تاریخ سند: 11 اردیبهشت 1353
موضوع : تشکیل جلسه در مسجد حکیم
متن سند:
به : 11 ه 312
از : 11 ه ز 11 / ه شماره : 195 /11 ه ز
مدتی است که حاج سید محمدتقی حسینی طباطبایی که یکی از پیروان پروپا
قرص خمینی می باشد در محل کتابخانه مسجد حکیم واقع در خیابان علم جلسات
خصوصی تشکیل و اکنون با شهامت کامل و برنامه منظم روزهای جمعه از ساعت 9
الی 12 در محل کتابخانه حاضر و برای اعضای جلسه که به حدود /30 نفر رسیده
است سخنرانی و آنان را تشویق به مطالعه کتب اجتماعی می نماید و سعی دارد با هر
یک از اعضاء به عنوان پدر دلسوز رفتار و افکار آنان را به طرف خود جلب نماید در
حال حاضر تعداد 6 نفر از دانش آموزان مدارس راهنمایی و 10 نفر از دانش آموزان
دوره دبیرستان و 15 نفر از کارمندان ادارات مختلف به جلسه خصوصی روزهای
جمعه راه یافته اند و سید محمدتقی هر یک را تشویق به مطالعه و اجرای برنامه
سخنرانی می نماید.
ساعت 0900 روز جمعه مورخه 6 /2 /53 جلسه مورد بحث در محل کتابخانه
تشکیل و ابتدا چند آیه از کلام اله مجید توسط ناصری یکی از طلاب های مسجد
حکیم قرائت و بعد قسمتی از کتاب نهج البلاغه وسیله شخصی به نام قدیری خوانده
شد آنگاه شخصی به نام بیک کارمند اداره آمار در مورد فئودالیسم سخنرانی نمود و
سپس اسدالهی دانش آموز سال چهارم ادبی دبیرستان فردوسی قطعه شعری تحت
عنوان چاوشی اثر مهدی اخوان ثالث1 را دکلمه نمود و در قسمت پنجم مقاله ای
تحت عنوان نظام انسانیت توسط عباس کیانی دانش آموز سال چهارم ادبی خوانده
شد و آنگاه سخنرانی حاج سید محمدتقی حسینی طباطبایی تحت عنوان بردگی و
آزادی آغاز و حدود یک ساعت پیرامون آن صحبت نمود و در لفافه کلام جوانان را
تشویق به مبارزه با بردگی می نمود و از آنان خواست که ترس را کنار بگذارند و
حقیقت را پیدا کنند در بین سخنرانی سید محمدتقی شخصی به نام سید اربابی
محصل سال چهارم ادبی شعارهای احساساتی از قبیل بپاخیزید و شهامت داشته
باشید قرائت می نمود و پس از سخنرانی سید محمدتقی در مرحله آخر شخصی به نام
صلواتی که سرباز وظیفه و طلاب علوم دینی می باشد انتقادات جلسه را جمع آوری و
اعضاء را تشویق به شرکت در جلسه می نمود و پس از تعیین سخنرانان جلسه آینده با
صرف چای جلسه خاتمه پذیرفت.
نظریه شنبه : صحت خبر مورد تأیید و پیشنهاد می شود قبل از انحراف فکری جوانان
جلسه مزبور برچیده گردد.
نظریه یکشنبه : 1 ـ صحت خبر مورد تأیید است.
2ـ در این جلسات افرادی از قبیل امین سرابندی کارمند اداره آمار امجد1
کارمند اداره بهداشت و عبدالرحیم توکلی2 سپاه ترویج دوره 14 که دارای
تعصبات مذهبی می باشند شرکت دارند.
3ـ تعداد 1200 جلد کتاب در کتابخانه مسجد حکیم موجود است که در آن کتب
مضره اثر صمد بهرنگی3 ـ محمدعلی شریعتی و مهدی اخوان ثالث و تعدادی
نشریات و سالنامه جوانان از انتشارات نسل جوان به نشانی قم صندوق پستی
شماره 6 مشاهده شده است.
4ـ به یکی از اعضای جلسه مأموریت داده اند تا در جلسه آینده قطعه شعری از
سالنامه جوانان تحت عنوان ایمان نوشته اکبر دخانی را قرائت نماید که مضمون شعر
عبارتست از : (جهان ما دگر خالیست و از آن خوبی و نیکی و خوشبختی فقط
افسانه ای باقیست و از آن قصه های پرشکوه زاده ایمان فقط ویرانه ای باقیست دگر از
عشق و از شادی و مسروری تن هر لحظه ای خالیست و اشک حسرت هر لحظه ای بر
لحظه پیشین مدام از گونه ها جاریست و آیا باز در این وادی تاریک ریزش باران
رحمت را کسی خواهد شنید یا در این دنیای رفته از دوران یک نفر آب خوش این
چشمه را خواهد چشید و آیا این جهان ما روزهایی بدتر از امروز خواهد داشت و
این عفریت بدبختی به زودی تخم دیگر بر زمین ما نخواهد کاشت گرشما آن
کاخ های همچو کف بر سطح آب با سلاح عقل و هوش خویش ویرانه کنید یا
هوسهای کثیف خویش را با عزم خویش برده از یاد و فراموشش کنید خنده ای دیگر
نخواهد مرد اشکی دیگر از تن چشمی نخواهد ریخت ناله های بینوایی بی جواب
هرگز نخواهد ماند و فریاد حقی در گلو هرگز نخواهد مرد)
5 ـ به طوری که شایع است عبدالرحیم توکلی سپاهی ترویج دوره 14 دیپلم خود را
از مدارس بغداد اخذ نموده و مدت دو سال در دانشگاه مشهد دانشکده علوم رشته
تغذیه تحصیل نموده که به عللی اخراج شده است و اکنون زبان عربی را به خوبی
می داند.
