تاریخ سند: 9 اردیبهشت 1342
موضوع: مجلس روضه مسجد ارک
متن سند:
شماره: 508 – د-2 بخش 311
روز 7 /2 /42 در مسجد ارک اشخاص مشروحه زیر چنین اظهار داشتهاند یکی از بازاریها اعلامیه فارسیها و اعلامیه آقای سید ابوالحسن رفیعی قزوینی1 را بین مردم پخش میکرده که هر دو نمونه آن تقدیم میگردد نقاشیزاده دانشجوی دانشگاه میگفت رادیو پیک ایران2 گفته است بعد از اردن نوبت ایران است در اینجا هم تا اواخر اردیبهشت باید منتظر حوادث مهمی بود.
حسین مجاهد که از کاسبهای بازار است میگفت آیتاله حکیم3 در مسجد کوفه نطق مهمی درباره وضع ایران کرده و اثرات این نطق به جایی رسیده که در بغداد وضع ایران ریختند سفارتخانه ایران را آتش زدند و رادیو بغداد مدت یک هفته در اختیار آیتاله حکیم قرار گرفته است.
بیشتر بازاریها تصمیم دارند که بعد از انعکاس نطق آیتاله حکیم متن نطق را به چاپ برسانند و در اختیار مردم ایران بگذارند.
سید احمد اردهالی گفت وضع شیراز خیلی وخیم شده است و باید خیلی از سربازها کشته شده باشند.
شیخ جواد صالحی4 گفت از قم اطلاع دارم که هیچ طلبهای از حجرهاش نمیتواند بیرون بیاید تا بیرون آمده جلبش میکنند و به نظام وظیفهاش میبرند.
محمد حسن توسلی گفت عده زیادی از طلاب علوم دینی تهران مدرسه مروی و مدرسه عالی سپهسالار و سایر مدارس به آیتاله حاج میرزا احمد آشتیانی5 مراجعه کرده تا درباره سربازی آنها با دولت داخل مذاکره بشود شاید از این موضوع جلوگیری بشود ولی هنوز آیتاله آشتیانی جوابی در این باره نداده است.
شیخ جواد صالحی میگفت یکی از طلبههای فاضل قم را که واعظ هم است برای سربازی به باغ شاه آورده و آن طلبه هم به فرمانده مربوطه گفته است شما که ادعای مسلمانی میکنید چرا اجازه میدهید سربازی در میان حمام بدون لنگ استحمام کنند و همانطور لخت روبروی همدیگر خودشان را شستوشو میکنند و دیگر چرا در موقع سخنرانی مذهبی قاضی عسگر آقایان افسران نمیمانند و به حرفهای دینی گوش نمیدهند و دیگر اینکه اجازه بدهند در هفته یک بار هم این طلاب برای سربازها سخنرانی کنند آن افسر فرمانده این نکات را توجه کرده و دستور لازم برای اجرای حرفهای وی داده است.
شیخ جواد صالحی گفت در میان این افسران هم اشخاصی وجود دارند که زیاده از حد متدین میباشند نامبرده افزوده است بعضی از وعاظ از قبیل شیخ باقر نهاوندی6 و دکتر عباس مهاجرانی7 که میخواستند به مکه بروند به ملاقات دکتر امینی رفتهاند و دکتر امینی درباره اوضاع وخیم ایران به آنها حرفهایی زده است.
آقای احمد عظیمی کاسب بازار در مسجد ارک میگفت سرلشگر ضرغام گفته است وضع ایران خوب نیست و در همین روزها باید منتظر تحولی بود.
