تاریخ سند: 14 خرداد 1342
موضوع : عزاداری
متن سند:
شماره : 827/ بخش 312
اطلاعات واصله از منابع مختلف حاکیست وضع عزاداری در سال جاری در تهران بسیار بی سابقه و در دستجات و مجالس روضه خوانی تعداد زیادی جمعیت شرکت میکرد که شاید در ده سال اخیر بی سابقه بود بخصوص در روزهای 9 و 10 محرم شب و روز دستجات با جمعیت خیلی زیاد در حرکت بودند و در اغلب مجالس عمومی و بزرگ مسجد ترکها ـ مسجد حاج ابوالفتح ـ¬مسجد فخریه ـ منزل بهبهانی ـ حسینیه حاج سید آقا جواهری خیابان سیروس و مجالس دیگر بدولت و هیئت حاکمه حمله میشد و عکس خمینی و اعلامیه های او که خطاب به وعاظ صادر کرده بود و همچنین اعلامیه آیت اله میلانی و سایر علماء تبعه او زیاد میان مردم منتشر شد و وعاظی که خیلی شدید حمله میکردند عبارتند از فلسفی1 ـ حاج شیخ فضل اله محلاتی2 ـ حجازی ـ سید غلامحسین شیرازی ـ اعتماد زاده ـ شیخ جعفر خندق آبادی3 ـ شیخ باقر نهاوندی و این چند نفر سر دسته و بقیه در حدودی حمله میکردند و در دستجات روزهای 9 و 10 و شبهای تاسوعا و عاشورا بروی تمام پرچمها و علامتها و کتل ها عکسهای خمینی نصب بود و طبق تحقیق در حدود یکصد و پنجاه هزار نفر در دستجات البته در تمام تهران شرکت میکردند و نوحه هائی سروده بودند که پشتیبانی از خمینی بود.
دسته طیب حاج رضائی4 که شب عاشورا حرکت میکردند و در حدود پنج هزار نفر جمعیت در آن شرکت داشت و شعارهائی بنفع خمینی میدادند دسته ای که در حدود ده هزار نفر شرکت کننده داشت از مسجد حاج ابوالفتح ـ و میدان شاه حرکت کرده و تا جلوی دانشگاه رفت و مراجعت کرد و شعار و نوحه آنها همه بنفع خمینی بود.
در مسجد حاج شیخ عبدالحسین فلسفی واعظ بروی منبر (نامفهوم) را اعلام کرد و از مردم رای گرفت و مواد مخالفت مردم با طرح لوایح ششگانه ـ تعطیل جراید ـ جلوگیری از آزادی بیان و زندانی کردن مخالفین بود و نوار آنرا گرفته که میخواهند چند نسخه از روی آن تهیه و بسازمان ملل بفرستند و نیز روز تاسوعا چهار نفر آمریکایی بمنزل آیت اله بهبهانی آمدند و از وضع مجلس و صحبت روضه خوانها (در حضور آنها حجازی و شیرازی منبر رفتند) اطلاعاتی تهیه و یادداشت کردند و از نظریات مردم سئوالاتی کردند و یادداشت نمودند و میگفتند میخواهند مراتب را بخارج مخابره کنند و مترجم آنها در اینمورد عقیلی مشاور راه آهن و رفیق و دوست سید جعفر بهبهانی بود.
در تمام مجالس به عباس مسعودی و ثابت پاسال5 و یهودی ها حمله میشد و میگفتند ما تا زنده هستیم و روحانیت وجود دارد نخواهیم گذارد مملکت اسلامی ما زیر بار یهود و اسرائیل برود مگر اینکه تمام روحانیون را بکشند.
بطوریکه قبلاً هم گزارش شده بود طبق قرار قبلی هیچیک از روحانیون و وعاظ در مجلس روضه خوانی کاخ گلستان شرکت نکردند.
حساب شماره 10 بانک صادرات قم و حساب شماره 3128 بانک ملی شعبه قم اعلام شد که مربوط به تجدید ساختمان مدرسه فیضیه قم است و در خواست شد مردم به حسابهای مزبور پول بریزند و در تمام مجالس از طرف مردم و روضه خوانها برای اجرای این منظور تبلیغ میشد و بطوریکه شایع بود در چند روزه اخیر در حدود یک ملیون تومان به حسابهای مزبور ریخته شده است.
