تاریخ سند: 27 دی 1356
برابر اعلام مرکز شیخ محمد یزدی فرزند علی
متن سند:
شماره: 5590/ ﻫ1 تاریخ: 27 /10 /2536[1356]
از: ساواک استان هرمزگان
به: ریاست ساواک بندر لنگه
برابر اعلام مرکز شیخ محمد یزدی فرزند علی که از روحانیون افراطی قم میباشد به سه سال اقامت اجباری در بندر لنگه محکوم گردیده به محض ورود از اعمال و رفتارش مراقبت، نتیجه اعلام.1
محمد بیگزاده
آقای بابائی
نامبرده که سه روز پیش وارد شده است وسیله منابع و عوامل مربوطه اعمال و رفتار وی تحت مراقبت قرار گیرد. 27 /10 /2536
به منابع و همکاران آموزش داده شد تا از نامبرده مراقبت نموده و در صورت کسب هرگونه خبری مراتب را سریعاً گزارش نمایند. 171911
توضیحات سند:
1. آیتالله یزدی درباره تبعید به بندر لنگه چنین میگویند:
در بیست و سوم به بنده ابلاغ شد که به بندر لنگه تبعید شدهام. در دفعات قبل، هر بار که مرا بازداشت میکردند، ابتدا به ساواک میبردند و سپس به شهربانی منتقل مینمودند و بعد با وسایل نقلیهای که در اختیار ماموران میگذاشتند، ما را به محل تبعید اعزام میکردند؛ اما در آن روز وضعیت به گونه دیگری بود. بی درنگ پس از بازداشت، مرا به شهربانی بردند و حکم را ابلاغ کردند و ما را در اختیار دو سرباز قرار دادند؛ بدون اینکه وسیلهای به آنها بدهند. آنها هم مرا درون یک کانتینر در بیرون دروازه قم در جاده تهران بردند که از محل کنونی ژاندارمری فاصله داشت. سرانجام اتوبوسی یافت شد که به بوشهر و بندر لنگه میرفت. ما هم سوار شدیم و دو مامور هم همراه ما بودند. مسیر طولانی بود و بارها در طول راه ماشین توقف کرد. سر شب بود که به بندر لنگه رسیدیم. ما را به پادگان نظامی بردند. از پادگان خارج شدیم و به شهربانی رفتیم. حدود ساعت هشت یا نه بود که رئیس شهربانی آمد و ما را به اتاق خود فراخوند. وقتی نزد او رفتم، احساس کردم که فردمعتدلی است و در صدد بی احترامی نیست. چند دقیقه بعد، برگه بازجوئی و صورت جلسه آوردند و موارد لازم را در آن ثبت کردند. سربازهایی که مرا تا آنجا همراهی کرده بودند، کارشان به اتمام رسید و رفتند. من هم در اولین فرصت کار آخوندی خودم را شروع کردم و به عنوان نقطه آغاز پرسیدم :«آیا این منطقه روحانی دارد؟ مردم آن چگونه مردمی هستند و من بهتر است به کجا بروم؟»
رئیس شهربانی اطلاعات لازم را در اختیار من قرار داد و گفت :«مردم اینجا از دو فرقه شیعه و سنی تشکیل شدهاند. روحانی معتبری هم در اینجا زندگی میکند به نام آقای «رکنی» که در میان شیعیان نفوذ خاصی دارد. روحانی دیگری هم به نام «خالد» که به مذهب عامه گرایش دارد، آخوند اهل سنت است.» من ابراز کردم که مایلم به منزل آقای رکنی بروم. آدرس منزل او را در اختیار من گذاشت و گفت :«از نظر من رفتن شما به آنجا اشکالی ندارد و من در این خصوص مسئولیتی ندارم. البته مراقب شما خواهم بود و باید مراحل اداری مربوط به شما به عنوان یک تبعیدی انجام شود.»
(خاطرات آیتالله محمد یزدى، همان، صص 413 – 414)
منبع:
کتاب
آیتالله حاج شیخ محمد یزدی صفحه 364