محمد حسن توسلی میگفت پیشکار آیتاله بهبهانی برای آیتاله آشتیانی پیغام آورده بود که نجف و کربلا خیلی شلوغ است و نیز صحبت تغییر کابینه آقای ساعد و ضرغام و دکتر امینی و مهندس شریف امامی بوده است و حتی شریف امامی برای شاه پیغام داده است در صورتی من میتوانم بیایم که در انتخاب وزرا آزاد باشم شیخ جواد صالحی میگفت بعضی از حجاج که میخواستند تذکره بگیرند گفتهاند که باید لایحه مواد ششگانه را امضاء کنند بعضیها هم امضاء کردهاند یکی از مسگرهای بازار که برای نماز آمده بود میگفت دولت علاوه از چهار قران مبلغ یک قران دیگر هم به قیمت قند و شکر افزوده آن وقت میخواهند با گرانفروشی مبارزه کنند شیخ جواد صالحی گفت خیلی از تجار آذربایجان متوجه آیتاله خمینی شده و پولهای زیادی از تبریز به قم میرود.
گیرندگان: ادراه دوم کل سوم.
اداره سوم کل سوم
بایگانی بخش
این نسخه در پرونده ر-19 بایگانی شود.
شهابی
توضیحات سند:
1ـ آیتالله العظمی آقا سید ابوالحسن رفیعی قزوینی (1268 ـ 1353 ش)، یکی از اعاظم حکماء و فقها و دانشمندان طراز اول جهان تشیع در نیم قرن اخیر بود.
وی فرزند مرحوم سید ابراهیم و تا سه قرن از اجدادی بزرگوار و فقیه و دانشمند برخوردار بود.
آیتالله قزوینی در دوران صباوت در مدرسۀ صالحیۀ قزوین به فراگرفتن مقدمات و ادبیات عرب از صرف و نحو و بلاغت و سطوح فقهی و اصولی و کلامی و منطق پرداخت؛ تا آنگاه که در نزد مرحوم حاج ملا علی طارمی و آیتالله ملا علی اکبر تاکستانی معروف به «سیاه دُهنی» خواندن علوم معقول و منقول را آغاز کرد و چون تهران مجمع استادانی بس بزرگ بود، در سال 1333 ق عازم تهران گردید و به مجلس درس آیتالله حاج شیخ مسیح طالقانی در اصول و میرزا عبدالنبی نوری در فقه راه یافت و در ضمن از محضر سید محمد تنکابنی و آقا شیخ محمدرضا نوری خارج از سطوح را به پایان رساند و علوم فلسفی و حکمی و عرفانی و ریاضیات را از محضر درس مرحوم ملا محمد معصوم هیدجی زنجانی و رئیس الفلاسفه مرحوم میرزا حسن کرمانشاهی – در اسفار اربعۀ ملّا صدرا – و شیخ عارف و فقیه و حکیم مرحوم حاج شیخ محمد علی شاه آبادی فراگرفت و در همین اوقات به مجلس درس مرحوم حاج فاضل شمیرانی معروف به رازی و میرزا محمود قمی حاضر گردید و به نقل از کتاب «گنجینۀ دانشمندان» در سال 1388 ق از تهران به قزوین مراجعه کرد و پس از یک سال توقف مجدداً به تهران بازگشت و در مدرسۀ عبدالله خان نرسیده به تیمچۀ حاجبالدوله اقامت گزید و به تدریس علوم منقول و معقول پرداخت تا در سال 1340 ق با تأسیس حوزۀ علمیه در قم به درس خارج مرحوم آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم یزدی حاضر آمد و در ضمن به تدریس فقه و اصول و اسفار اربعه و شرح منظومۀ سبزواری پرداخت و در ماه رمضان 1344 بنا به امر حاج شیخ عبدالکریم در مسجد بالاسر عهدهدار تدریس علوم اسلامی شد و بیش از دویست و پنجاه تن از طلّاب در محضر درس او حاضر میآمدند، تا بالاخره در سال 1348 به قزوین بازگشت و با اجازات صریحه در اجتهاد و حرمت تقلید او از غیر در مسجد سلطانی قزوین علاوه بر تدریس علوم منقول و معقول، به حلّ و عقد امور مسلمین و مرجعیّت خواص و عوام پرداخت.
