اسرار و نزدیکترین فرد
رزم آرا) آجودان محمدرضا
بود، و خود را زیر اتومبیل
مخفی کرده بود.
وقتی فهمیدند
ضارب دیگر فشنگ ندارد،
دفتری به جای دستگیری، دستور
داد او را از بین ببرند.
همان شب
سرهنگ دفتری مأمور دستگیری
آیت الله کاشانی شد.
شبانه از
دیوار وارد منزل شد و ایشان را
دستگیر نمود، چند شب در تهران
نگه داشت و بعد او را به لرستان
تبعید کردند.
در فروردین سال
1328 درجه سرتیپی گرفت و
در همان شغل ریاست دژبان،
مشغول زمینه سازی برای روی
کار آمدن رزم آرا بود.
در تیر ماه
1329، رزم آرا به ریاست
دولت برگزیده شد.
قبل از
معرفی هیئت وزیران، اولین
حکمی که صادر نمود، ریاست
شهربانی سرتیپ دفتری بود.
روابط رزم آرا و دفتری بسیار
نزدیک و صمیمانه بود به
طوری که دفتری توانست برادر
خود عبداللّه دفتری را وارد
کابینه کند و پست وزارت
اقتصاد ملی را به او تخصیص
دهد، ولی در عین حال بین برادر
دیگرش دکتر احمد متین دفتری
و رزم آرا شکاف عمیقی ایجاد
شد و متین دفتری مرتبا با
استفاده از سنگر مجلس سنا، به
کوبیدن رزم آرا می پرداخت.
در
دوران ریاست شهربانی او،
فرار سران حزب توده از زندان
قصر اتفاق افتاد.
بدون شک این
مسئله ساده و عادی نبود، به
همین دلیل رئیس شهربانی مورد
بازخواست قرار نگرفت.
با ترور
رزم آرا در مجلس سلطانی،
ستاره اقبال دفتری افول کرد، از
ریاست شهربانی کنار رفت،
چندی ریاست گارد گمرک و
زمانی فرماندهی مرزبانی با او
بود، ولی روزنامه های آن روز
مرتبا لبه تیز حملات شدید خود
را متوجه او می نمودند.
در
بامداد 28 مرداد 1332، دفتری
دو حکم برای ریاست شهربانی
دریافت کرد.
حکم اول به
امضای دکتر مصدق
نخست وزیر وقت و حکم دیگر
به امضای سپهبد زاهدی به
دست او رسیده بود.
ولی او
عملاً تا روز 28 مرداد در
شهربانی حضور نیافت و عصر
آن روز با ارائه حکم زاهدی،
شهربانی را تحویل گرفت.
چند
روز بعد وقتی شاه از سفر
اجباری رم بازگشت، دفتری در
فرودگاه به پای شاه افتاد ولی
شاه که از صدور حکم ریاست
شهربانی او توسط دکتر مصدق با
خبر بود، وی را تغییر داد و
سرلشکر مهدیقلی علوی مقدم را
به ریاست شهربانی گمارد و
دفتری به عنوان وابسته نظامی به
ایتالیا رفت.
چند سالی در اروپا
به سر برد و سرانجام در سال
1334، به تهران بازگشت و
درجه سرلشکری گرفت و ریاست
اداره تسلیحات ارتش به او
سپرده شد.
چندین سال در آنجا به
خرید اسلحه و مهمات مشغول
بود.
چون با ارتشبد عبداللّه
هدایت رئیس ستاد، نزدیک و
دوست بود، همه گونه سوءاستفاده
از کار خود نمود تا سرانجام از
کار معلق و تحت تعقیب قرار
گرفت و در دادگاهی که عبداللّه
هدایت محاکمه شد، او را نیز
محاکمه کردند و به سه سال زندان
محکوم گردید.
پس از استخلاص
از زندان، بیماری گریبان او را
گرفت و غالبا ملتزم بستر بیماری
بود.
در 1356 درگذشت.
2ـ عبداللّه هدایت فرزند
مخبرالدوله در سال 1278 ش در
تهران متولد شد، در مدرسه های
علمیه و الیانس و دارالفنون
تحصیل کرد، سپس وارد مدرسه
نظام مشیرالدوله شد.
در این
مدرسه او همکلاس رزم آرا بود
و سپس وارد ارتش شد.
هدایت فردی خوش بیان و
لاف زن و اهل زدوبند بود.
از
جمله افرادی که با آنها زدوبند
داشت، از تیموربختیار و اسداله
صنیعی می توان نام برد.
او در
جنگهای عمده ای مانند :
اردوکشی شمال جنگ با میرزا
کوچک خان جنگلی، اردوکشی
بجنورد برای مبارزه با انقلاب
کمونیستی و اردوکشی اصفهان
شرکت داشت.
هدایت با رزم آرا
و عده ای دیگر از افسران به
اروپا رفت در رشته توپخانه
تحصیل کرد و با رزم آرا به تهران
برگشت و با درجه سروانی
فرمانده هنگ توپخانه شد و با
درجه سرگردی به فرانسه رفت و
دانشگاه جنگ فرانسه را طی کرد
و در بازگشت به ایران به ریاست
رکن سوم ستاد ارتش رسید.
در
سال 1319، سرتیپ شد تا اینکه
متفقین وارد ایران شدند.