شعارها عموما علیه هیئت حاکمه باین مضمون که خداوند ریشه مخالفین مذهب را بکند و نیز بنفع خمینی بود و در حقیقت شعار خمینی ـ عکس خمینی ـ نام خمینی سمبل و شعار اصلی مخالفین بود و نباید نادیده گرفت که بخصوص دسته ایکه از مسجد حاج ابوالفتح حرکت و طبق تحقیقی که بعمل آمده کارگردانی آنرا اعضاء نهضت آزادی6 جبهه ملی و عمال آیت اله بهبهانی و سایر روحانیون مشترکاً بر عهده داشته مراسم عزاداری آنها از سینه زنی تبدیل به نوحه خوانی وضع مملکت و دموستراسیون شد روی این اصل اولاً عدم شرکت وعاظ در مراسم عزاداری دربار شاهنشاهی در کاخ گلستان و اعتماد عجیب و محکمی که بین تمام روحانیون و در حقیقت عمامه بسرها درست شده و مردم هم از تمام طبقات آنها را حمایت میکنند و مجالسی که تعداد شرکت کنندگان در آن به مراتب از سنوات قبل بیشتر بوده و همه تبدیل به مجالس حمله به دولت و حتی در مجالس بزرگ حمله به رژیم سلطنتی میکردند و نام مقام و مقامات غیر مسئول از طرف روضه خوانها اعلام میشد و نیز عنوان حکومت چهل ساله اخیر که مقصود آنها از زمان حکومت سلسله پهلوی تا حال بود و حمله به آن باید خیلی قابل توجه باشد.
خارجی هائی که در مجالس شرکت میکردند و خبر و عکس تهیه مینموده اند عکسهائی که دیروز از طرف خارجی ها از دسته میدان شاه و دانشگاه تهیه شد و همچنین از دسته ای که مسیر آنها خیابان ری ـ خیابان بوذرجمهری ـ خیابان ناصریه و بازار بود عکسهائی تهیه کردند که معروف بود آلمانی ها ـ آمریکائیها و شوروی ها بوده اند نباید نادیده و کوچک گرفته شود روضه خوانها چه در منابر چه در برخورد با مردم و چه در برخورد با یکدیگر با شجاعت خاصی میگفتند هر چه از سازمان امنیت به ما تلفن کردند هر چه تهدید و تطمیع کردند ما نرفتیم و در مراسم سوگواری دربار شرکت نکردیم و هر چه میخواستند به ما کرده اند و برای کشته شدن همگی ایستاده ایم هر کار میخواهند بکنند و همچنین این موضوع خیلی قابل توجه است که در همه مردم اعم از عوام و فهمیده این فکر تزریق شده که هیئت حاکمه ما میخواهند 1ـ دین اسلام را از رسمیت بیاندازد.
2ـ در لندن بهائی های دنیا تصمیم گرفته اند که در ایران سلطنت حقه تشکیل دهند و حکومت را در دست بگیرند.
3ـ یهودی ها را میخواهند بر مسلمانها مسلط کنند و به رادیو که نوحه خوانی میکرد همه مردم و روضه خوانها حمله میکردند و میگفتند چه شد که سالهای گذشته نوحه خوانی در رادیو نبود و امسال هست و مردم همه میگویند آقای علم و تفضلی و سپهبد نصیری این سه نفر در راس مخالفین روحانیون و مسلمانها هستند و آنها اعلیحضرت را وادار باین اقدامات میکنند و در ظرف امروز و فردا هم قرار است اخبار و نوارها به وسائل مخفی بآمریکا و سازمان ملل و عراق فرستاده شود و همچنین میگویند اعلامیه ای از طرف آیت اله حکیم7 صادر شده که در آن به مقامات عالیه مملکت توهین و حمله شده و در دست بازاریها است که میخواهند چاپ و منتشر کنند.
14 /3 /42
گیرندگان ـ سه نسخه در بخش 312 ـ اداره سوم ـ اداره دوم
تعداد نسخه ـ 5 نسخه.
15 /3 /42
توضیحات سند:
1.