برخی از شاگردان او چه در تهران و قزوین و قم، عبارتند از آیتالله حاج آقا روحالله خمینی رهبر انقلاب اسلامی و پدر همسر ایشان میرزا محمّد ثقفی تهرانی و آیتالله حضرت آقای حسن حسنزادۀ آملی، سید جلالالدین آشتیانی و آیتالله العظمی آقا سیّد رضیالدین شیرازی، آقای شیخ محمدرضا ربّانی تربتی و آقا شیخ محمد اویسی قزوینی و ...
.
.
او علاوه بر رسالۀ توضیحالمسائل دارای تألیفات فراوانی درفقه و اصول و فلسفه میباشد.
علامه رفیعی قزوینی پس از یک دوره بیماری در نیمه شب سهشنبه 24 دی ماه سال 1353 شمسی مطابق با اول محرم 1395 قمری برابر با 14 ژانویه 1975 میلادی و در سن 85 سالگی بدرود زندگی گفت و با لبیک گفتن به دعوت حضرت حق تعالی در آستانۀ مشرفۀ حضرت معصومه علیهاالسلام در قم دفن گردید.
(دایرۀالمعارف تشیع، جلد هشتم، صفحه 299 و 300، نشر شهید سعید محبی، تهران سال 1379)
2ـ رادیو پیک ایران: این رادیو ارگان روزانه حزب توده بود و از سال 1339 تا پاییز سال 1355 فعالیت داشت.
مرکز آن بلغارستان (صوفیه) بود و از ایستگاه رادیوی این کشور پخش میشد.
مسؤول این رادیو مدتی حمید صفری بود و سپس فرجالله میزانی (با نام مستعار جوان جوانشیر) از پلنوم 12 (1347) مسؤول آن گردید.
اعضای تحریریه و گویندگان رادیو پیک عبارت بودند از هوشنگ ناظمی (نام مستعار امیر نیک آیین)، بهرام دانش، رحیم نامور، محمد پورهرمزان، ملکه محمدی، کاظم ندیم و افراد دیگری که به طور متناوب در اداره رادیو فوق شرکت داشتند.
(رک: سیاست و سازمان حزب توده، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران، 1370)
3ـ آیت الله العظمی سید محسن حکیم، از فقها و مراجع بزرگ مجاهد شیعه عراق در قرن چهاردهم هجری بود.
وی در 1306 ق در خاندان علم و فضیلت در شهر نجف اشرف به دنیا آمد.
پدرش حاج سید مهدی حکیم، مرجع تقلید شیعیان بنت جُبَیل لبنان بود.
در هفت سالگی پدرش را از دست داد و برادرش سید محمود، سرپرستی او را بر عهده گرفت و به تعلیم و تربیت وی اقدام کرد.
دروس مقدمات و مبادی فقه و اصول را خواند و در بیست و چند سالگی در درس خارج علما و مدرسان بزرگ حاضر شد و در حوزۀ علیمه نجف درخشید.
استادان برجسته او از این قرارند: آیات عظام سید محمد کاظم یزدی، آخوند خراسانی، سید ابوتراب خوانساری، میرزا حسین نائینی، آقا ضیاءالدین عراقی، شیخ الشریعه اصفهانی، سید محمد سعید حبّوبی، و شیخ علی باقر جواهری.
پس از آنکه عبدالکریم قاسم در 26 ذیحجه 1376 ق /14 ژوئیه 1958 کودتا کرد و به قدرت رسید، سیاست نزدیکی به اردوگاه کمونیسم را در پیش گرفت و کمونیستهای عراقی نیز شدیداً به فعالیت و تبلیغ پرداختند و محیطی پر از رعب و وحشت ایجاد کردند.
در این هنگام آیتالله حکیم، به معارضه با آنان برخاست و با فتوای معروف خود «الشیوعیه کفر و الحاد (مرام اشترکی یا کمونیسم، کفر و الحاد است)» قدرت آنان را در هم شکست.
