تاریخ سند: 22 فروردین 1335
بنا به درخواست مورخه 21/1/35 بازپرس این فرمانداری، چون آقای اللهیار صالح در پرونده مربوط به تحریکات برعلیه دولت و برهم زدن نظم عمومی
متن سند:
شماره: 1888 /2 تاریخ:22 /1 /1335
از: فرمانداری نظامی شهرستان تهران
به: جناب آقای سردار فاخر حکمت1 ریاست مجلس شورای ملی
محترماً به عرض عالی میرساند.
بنا به درخواست مورخه 21 /1 /35 بازپرس این فرمانداری، چون آقای اللهیار صالح در پرونده مربوط به تحریکات برعلیه دولت و برهم زدن نظم عمومی، بنا به اعتراف متهمین بازداشتی پرونده مزبور در جریان سال 34 الی حال دست داشته و به دستور و راهنمائی ایشان متهمین اقداماتی را در زمینه اشاره شده دنبال مینمودهاند؛ لذا ایجاب مینموده که از طرف بازپرس از او تحقیقاتی به عمل آید. علیهذا در تاریخ 22 /1 /35 به وسیله شعبه اجرائیات این فرمانداری اقدام برای احضار او به عمل آمد و به قرار گزارش شعبه اجرائیات، نامبرده خود را مخفی نموده و در حدود ساعت 11 صبح امروز برای فرار از بازجوئی بازپرس، به مجلس شورای ملی پناهنده شده است.
چون حضور متهم مزبور در شعبه بازپرسی این فرمانداری برای تسریع در رسیدگی این پروندهای که زندانی دارد و تحقیقات از خود نامبرده که به قرار گفته شده بنا به اظهار سایر متهمین اقدام به تحریکات برعلیه دولت و نظم و آسایش عمومی مینموده، ضرورت دارد؛ استدعا مینماید مقرر فرمایند شخص متهم فراری مزبور (آقای اللهیار صالح) را از ساحت مقدس مجلس شواری ملی خارج نموده تا مأمورین اجرائیات فرمانداری بتوانند وظیفه قضائی و قانونی خود را برای جلب او به بازپرسی این فرمانداری انجام دهند.
فرماندار نظامی شهرستان تهران . سرتیپ بختیار2
توضیحات سند:
1. رضا حکمت معروف به سردار فاخر، فرزند حسامالدین مشارالدوله شیرازى در سال 1272 ﻫ ش در تهران متولد شد. پس از طى دوران کودکى، تحصیلات ابتدایى را در مدرسهی علمیه که به ریاست مخبرالسلطنه هدایت و نظامت ناظمالعلوم، اداره مىشد، طى کرد و صرف و نحو عربى و ادبیات فارسى را آموخت. سپس به اتفاق پدرش به شیراز رفت و دستیار او شد. پس از درگذشت پدرش، به کار ملکدارى در املاک وسیعى که او به جاى گذاشته بود، پرداخت. وی با دختر میرزا سید علىخان مهندسالدوله ازدواج کرد و پس از تشکیل کمیته دموکرات در شیراز به آن کمیته پیوست و از مؤسسین حزب دموکرات در شیراز بود.
