تاریخ سند: 23 آذر 1338
موضوع : ملاقاتهای خانواده زندانیان ـ تهران
متن سند:
شماره : 4939/ س ـ ن
بطوریکه قبلاً به اطلاع رسیده صبح روز دوشنبه 15 /9 /38 خانواده های
افسران محکوم بدیدن سید ضیاءالدین طباطبائی1 بسعادت آباد رفته و با ایشان
ملاقات نموده اند و ایشان گفته نامه شما را به دربار خواهم رساند همچنین بدیدن
جناب آقای اسداله علم2 رهبر حزب مردم رفته ایشان را ملاقات میکنند سپس
نامه [نامه ای] بدربار داده
(دفتر علیا حضرت ملکه
مادر) و بآنها گفته میشود
برای هفته دیگر جواب
میدهم کسانیکه حضور
داشته اند عبارتند از
روح انگیز فرزین پور عیال
ستوان سابق هوایی یوسف
جودی.
ایران هچی عیال سرهنگ
سابق حسن جاوید.
بی بی
شرافت فیوضی مادر ستوان
سابق ناصر فیوضی.
شمس الملوک یحیائی عیال
سروان سابق.
اسماعیل
فیاضی.
پیرایه رضوی عیال
سروان سابق دکتر غلامحسین دفتری.
3
ضمنا صبح روز سه شنبه 16 /9 /38 بدرب منزل تیمسار سپهبد آزموده رفته اند و
آنها را بمنزل راه نداده و میگویند صبح روز چهارشنبه 17 /9 /38 بدادستانی
ارتش بیائید و قرار است صبح امروز بآنجا بروند.
بخش 3 سابقه؟ 24 /9 /38
بایگانی شود تابش 17 /10 /38
رونوشت ضمیمه پرونده های مربوطه شد 25 /9 /38
اصل در 10 ح سازمان نظامی ضمیمه شود
توضیحات سند:
1 ـ سید ضیاءالدین طباطبائی:
فرزند سید علی آقا یزدی ـ
روحانی شناخته شده زمان خود
ـ در سال 1310 قمری حدود
1270 خورشیدی در شیراز
زاده شد.
در کودکی و نوجوانی
دروس دینی را فرا گرفت و به
لباس روحانیون درآمد.
دوران
کودکی و نوجوانی را در سه شهر
بزرگ ایران یعنی تهران ـ شیراز
ـ تبریز گذراند.
به هنگام خیزش
مشروطه طلبی در ایران به
جنبش پیوست و در شیراز وارد
انجمنهای مشروطه خواه شد
روزنامه یی بنام «روزنامه
سلام» منتشر کرد و در آن به
مستبدین و خودکامگان تاخت
پس از توقیف روزنامه اش در
شیراز به تهران آمد و یکی از
کوشندگان راه مشروطیت شد
در ابتدای سلطنت محمد علی
شاه به فرانسه رفت و دو سال
ماند.
پس از بازگشت به ایران
در سال 1288 خورشیدی
روزنامه شرق را راه اندازی
کرد.
سید ضیاء در اروپا با افکار
سوسیالیستی آشنا شد.
و پس از
مراجعت به ایران در روزنامه
شرق گاهگاهی مروج این افکار
بود و پس از مدتی روزنامه
شرق تعطیل شد و ضیاء پس از
توقیف شرق روزنامه برق را
منتشر کرد که چندان طول
نکشید و این نیز توقیف شد.
او
سپس برای خرید چاپخانه به
روسیه رفت و شش ماه در آنجا
ماند.
اقامت او در روسیه
همزمان شد با پیروزی انقلاب
اکتبر، او سخت تحت تأثیر
انقلاب مردم روسیه قرار گرفت
و به گفته خودش از این زمان
خیال زمامداری ایران را در سر
پروراند.
پس از بازگشت از روسیه
روزنامه رعد را چاپ و منتشر
کرد و در روزنامه خود به دفاع از
وثوق الدوله و قرارداد 1919
پرداخت.
وثوق الدوله به پاس
خدمات او وی را در رأس هیأتی
برای عقد قرارداد تجاری با
دولت تازه استقلال یافته قفقاز به
بادکوبه فرستاد.
این مأموریت
نخستین مأموریت سیاسی
طباطبایی بود (1338 قمری)
ضیاء پس از بازگشت از این
مأموریت مورد توجه محافل
سیاسی کشور گردید.
در جریان کودتای 1299 افراد
مختلفی نامزد گردیدند ولی قرعه
به نام سید ضیاء زده شد.
کودتا با
مشارکت رضاخان میرپنج سید
ضیاءالدین طباطبایی، احمد
آقاخان، کلنل کاظم خان ـ سیاح و
ماژور مسعودخان کیهان در
سحرگاه سوم اسفند 1299 اتفاق
افتاد.
شاه فردای کودتا یعنی
چهارم اسفند تحت فشار
کودتاچیان حکم ریاست وزرایی
طباطبایی را در قصر فرح آباد
امضاء کرد و در پی آن عصر همان
روز طی اطلاعیه ای به تمام
حکام ایالات و ولایات این
مطلب را اعلام نمود.
پس از
کودتا کلیه مطبوعات کشور
تعطیل شد و عده ای از رجال
سیاسی چه خادم و چه خائن
دستگیر و راهی زندان شدند
برای سید ضیاء هیچ تفاوتی
نداشت که در زندان او
نصرت الدوله فیروز در کنار
رجال خوشنام و وجیهه
المله هایی مانند مرحوم سید
حسن مدرس و شادروان
مستشارالدوله صادق به زنجیر
کشیده شود همه را از خشک وتر
سوزاند.