حجتالاسلام شیخ محمدتقی فلسفی، فرزند حاج شیخ محمدرضا تنکابنی در سال 1286 شمسی (1326 هجری قمری) در تهران تولد یافت، تحصیلات خود را از سن 6 سالگی آغاز کرد و از محضر اساتیدی چون مرحوم والدش، آقاشیخ محمدعلی کاشانی، میرزا مهدی آشتیانی، میرزا طاهر تنکابنی و میرزا یونس قزوینی بهرهمند شد.
وی نخستین بار در سن 16 ـ 15 سالگی در مسجد محل «فیلسوفها» با شعری در وصف حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) به منبر رفت و چنان مورد استقبال مردم واقع شد که در سن 19 سالگی از جمله مدعوین سخنرانی در مجلس شورای ملی آن زمان بود و نامش ورد زبان مردم شد.
او مبارزات خود را از زمان رضا خان آغاز کرد و در سال 1316 شمسی پس از حادثهی خونین مسجد گوهرشاد، بر بالای منبر این حادثه را محکوم کرد و در نتیجه مدتی ممنوعالمنبر و از پوشیدن لباس روحانیت محروم شد.
حجۀالاسلام فلسفی با حزب توده و تشکیل دولت غاصب اسرائیل مبارزه میکرد و به جمع آوری اعانه جهت کمک به مردم مظلوم فلسطین می پرداخت.
از خصوصیات بارز وی اطاعت محض و بی چون و چرا از مرجعیت عالی شیعه حضرت آیۀالله العظمی بروجردی بود که ضمن ملاقات با شاه و رساندن نقطه نظرات آقای بروجردی، موجب عدم تخریب مسجد مادر شاه و ساخت مسجد ارک فعلی، الزامی شدن درس تعلیمات دینی در مدارس و عدم حرکت دادن مشعل از امجدیه تا دربار که نمودی از آتش پرستی بود، گردید.
در پی غائلهی انجمنهای ایالتی و ولایتی و لوایح ششگانه مخالفت خود و علما و مراجع وقت به ویژه حضرت امام خمینی (ره) را طی یک سخنرانی پرشور ابراز داشت و به همین دلیل تحت تعقیب قرار گرفت و تا بعد از انجام رفراندوم تحمیلی شاه از رفتن به منبر محروم شد.
آقای فلسفی نخستین بار در تاریخ 18 اسفند سال 1341 در مجلس دومین سالگرد رحلت حضرت آیۀالله بروجردی توسط نیروهای شهربانی بازداشت و 2 روز در زندان قزلقلعه محبوس گردید و سپس به مدت 48 روز ممنوعالمنبر شد.
در حادثهی مدرسهی فیضیه منبرهای متعدد رفت و سخنانی پرشور ایراد کرد.
در شب عاشورای سال 1342 طی نطقی کوبنده به استیضاح دولت اسدالله علم پرداخت که در همان روز، سخنرانی وی تحت عنوان «اولین استیضاح ملی در سال 1342» چاپ و در تیراژ وسیع در اختیار مردم قرار گرفت.
به همین دلیل برای بار دوم از سوی نیروهای شهربانی بازداشت و به زندان شهربانی منتقل شد.
او که در حادثهی خونین 15 خرداد در زندان به سر میبرد، تدریس فن خطابه را برای علاقهمندان در زندان آغاز کرد.
این دورهی زندان 45 روز به طول انجامید.
پس از آزادی از زندان در روز جمعه 28 تیرماه 1342، بلافاصله به ساواک احضار و به مدت 100 روز ممنوعالمنبر شد، اما این بار ممنوعیت به مدت 250 روز طول کشید تا اینکه سرانجام در 26 اردیبهشت 1343 برابر با دوم محرم ممنوعیت رفع شد.
وی در سفرهای تبلیغی خود به شهرهای مختلف، محور سخنرانیهایش را پیامهای حضرت امام قرار میداد و به تبیین و تشریح خط کلی نهضت میپرداخت.
پس از تبعید امام به ترکیه، از سوی ساواک مورد سوء قصد قرار گرفت.