فاخر حکمت مدتى بعد والى فارس شد و در دورههاى چهارم و پنجم از آباده به نمایندگى مجلس شوراى ملى رسید. در مجلس موسسان اول نیز به نمایندگى آباده شرکت جست و پس از پایان دورهی پنجم مجلس، چندى به اروپا سفر کرد. در دورهی هفتم از شیراز و دورهی هشتم از آباده به نمایندگى برگزیده شد که در این دوره بین او و تیمورتاش، وزیر مقتدر دربار اختلاف افتاد. از این رو تیمورتاش از انتخاب او در دورهی نهم جلوگیرى کرد و سردار فاخر بار دیگر قریب به یک سال عازم اروپا شد. یادشده در تابستان سال 1313 به حکومت گرگان رسید و در سال 1315 فرمان حکومت یزد را دریافت کرد. وى پس از دو سال اقامت در یزد در سال 1319 به استاندارى کرمان و در سال 1322 به ریاست کل آمار و ثبت احوال منصوب و پس از چند ماه به وکالت دورهی چهاردهم مجلس از شیراز انتخاب شد. در بهار سال 1325 سردار فاخر از طرف قوام السلطنه به استاندارى کرمان و بلوچستان برگزیده و در انتخابات دورهی پانزدهم کرمان که زیرنظر او انجام شد در انتخاب دکتر مظفر بقائى از کرمان کمک موثرى کرد و خود نیز از شیراز انتخاب شد و قبل از انتخاب، به عضویت کمیتهی مرکزى حزب دموکرات ایران درآمد. پس از انتخاب وکلاى حزبى در کمیتهی مرکزى، با تمایل قوامالسطنه براى ریاست مجلس، نامزد شد و با اکثریت قابل ملاحظهاى به ریاست مجلس رسید. سردار فاخر بار دیگر در انتخابات دورهی هجدهم از شیراز به نمایندگى مجلس برگزیده و در فروردین 1333 با اکثریت آرا به ریاست انتخاب شد. پس از پایان دورهی مجلس نوزدهم سردار فاخر در دورهی 10 ماههی فترت بین مجلس نوزدهم و مجلس بیستم، ریاست ادارى مجلس را به عهده داشت. در دورهی بیستم هم از شیراز انتخاب شد و در اوایل اسفندماه به ریاست مجلس رسید ولى عمر دوره بیستم دیرى نپایید و در 19 اردیبهشت 1340 منحل شد. در دورهی فترت بین مجلس بیستم و مجلس بیست و یکم سردار فاخر بازهم ریاست ادارى مجلس را داشت. او در دورهی ریاست مجلس، مکرر به عضویت شوراى سلطنتى انتخاب شد. پس از انتخابات دورهی بیست و یکم که در شهریور ماه 1342 انجام شد سردار فاخر به کلى از سیاست و امور پارلمانى کنارهگیرى کرد و سرانجام در سال 1356 درگذشت.
2. تیمور بختیار در سال ۱۲۹۳ ش در یکی از ایلات بزرگ بختیاری چشم به جهان گشود. پدرش فتحعلی بختیار از خوانین بزرگ بختیاری و نیای بزرگ او جعفرقلیخان بختیاری بود. بختیار تحصیلات خود را تا سیکل در اصفهان گذراند و سپس همراه با شاهپور بختیار برای ادامهی تحصیلات به بیروت رفت.
بعد از پایان تحصیلات مقدماتی یک سال دورهی مهندسی دید و سپس برای تحصیل در مدرسهی نظامی (سن سیرو) به فرانسه رفت. در سال بعد این مدرسه را با درجهی ستوان دومی ترک کرد و به ایران بازگشت و در هنگ حملهی جمشیدآباد تهران مشغول به کار شد. تیمور بختیار بعد از مدت کوتاهی برای ادامهی خدمت به زاهدان منتقل شد. مقارن جنگ جهانی دوم وی به اصفهان منتقل شد و سپس در سال ۱۳۱۲ با درجهی سروانی به تهران بازگشت. در دوران جنگ جهانی دوم و حوادث مربوط به فرقهی آذربایجان از جمله افرادی بود که علیه تجزیه طلبی فرقه مبارزه کرد و به طور داوطلب برای سازماندهی نیروهای پارتیزانی علیه حکومت آذربایجان و کردستان به منطقهی خمسه زنجان که زیر نفوذ برادران ذوالفقاری بود اعزام شد. تیمور به خاطر اقداماتش به درجهی سرهنگی و اخذ نشان نایل شد، سپس برای ادامهی تحصیل به دانشگاه جنگ رفت و در سال ۱۳۲۹ با احراز شاگرد اولی وکسب نشان درجهی اول دانش به سمت رئیس ستاد لشکر گارد شاهنشاهی تحت فرماندهی سرتیپ حسین منوچهری ( بهرام آریانا) مشغول کار شد. به دنبال غائلهی ابوالقاسم خان بختیاری -عموی تیمور بختیار -از خوانین بانفوذ ایلات که موفق شده بود در سال 1331 تیپ اعزامی را خلع سلاح کند و هرازگاهی علیه حکومت میآشوبید، دکتر محمد مصدق نخستوزیر وقت سرهنگ بختیار را مامور سرکوب غائلهی ابوالقاسم خان کرد. وی این ماموریت را با موفقیت به انجام رسانید و به فرماندهی یکی از تیپهای تهران رسید ولی با تصمیم دکتر مصدق مبنی بر انحلال لشکر گارد و انجام تغییراتی در پادگانها سرهنگ بختیار به فرماندهی تیپ زرهی کرمانشاه منصوب شد. در جریان کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ تیپ زرهی کرمانشاه به فرماندهی بختیار عازم تهران شد. در تاریخ 5 /10 /1332 به عنوان فرماندار نظامی تهران انتخاب شد و از تاریخ سوم مهرماه ۱۳۳۵ به عنوان معاون نخستوزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور فعالیت کرد. بختیار در دوران فرمانداری نظامی و ریاست ساواک از هیچ جنایتی فروگذاری نمیکرد. در سال ۱۳3۸ به درجهی سپهبدی رسید و سرانجام در تاریخ اول فروردین1340 از کار برکنار و در اول مهرماه1340 بازنشسته شد و در ششم بهمن ماه سال 1340ایران را ترک کرد.
بختیار پس از ترک ایران اقداماتی را علیه شاه آغازکرد به همین جهت شاه در سال ۴۶ طی حکمی به کلیهی ادارات تابعهی سازمان اطلاعات و امنیت، دستور بازداشت او و همسرش در صورت مراجعت به کشور صادرکرد و بلافاصله حکم مصادرهی اموال و داراییهای وی از سوی ادارهی دادرسی نیروهای مسلح ارتش صادر شد.
بختیار در دوران اقامت خود در سوییس - ژنو اقدامات خود علیه شاه را شدت بخشید و در فروردین ماه 1347 به لبنان رفت و در فرودگاه بیروت به اتهام حمل اسلحه دستگیر شد و این فرصتی فراهم آورد تا دولت ایران از دولت لبنان تقاضای استرداد وی را بنماید که بینتیجه ماند و منجر به قطع روابط دولتین شد و بختیار مجبور به ترک لبنان گردید. بختیار پس از سپری کردن دوران بحرانی در لبنان با گذرنامهای عراقی به آن کشور رفت و با استقرار در بغداد تلاش کرد تا شاید سازمانهای دانشجویی فعال در اروپا را به سوی خود جلب کند، اما نه تنها در این امر موفقیت کسب نکرد، بلکه این سازمانها بختیار را آماج حملات خود قرار دادند بختیار در دوران اقامت در عراق به لطایفالحیل تلاش کرد تا به امام خمینی(ره) نزدیک شود، ولی امام(ره) با شناخت عمیقی که از ماهیت بختیار داشتند هیچگاه به وی روی خوش نشان ندادند و حتی به نمایندگان کنفدراسیون فرمودند: « ... اگر قرار باشد روزی بختیار در ایران زمام امور را در دست بگیرد، وظیفهی مسلمین است که با او مبارزه کنند و از رسیدن او به قدرت جلوگیری کنند.»
بختیار در این ایام برای کسب قدرت به آب و آتش میزد، غافل از آنکه ساواک کلیهی فعالیتها و مکاتبات او با سران ایلات را تحت کنترل دارد. تیمور بختیار به موازات این قبیل فعالیتها علیه شاه با گروههای مسلح مستقر در خاک عراق نیز روابطی برقرار کرد. از این رو ساواک مصمم شد تا وی را حذف کند. بر این اساس با سود جستن از نفوذیهای خود که از نزدیکان بختیار بودند، او را به بهانهی شکار در 16 مرداد 1349 به منطقه دیاله برده و به قتل رساندند.
منبع:
کتاب
اللهیار صالح به روایت اسناد ساواک-جلد اول صفحه 36