دکتر مصدق که در آن هنگام حاکم
فارس بود از کودتا تبعیت نکرد
و به همین دلیل دستور دستگیری
او از سوی سید ضیاء صادر شد و
دکتر مصدق به میان ایلات و
عشایر رفت و چندی در آنجا
مخفی شد.
نخستین بیانیه رسمی
رهبر سیاسی کودتا ـ سید ضیاء
در تاریخ هشتم اسفند 1299
صادر شد و او مدعی شد که با
گذشت پانزده سال از مشروطیت
کشور دچار هرج و مرج و ویرانی
است...
ماجراجویی، کم سوادی،
بی برنامه گی، و گنده گویی از
ویژگیهای شخصیت او بود.
سید ضیاء روز دهم اسفند
اعضای کابینه خود را تعیین و در
روز یازدهم اسفند در قصر
فرح آباد آنان را به شاه معرفی کرد
چند هفته از تشکیل کابینه
نگذشته بود که بحران چهره خود
را نشان داد.
خوابیدن دستگاه
دولت و ادارات وابسته موجب
خشم و نارضایتی مردم و
مراجعین شد.
تعطیلی روزنامه ها
و بگیر و ببندهای بی علت
برنارضایتی ها افزود و...
در دوم
خرداد 1300 خورشیدی بین
احمد شاه و سید مشاجره لفظی
شدیدی درگرفت و شاه به او
دستور استعفا داد.
سید ضیاء
نپذیرفت و گفت مرا عزل کنید شاه
نیز به همدستی رضاخان که در آن
روزگار وزیر جنگ و دارای
نفوذ و قدرت فوق العاده یی بود
در چهارم خرداد ماه همان سال
سید را عزل کرد.
سید ضیاء
ساعت 4 بعدازظهر همان روز
تهران را به سوی قزوین، بغداد و
اروپا ترک کرد.
او در حقیقت از
ایران تبعید شده بود او در اروپا
روزگار را به سرگردانی و
آوارگی می گذراند به ژنو رفت و
به سید محمد علی جمالزاده پناه
برد.
سید سرانجام به فلسطین
رفت نوشته اند که در آنجا چون
دولت فلسطین فروش زمین به
یهودی ها را ممنوع کرده بود وی
به شغل پست خرید زمین از
مسلمانها و فروش آن به یهودیان
پرداخت و نوشته اند که از این راه
کثیف، ثروتها اندوخت.
پس از استعفای رضاشاه از
سلطنت در شهریور ماه 1320
سید ضیاء نیز در صحنه سیاسی
ایران حاضر شد و در چهاردهمین
دوره مجلس شورای ملی به
وکالت مردم یزد برگزیده شد.
با
وجود مخالفت دکتر مصدق و چند
تن از نمایندگان مجلس چهاردهم
اعتبارنامه سید به تصویب
اکثریت نمایندگان رسید سید
ضیاء با پول فراوانی که منبع
کسب آن معلوم نبود به تأسیس
یک حزب سیاسی به نام «حلقه»
یا «حزب اراده ملی» دست زد
سید ضیاء بسرعت به شاه نزدیک
شد و خیلی زود مشاور محرم و
نزدیک شاه شد و...
.
سید در اواخر عمر خانه نشین شد
و در اراضی شمال غربی تهران
به کشاورزی پرداخت.
سرانجام
وی در هشتم شهریور 1348 در
سن هشتاد سالگی در تهران
درگذشت.
روزنامه ایران یکشنبه 4 بهمن
سال پنجم.
شماره 1151 و 5
بهمن شماره 1152
2 ـ اسداللّه علم:
فرزند محمد ابراهیم خان شوکت
الملک، به سال 1298 ه ش در
بیرجند متولد شد.
از تحصیلات
این خان زاده متمول بیرجندی
اطلاع صحیحی در دست نیست
احتمالاً تحصیلات او بیش از
دیپلم کشاورزی ادامه نیافت.
هر
چند در بیوگرافی های رسمی از
او با عنوان «مهندس کشاورزی»
یاد کرده اند.
امیر اسداللّه علم به
توصیه پدرش در سال 1318
در سن 20 سالگی با ملک تاج
دومین دختر قوام ازدواج نمود و
از وی دارای دو دختر شد.
او در
25 فروردین 1357 در 58
سالگی بر اثر ابتلا به بیماری
سرطان درگذشت.
وی در بین
سالهای 1340 مدتی
نخست وزیر و از 1356
مقتدرترین چهره دربار پهلوی
بشمار می رفت.
یاران امام به روایت اسناد
ساواک شهید صدوقی، ص 2
3 ـ غلامحسین دفتری:
غلامحسین دفتری فرزند حسن
متولد قزوین 1305، مشارالیه
در سال 1333 به اتهام
فعالیت های سیاسی و اقدام بر
ضد امنیت کشور تحت تعقیب
دادستانی ارتش قرار گرفت که
بموجب رأی صادره از دادگاه
عادی به زندان دائم با کار
محکوم و رأی مزبور در دادگاه
تجدیدنظر لغو و نامبرده به
اعدام محکوم، ولی مقرر گردید
که اجرای رأی اعدام به تأخیر
افتد سپس محکومیت وی تبدیل
به ده سال زندان که سرانجام در
سال 1340 مورد عفو شاه واقع
و در تاریخ 21 /9 /40 از
زندان آزاد شد نامبرده با نوشتن
عریضه های متعدد به شاه،
نخست وزیر (علاء) فرمانداری
نظامی ثریا پهلوی به
مناسبت های مختلف، انزجار
خود را از حزب منحله توده
اعلام دانسته و اعضای حزب را
عوامفریب، خائن می خوانده
است.
ساواک ـ پرونده انفرادی
37077
منبع:
کتاب
چپ در ایران - سازمان افسران حزب توده به روایت اسناد ساواک صفحه 323