بعد از
شهریور 1320، سمت های
فرمانده دانشکده افسری،
معاونت ستاد ارتش، معاونت
وزارت جنگ و فرماندهی
دانشگاه جنگ را عهده دار بود.
او با مظفر فیروز جزو هیئتی بود
که در زمان پیشه وری به
آذربایجان رفت.
ولی عهدنامه
مظفر فیروز و پیشه وری را
امضاء نکرد و حاضر نشد حزب
دمکرات را به رسمیت بشناسد.
او به اتهام سوء استفاده تحت
تعقیب و محاکمه قرار گرفت.
دو
سال زندانی شد و سپس یک
شرکت مهندسی مشاور ایجاد
نمود و تا بعد از انقلاب در جنوب
شهر تهران زندگی می کرد.
هدایت در فروردین سال 1347
به علت بیماری قلبی درگذشت.
3ـ سرلشکر علی فولادوند فرزند
عزیزاللّه در سال 1285 بدنیا آمد.
وی در سال 1303 به خدمت
ارتش در آمد.
مشاغل مهم وی
عبارت از : فرمانده گروهان 1،
فرمانده گردان افسری دفتر
نظامی آجودان سپاه، فرمانده
هنگ بهادر، رئیس شعبه 6 رکن
2، فرمانده تیپ مستقل بازرسی
ویژه، معاون اداره مرزبانی
فرمانده لشکر 3 تبریز، رئیس
اداره مرزبانی، دژبانی ارتش و
فرمانده دانشکده افسری
می باشد.
نامبرده مدتی نیز
آجودان شاه بود و نشانهای لیاقت
درجه 3 و 2 و 1، نشان
تیراندازی و پاس درجه 2،
افتخار درجه 3، کوشش درجه
یک و رستاخیز درجه یک را
دریافت داشته است، فولادوند
مدارج تحصیلی خود را در
«سن سیر» فرانسه و مدرسه
تیراندازی فرانسه گذرانده است.
سرلشکر فولادوند در سال
1339 به دنبال اختلافاتی که در
مورد ترفیع درجه خود با ارتشبد
هدایت رئیس ستاد بزرگ
ارتشتاران پیدا می نماید،
بازنشسته و در اثر عدم رضایت
از بازنشستگی متدرجا با برخی
از سران جبهه ملی روابطی
برقرار و حتی در نیمه اول سال
1340 چند نفر از رهبران جبهه
مذکور را به املاک یکی از
برادرانش دعوت و ضمن ملاقات
با برخی از اهالی و ایلات منطقه،
آنان را به حمایت از جبهه ملی
تشویق نمود.
ادامه ارتباط او با
سران جبهه ملی و بدنبال آن
دستگیری برخی از سران جبهه
ملی باعث شد که در تاریخ
3 /11 /41، سرلشکر فولادوند
نیز به اتهام اقدام بر ضد امنیت
داخلی کشور بازداشت گردد.
در
تاریخ 27 /6 /42 قرار بازداشت
مشارالیه به قرار التزام عدم
خروج از حوزه قضایی تبدیل و
آزاد گردید.
سرانجام علی
فولادوند در سال 1345
درگذشت.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی
4ـ سپهبد محمد شاه بختی، از
رجال نظامی متنفذ عصر معاصر
است.
تولد او در سنه 1265 ش
در اشتهارد کرج اتفاق افتاد.
از
اوایل جوانی وارد قزاقخانه شد و
در واحدهای مختلف خدمت کرد.
مدتی در آتریاد همدان و زمانی
در قزوین و اصفهان خدمت
کرد.
در کودتای سال 1299 جزو
اردوی میرپنج رضاخان بود و در
حمله به تهران دخالت داشت و
روز اول کودتا به درجه سرتیپی
رسید و در طول خدمت خود در
ارتش در جنگ های مختلف
شرکت کرد.
مدت ها فرمانده
لشکر لرستان و آذربایجان غربی
و خوزستان بود.
در سال 1312
درجه سرلشکری گرفت.
در
جنگ های داخلی مخصوصا
دلوار، فعالیتهای زیادی از خود
نشان داد و نشان ذوالفقار که
عالی ترین نشان ارتش بود،
دریافت کرد.
همچنین از رضاشاه
شمشیر مرصع، جایزه گرفت و
ژنرال آجودان شد.
در شهریور
1320، فرمانده لشکر خوزستان
بود.
با احراز درجه سپهبدی، فرمانده
سپاه جنوب شد.
وی دومین
سپهبد ارتش ایران است.
در سال
1326 با سمت استاندار و
فرمانده قوا به آذربایجان رفت و
مدتی مشغول سر و صورت دادن
به اوضاع آن منطقه بود.
در ادوار
دوم و سوم، سناتور انتخابی شد.
شاه بختی پس از تشکیل کانون
افسران و درجه داران بازنشسته،
ریاست کانون را عهده دار و تا
آخر عمر این سمت را داشت.
شاه بختی که یک بار در حکومت
مصدق، به اتهام اقدام علیه دولت
او، دستگیر شده بود، در سال
1341 در گذشت.
منبع:
کتاب
سپهبد مهدیقلی علوی مقدم به روایت اسناد ساواک صفحه 208