در سال 1350 در مورد حادثهی اخراج ایرانیان از عراق به ایراد یک سخنرانی و تشریح مواضع امام علیه بعثیون عراق پرداخت، اما به دنبال توهین دو تن از سناتورهای انتصابی رژیم شاه نسبت به حضرت امام (ره)، چنان به رژیم شاه حمله کرد که حکم ممنوعیت دائمی او از رفتن به منبر صادر شد.
پس از گذشت 2 سال از ممنوعیت منبر مرحوم فلسفی، رژیم به طور مستقیم به وی اعلام کرد که تنها با نوشتن یک دستخط یک سطری به شاه، ممنوعیت وی لغو خواهد شد، ولی او زیر بار این ذلت نرفت و همچنان استقامت ورزید.
آقای فلسفی در سالهای 56 و 57 خصوصاً هنگام شهادت آقا مصطفی خمینی و درج مقالهای با نام جعلی احمد رشیدی مطلق در روزنامهی اطلاعات و اهانت به ساحت مقدس حضرت امام به موضعگیریهای بسیار سخت پرداخت.
در ایام محرم 1357 مردم را به برگزاری باشکوه مراسم عزاداری فراخواند و آنان را از گرفتن اجازهی عزاداری از شهربانی منع کرد.
سرانجام پس از 7 سال ممنوعیت منبر و در روز سوّم ورود حضرت امام خمینی (ره) به وطن، در مدرسه علوی (اقامتگاه موقت امام) و با حضور هزاران نفر از علما و روحانیون تهران و سایر ولایات ایران، اولین سخنرانی خود را در محضر حضرت امام و به خواست ایشان ایراد کرد و موجبات انبساط خاطر امام و سایر حاضرین را فراهم آورد.
در پایان امام فرمودند: «اعلام کنید که منبر آقای فلسفی فتح شده است.
» حجۀالاسلام فلسفی صاحب سخنرانیهای روشنگرانه و تألیفات ارزشمند ماندگار از جمله کتاب کودک در دو جلد، کتاب جوان در دو جلد و آیۀالکرسی میباشد.
ایشان باوجود کهولت سن تا پایان عمر بابرکت خود به فعالیتهای مختلف و منبرهای تبلیغی خویش ادامه داد و بالاخره در روز جمعه 27 /9 /77 و در سن 93 سالگی به رحمت ایزدی پیوست.
وی در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی (علیهالسلام) در شهر ری به خاک سپرده شد.
ر.ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، زبان گویای اسلام، حجتالاسلام محمدتقی فلسفی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378
2.
حجتالاسلام والمسلمین شیخ فضل اللّه مهدی زادهمحلاتی در 18 تیر 1309 در شهرستان محلات به دنیا آمد و از جمله شاگردان امام خمینی بود که بارها بازداشت شد.
وی در جریان نهضت امام خمینی بسیار فعال بود و پس از پیروزی انقلاب، به نمایندگی امام در سپاه و امور حج و صندوق صنفی و کمیتهی انقلاب ونمایندگی مردم در مجلسشورای اسلامی اشتغال داشت.
مهدیزاده در طول دوران دفاع مقدس از فعالین جنگ و جبهه بود و در اول اسفند 1364 هواپیمای حامل وی و گروهی از مسئولین که راهی جبهه ها بودند توسط نیروهای بعثی سقوط کرد وی به شهادت رسید.
ر.ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، قامت استوار، شهید حجتالاسلام فضلالله مهدیزاده محلاتی، 2 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382
3.
شیخ جعفر خندق آبادی، فرزند حاج شیخ احمد در سال 1310 ق در تهران متولد شد، پس از طی مقدمات به تحصیل دروس حوزوی و از 20 سالگی وعظ و خطابه پرداخت.
وی در سال 1358ش دار فانی را وداع گفت و در جوار حضرت عبدالعظیم (ره) دفن گردید.
4.
طیب رضایی در سال 1298ش به دنیا آمد.
شهرت طیب در تهران خلق و خوی عیاری وی بود.
طیب از بارفروشان میدان تهران بود.