در مسافرتهای مکرری که به هنگام بروز حوادث ناگوار سیاسی به کاظمین و کربلا میکرد، موجی از تظاهرات، سراسر عراق را در برمیگرفت.
در 13 رمضان 1382 ق /8 فوریه 1963 که حزب بعث به قدرت رسید، آیتالله حکیم به مقابله با آنان برخاست.
او پس از رحلت آیتالله بروجردی در فروردین ماه 1340، به مرجعیت عامه شیعیان جهان رسید و گروه کثیری از شیعیان کویت، عراق، ایران، بحرین، افعانستان، هند و پاکستان از وی تقلید میکردند.
در همه حوادث و منازعات سیاسی که از 1341 به بعد میان روحانیت و رژیم محمدرضا شاه در ایران روی داد، وی با صدور نامه، اعلامیه و تلگراف از مواضع علمای ایران به رهبری امام خمینی حمایت کرد.
آیتالله حکیم لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را از جمله «قوانین کافره و خلاف قوانین مقدسۀ اسلام» دانست و حمله به مدرسه فیضیه را در فروردین 1342 به شدت محکوم کرد و خواستار مهاجرت دستهجمعی علمای بزرگ ایران به عتبات گردید که مورد موافقت آنان قرار نگرفت.
همچنین طی تلگرامی، سرکوب قیام 15 خرداد 1342 را توسط محمدرضا شاه به شدت محکوم نمود و اعلام داشت: «خبر حوادث خونین ایران را که همواره موجب شدت یافتن زخمهای حوادث گذشتۀ بسیار نزدیک میباشد، دریافت داشتم.
یقین دارم اصرار مسئولین امور در پیروی از سیاست کوبیدن و ارعاب مردم در فاصلههای پیدرپی، کاشف از عجز آنها در اداره امور مملکت است.
باید از اینگونه سیاستبازی بهراسند که به طور قطع، آنها را به پرتگاه سقوط مبتلا خواهد ساخت و اندیشۀ بد، دامنگیر صاحبش خواهد شد.
نفرت و انزجار شدید ما را به مسئولین امور از این نحو رفتار ناهنجار به عموم مؤمنین، به خصوص طبقه روحانیون ابلاغ نمایید ...
».
در خرداد ماه 1346 که حمله غافلگیرانه رژیم اسرائیل به کشورهای مصر، سوریه و اردن صورت گرفت، آیتالله حکیم طی اعلامیهای در تاریخ 16 خرداد ماه آن سال اعلام داشت: «اکنون که جهاد مسلمانان با یهودیان صهیونیست شروع شده است، همدستی کافی و کامل باید کرد و به دشمن اسلام مهلت ندهند که برادرانِ آنان را مورد قتل و غارت قرار دهند.
خدای متعال با ماست و باید جهاد را تعمیم دهیم».
وی همچنین در شهریور 1348، طی تلگرامی، آتش زدن مسجدالاقصی توسط صهیونیستها را به شدت محکوم کرد و از عموم مسلمین دعوت نمود که با تمام قوا برای نجات و رهایی قدس شریف و سرزمین فلسطین از دست صهیونیستهای کافر و تجاوز پیشه، فداکاری کنند و از مقدسات اسلام که مورد اهانت و تحقیر دشمنان اسلام قرار گرفتهاند، دفاع نمایند.
آیتالله حکیم، علاقه فراوانی به تأسیس مدارس و کتابخانههای مساجد و دیگر بناهای علمی و دینی داشت، از این رو مؤسسات فراوانی به وجود آورد.
کتابخانه معروف او که به نام (مکتبۀ الامام الحکیم» در نجف اشرف تأسیس شده، از مجهزترین و پیشرفتهترین کتابخانههای اسلامی است و بیش از یکصد شعبه در سراسر عراق دارد.
به دستور وی، مدارس و مساجد متعددی در نجف اشرف، بغداد، بصره و سایر نقاط عراق و دیگر کشورهای اسلامی ساخته شد.