در سال 1320 ش وقتی قرار شد افراد شرور را سر جایشان بنشانند، طیب را به بندرعباس تبعید کردند، ولی چندی بعد به تهران آمد و با طرفداران فراوانی که داشت، ابتدا از حکومت محمدرضا پهلوی حمایت کرد، ولی به علت داشتن هیأت مذهبی و برپایی مراسم سوگواری در روزهای ماه محرم تمایلات مذهبی وی در سال 1342 با آغاز 15 خرداد در جهت سیاسی تازه ای قرار گرفت.
طیب و هیأت مذهبی وی در محرم سال 1342 از نهضت امام خمینی حمایت کردند، از اینرو رژیم پهلوی، او و برادرش را دستگیر کرد و از وی خواست که اقرار کند که پول گرفته اند تا حادثهی 15 خرداد را در تهران به راه بیندازد، اما طیب حاضر به بیان این دروغ نشد و در 11 /8 /42 در پادگان حشمتیهی تهران مقابل جوخهی اعدام قرار گرفت.
پس از شهادت طیب، جامعهی روحانیت ایران در تجلیل از ایشان مجالس سوگ برپا و طبق وصیتش در شاه عبدالعظیم تهران به خاک سپرده شد.
5 .
حبیب اللّه ثابت پاسال در سال 1282ش در تهران متولد شد.
اجدادش همگی یهودی بودند و پدرش در اواسط عمر به فرقهی بهائیت پیوست.
حبیبالله دیپلم خود را از مدرسه سن لوئی گرفت و بعداً راننده کامیون شد و سرانجام گاراژی برای تعمیر اتومبیل تأسیس کرد.
در مرحلهی بعد کارخانهی صنایع چوب، شرکت ثابت پاسال، شرکت زمزم و تولید پپسی کولا را به راه انداخت، سپس جذب بانکداری و عضو هیأت مدیرهی بانک ایران و انگلیس، بانک ایران و خاورمیانه و نایب رئیس بانک ایران شد.
او امتیازات واردات فولکس واگن و راه اندازی کارخانهی لاستیک سازی جنرال تایر، تولید روغن موتور اسو و شیشه مینا را به دست آورد و در عین حال که مدیر عامل کمپانی فیروز بود، «بیش از چهل شرکت دیگر داشت».
وی مؤسس روتاری کلاب از لژهای فراماسونری است و باتوجه به اینکه عضو فرقهی بهائیت بود، با همکاری دربار، تلویزیون ایران را راهاندازی کرد.
نقل است که او سوءاستفاده فراوانی از اعتبارات بانک در ایران کرده است.
در¬کودتای 28 مرداد ثابت پاسال با صدور چک سفید در جهت حمایت از رژیم شاه به عرصه وارد شد و این چک او را تبدیل به یکی از مهره های پرقدرت دربار ایران کرد.
با پیروزی انقلاب اسلامی وی به خارج از کشور گریخت و در پاریس ساکن شد.
ثابت پاسال در سال 1369 در لسآنجلس درگذشت.
6.
نهضت آزادی: جمعی از نیروهای مذهبی جبههی ملی در اردیبهشت سال 1340 فعالیت تشکّلی را رسماً اعلام کردند و عنوان نهضت آزادی را بر آن نام نهادند.
این تشکل که با هماهنگی و اذن دکتر محمد مصدق شکل گرفت، خود را وفادار به قانون اساسی مشروطیت و پیرو راه مصدق معرفی کرد.
با اوجگیری نهضت روحانیت به رهبری حضرت امام خمینی، نهضت آزادی...
با حفظ مواضع خود به آن پیوست.
در بازگشت تاریخی امام در بهمن 57 مهندس بازرگان از مؤسسین این نهضت بر اساس قولی که در فرانسه مبنی بر پذیرش اصول انقلاب داده بود، به فرمان امام به نخستوزیری دولت موقت منصوب شد، اما دولت موقت مهندس بازرگان به دلیل گرایشهای سیاسیاش ازاهداف رهبری انقلاب به مرور فاصله گرفت و اختلاف مبانی فکری خود را با اصول انقلاب آشکار ساخت و زمینه را برای بازگشت مجدد آمریکاییها مهیا کرد.
بروز این گرایش منجر به اشغال لانهی جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام شد که دولت موقت را مجبور به استعفا کرد.