ایشان برای اداره امور مرجعیت خود، نظم و سازمان خاصی ایجاد کرد و برای هر قسمت، مسئول معینی انتخاب نمود از افراد مطلع، در ادارۀ این تشکیلات کمک میگرفت به همین دلیل تشکیلات وی با نظم و انضباط خاصی اداره میشد که در نوع خود در میان روحانیت شیعه بیسابقه بود.
آیتالله حکیم به تألیف و تصنیف علاقهای وافر داشت و حتی پس از مرجعیت، بدان مشغول بود و آثار ارزشمندی از خود بر جای گذارد، از جمله: مستمسک العروه الوثقی، نهجالفقاهه؛ حقائق الاصول؛ دلیل المناسک؛ رسالۀ فیارثالزوجۀ منالزوج؛ تعلیقه بر کتاب ریاض، رساله در درایه؛ مختصر منهاج الصالحین؛ حواشی بر نجاۀالعباد؛ شرح تبصره علامه حلی؛ حاشیه بر رساله صلاتیه.
آیتالله حکیم در 27 ربیعالاول 1390 ق (12 خرداد 1349 ش) در هشتاد و چهار سالگی درگذشت.
تشییع جنازه او که در آن صدها هزار نفر شرکت داشتند به تظاهرات وسیعی بر ضد رژیم بعث عراق تبدیل شد.
او را در نجف اشرف در جنب کتابخانه خود دفن کردند.
(علمای مجاهد، محمد حسن رجبی، صفحه 177 و 178 مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سال 1382)
4ـ حجتالاسلام شیخ جواد صالحی فرزند ابوالحسن در سال 1280 ش در همدان به دنیا آمد.
پس از کسب علوم و معارف اسلامی در مسجد علیبنالحسن واقع در خیابان جیحون تهران به اقامه نماز جماعت و نشر احکام و معارف دینی پرداخت.
او به جهت ایراد سخنان انتقادی علیه رژیم شاه در جلسات مذهبی چندینبار توسط ساواک احضار و مورد تذکر قرار گرفت.
(اسناد ساواک، پروندههای انفرادی)
5ـ میرزا احمد آشتیانی (تهران 1300 ق – تهران 1395 ق /1354 ش) حکیم و فقیه و اصولی، فرزند حاج میرزا حسن آشتیانی.
پس از تحصیل علوم مقدماتی، چندی به درس فقه و اصول پدر خویش حاضر گشت و پس از مرگ او (1319 ق) در حوزۀ اساتید دیگری چون شیخ مسیح طالقانی و سید عبدالکریم لاهیجی حضور یافت.
حکمت مشاء را از میرزا حسن کرمانشاهی، حکمت متعالیه را از آقا میر شهاب تبریزی و عرفان نظری را از میرزا هاشم اشکوری آموخت.
طب و ریاضیات و نجوم را هم در نزد اساتید فن از جمله ناظم الاطباء و نجمالدوله تحصیل کرد و آنگاه در 1340 ق به نجف رفت و در عین اشتغال به تدریس در حوزۀ درس میرزای نائینی هم حاضر گشت و پس از 10 سال اقامت در نجف به تهران مراجعت کرد و حوزۀ تدریس و تعلیم دائر نمود و شاگردان بسیار پرورش داد.
برخی از آثار او عبارتند از: نامۀ رهبران یک دوره اصول عقاید به فارسی (سه بار چاپ شده)؛ لوامع الحقایق در اصول عقاید به زبان عربی (در ایران و لبنان چاپ شده)؛ مقالات احمدیه (دو بار چاپ شده)؛ طرائف الحکم در 2 جلد به عربی و فارسی؛ چهارده رساله به فارسی که هر یک جداگانه و در 1362 ش در مجموعهای یکجا به چاپ رسیده است؛ رساله فیالولایه؛ قصد السبیل؛ تبیان المسالک که جداگانه به طبع رسیدهاند و نیز بیش از سی حاشیه و شرح بر اکثر کتب مهم فقه و اصول و فلسفه و حکمت و عرفان که تاکنون منتشر نشدهاند.
(دایرۀ المعارف تشیع، جلد اول، صفحه 115 و 116، بنیاد اسلامی طاهر، بهمن ماه سال 1366)
6ـ شیخ باقر نهاوندی رازقی فرزند شیخ جعفر در سال 1299 ه.
ش در تهران متولد شد.
وی تحصیلات خود را در دبیرستانهای تهران گذراند و سپس به تحصیل دروس حوزوی روی آورد.
در سال 1325 موفق به اخذ لیسانس در رشته منقول دانشکده الهیات شد و به تدریس و تبلیغ پرداخت.
او دارای تألیفاتی به نام بزرگترین مدرک شیعه و فرستاده خدا میباشد وی از روحانیونی بوده که قبل از سال 32 جزء طرفداران نهضت مقاومت ملی و آیتالله سید ا بوالقاسم کاشانی شمرده میشد و کراراً از طرف فرمانداری نظامی بازداشت گردیده است.
نامبرده در سال 1339 در پی سخنرانیهای مکرر در راستای مخالفت با دولت، به ساواک احضار شده و از همان سال موضع خود را عوض نموده و موضعگیریهایی در مخالفت با انقلابیون مسلمان و حمایت از رژیم شاه داشت.
(اسناد ساواک، پرونده انفرادی)
7ـ شیخ عباس مهاجرانی فرزند حسین در سال 1306 ه.
ش در همدان متولد شد.
علوم حوزوی را در مدارس آخوند در همدان و علمیه قم و مدرسه مروی تهران تحصیل نمود و دکترای فلسفه و معقول و منقول را از دانشکده الهیات اخذ نمود.
شیخ عباس مهاجرانی در سال 1339 از طرفداران آیتالله کاشانی بوده و در بیشتر جلسات منزل مشارالیه و مظفر بقایی شرکت و از اوضاع کشور و دولتهای وقت انتقاد میکرده است.
ساواک (در سال 1339) اقدام به تحبیب او نموده، که متعاقب آن نامبرده در سخنرانیهای خود مواضع ملایمی را نسبت به دولت اتخاذ نموده و در سال 1340 به ساواک احضار شده و در مصاحبهای اظهار داشته است، «...
آرزوی سیاسی من بقای قانون اساسی است و معتقدم که دو مقام ارجمند باید محفوظ بماند:، شاه و مرجع تقلید»
ساواک در همان سال اعلام داشته است: مهاجرانی از وعاظ متبحر تهران بوده که در گذشته انتقاداتی مینموده و پس از روی کار آمدن دولت دکتر امینی مورد توجه امینی بوده و در تمام مجالس مذهبی که از طرف دولت و سازمانهای دولتی تشکیل میشده، بنابر دستور امینی از یاد شده دعوت به عمل میآمده و از آن زمان بر طبق آموزش ساواک علاوه بر اینکه در جلسات مخالف شرکت مینماید، با ساواک هم همکاری دارد و حسبالامر تیمسار ریاست ساواک تحبیب گردیده است.
شیخ عباس مهاجرانی در اسفند 1342 در یک سخنرانی از آزادی زنان ایران و انطباق آن با موازین شرع دفاع کرده و در سال 1342 در مجلس ترحیم حسنعلی منصور شرکت و سخنرانی در مدح و ثنای او کرده و برای سلامتی شاه دعا نموده است.
یاد شده در سال 1350 به دنبال انتشار فتوای امام خمینی (ره) مبنی بر کمک به خانواده زندانیان، درصدد طرحی به منظور خنثی نمودن این فتوا بوده و پیشنهادهایی ارائه نموده است.
وی از وعاظ کاملاً موافق رژیم و در سال 1357 مدیر کل سپاه دین در سازمان اوقاف بوده است.
(اسناد ساواک، پروندههای انفرادی)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 90