از آن پس نهضت آزادی نیز به صف مخالفین انقلاب پیوست و به یک اهرم فشار علیه ایران در دوران 8 سال دفاع مقدس تبدیل شد.
این حزب، با القای روحیه ترس از آمریکا و با تبلیغ عدم فایدهی جنگ عملاً به خدمت دشمنان استقلال ملّت درآمد.
7.
آیتالههالعظمی سید محسن حکیم یکی از فقها و مراجع نامدار شیعه در اعصار اخیر به شمار میرود.
وی در سال 1306 ﻫ ق در یک خاندان علم و تقوا متولد شد.
پدر عالیقدرش حجت الاسلام والمسلمین علامه حاج سید مهدی حکیم (متوفی 1312) و مادرش نواده آیت الله آقا شیخ عبدالنبی کاظمی، صاحب کتاب «تکمله الرجال» می باشد.
خاندان حکیم یکی از خاندانهای اصیل و عرب در عراق محسوب میشود که شخصیتهای علمی و اجتماعی بزرگی از آن برخاسته اند.
آیت الله حکیم از محضر علمای بزرگی چون حاج سیدمحمد کاظم یزدی، حاج شیخ محمدکاظم خراسانی، میرزای نائینی، آقا ضیاءالدین عراقی، شیخ الشریعه اصفهانی و برخی دیگر تلمذ نموده است.
مرحوم آیت الله حکیم بعد از رحلت آیت الله العظمی بروجردی، مرجعیت عامهی شیعه را به دست گرفت و در تنظیم امور اداری حوزه های علمی و تأسیس مدارس و تربیت مبلغین سعی و کوشش بلیغ مبذول داشت و در غنا بخشیدن به فرهنگ اسلامی شاگردانی را تربیت کرد.
ایشان یکی از موفق ترین مراجع تقلید شیعه در امر تألیف و تصنیف بود و با وجود آن همه مشاغل مرجعیت باز دست از تألیف و تصنیف برنمی داشت و آثار ارزشمندی از خود به یادگار گذاشت.
گفته شده که از آیت الله حکیم پرسیدند نظرش دربارهی سیاست و دخالت علما در آن چیست؟ او با صراحت فرمود: «اگر معنی سیاست اصلاح امور مردم روی اصول صحیح عقلانی و رفاه حال و آسایش بندگان خدا باشد (کما این که ظاهر امر آن است که معنی صحیح سیاست همین باشد) اسلام، تمامش همین است و جز سیاست چیز دیگری نیست و علما غیر از این کار دیگری ندارند و اگر منظور معنی دیگر می باشد اسلام از آن بیگانه و دور است».
به همین دلیل او در امور جاری سیاسی و اجتماعی دخالت داشت، از جمله:
1ـ شرکت در جهاد مردم عراق علیه استعمار انگلستان
2ـ تکفیر حزب شیوعی و اشتراکی
3ـ کمک به جنبشهای آزادیبخش
4ـ شرکت در نهضت اسلامی ایران
آیت الله حکیم برای ادارهی امور مرجعیت خود نظم و سازمان خاصی ایجاد و برای هر قسمت مسئول معینی انتخاب کرده بود و از افراد مطلع در ادارهی این تشکیلات کمک می گرفت، به همین دلیل تشکیلات او با نظمی خاص و آبرومند اداره می شد و این امر در نوع خود بی سابقه بود.
از آیت الله حکیم فرزندانی برومند عالم و لایق باقی مانده است.
آنها در دوران زعامت پدر بزرگوار خود از معاونت و یاری او خودداری نکردند و چند تن از آنها پس از رحلت آن بزرگوار به دست دژخیمان نظام عفلقی به فیض شهادت نایل آمدند.
خاندان حکیم یکی از کانونهای مقاومت و شهادت در عراق به شمار می آید.
این عالم بزرگوار پس از عمری تلاش و کوشش در راه اسلام و قرآن سرانجام در 27 ربیع الاول 1390 ﻫ ق به ملکوت اعلی پیوست.
مدفن آن مرحوم در نجف در مقبرهی مخصوص جنب کتابخانهی خود واقع است.
ر.ک : فقهای نامدار شیعه، عقیقی بخشایشی
منبع:
کتاب
مسعودیها به روایت اسناد ساواک صفحه 514