6ـ تعداد 60 جلد از کتب کتابخانه توسط محمد بارانی دبیر ادبیات زابل که دارای
افکار منحرف سیاهی می باشد اهداء شده و خود او نیز در کتابخانه اعضای جلسه را
به مطالعه کتب مختلف سیاسی راهنمایی می کند.
7ـ با عرض مراتب فوق پیشنهاد می شود قبل از اینکه جوانان کم تجربه منطقه به
مسایل آشنایی پیدا نمایند و تحت تأثیر تبلیغات سوء محمد بارانی و سید
محمدتقی حسینی طباطبایی قرار گیرند در صورت تصویب اجازه فرمایند با اخذ
نمایندگی از کتابخانه مسجد حکیم بازرسی و جلسات متشکله برچیده و سید
محمدتقی حسینی ممنوع المنبر گردد تا برای سایرین درس عبرتی باشد.
سخندان
نظریه 11 ز : نظریه یکشنبه مورد تأیید می باشد.
نظریه سه شنبه : فعلاً بازرسی رسمی از کتابخانه مادامی که مسجل نشده کتب مضره
در این کتابخانه موجود است به مصلحت نیست لکن ضروریست در زمینه برچیده
شدن انجمن موصوف 11/ ه / ز با طرح لازم توسط خود مردم نسبت به متلاشی
شدن جلسات و در نتیجه عدم شرکت در این جلسات غیرمستقیم اقدام نماید.
صبا
نظریه چهارشنبه : بیمار و به تهران اعزام شده است.
نظریه 11/ ه : در مأموریت هستند.
توضیحات سند:
1ـ مهدی اخوان ثالث فرزند
علی در سال 1307 در امید
خراسان بدنیا آمد وی بر همین
اساس، اشعار خود را با نام امید
می سرود و به امید خراسانی هم
مشهور گشت.
در سال 27 ـ
1326 از هنرستان صنعتی
مشهد فارغ التحصیل شد و به
استخدام آموزش و پرورش
درآمد.
در سال 1333 اشعاری
در روزنامه رزم چاپ شد که
نیما یوشیج آن را به وی نسبت
داد که بر همین اساس دستگیر و
مدتی زندانی گردید.
ولی پس
از اعلام انزجار از حزب توده
آزاد و با سرودن قصیده ای
تحت عنوان «فکر دیگر» که در
روزنامه «ایران ما» درج شد،
مراتب وفاداری خود را نسبت
به شاه، اعلام کرد.
اخوان ثالث
که به عنوان مدیر و معلم و
مؤسس دبستان کریم آباد
ورامین معرفی گردیده و در
آموزشگاه کمک آموزگاری و
دبیرستان رستم آباد شمیران، دبیر
و همچنین در دبستان بوستان در
قلهک، آموزگار بود، به علت
همشهری بودن با جهانگیر
تفضلی با جریده ایران ارتباط
برقرار کرد و در ضمن برای
مجله فردوسی نیز، شعر ارسال
می نمود.
او در سال 1337 به
کاشان منتقل شد و در
دبیرستان های آن شهر، به دبیری
پرداخت.
در سال 1338 در
سازمان فیلم گلستان که یکی از
شرکت های واردکننده فیلم بود،
با فروغ فرخزاد همکاری کرد.
وی در سال 1342 از آموزش و
پرورش به وزارت اطلاعات و
جهانگردی مأمور شد و با سمت
کنترل و ناظر ضبط به کار
مشغول گردید و در شهریور ماه
1346 با سمت تحقیق در
شعر و ادب به بنیاد فرهنگ ایران
رفت.
اخوان ثالت که کتاب
«ارغنون» را در سال 1330
منتشر کرده بود و با مجلات و
روزنامه های مختلفی همکاری
می کرد، در گزارش ساواک
فردی معتاد به مشروب و مواد
مخدر معرفی گردید و شرکت
وی در جلسات شب شعر کانون
نویسندگان در انجمن ایران و
آلمان، برای کسب وجهه
تشخیص داده شد.
دفتر ادبیات
انقلاب اسلامی.
فرهنگ
ناموران معاصر ایران.
تهران،
سوره 1384 صص 25ـ 254
2ـ محمدکاظم امجد، فرزند
محمدطاهر، متولد 1326 اهواز،
وی تحصیلات متوسطه خود را
در شهر اهواز به پایان رساند از
آنجا که در خانواده ای مذهبی
بدنیا آمده بود (پدرش روحانی
بود) در دوران تحصیل در
انجمن اسلامی فعالیت داشت.
در اواخر دهه چهل به استخدام
بهداری شهر زابل درآمد.
وی
مدتی کوتاه در سال 1353 در
مسجد حکیم سرپرستی جلسه
قرائت قرآن کریم را داشته و در
کتابخانه این مسجد فعالیت و
اقدام به جمع آوری کتابهای دکتر
شریعتی برای این کتابخانه
نموده است.
ساواک در مورد
وی نوشته است : این شخص
دارای تعصبات مذهبی و رویه
انتقادی می باشد که به علت عدم
سازش با رئیس بهداری زابل
در تاریخ 26 /1 /53 در اختیار
بهداری زاهدان گذاشته شده تا
از آنجا به یکی از شهرستانهای
دیگر منتقل شود.
در همان سال
وی اقدام به ارسال اسلحه به
یکی از گروههای با خط مشی
مسلحانه (سازمان مجاهدین
خلقژ) به اهواز می نماید
که در نهایت گروه 20 نفره در
بهمن ماه 53 مورد ضربه قرار
گرفته و امجد نیز در زاهدان
دستگیر می گردد.
اداره دادرسی
نیروهای مسلح شاهنشاهی نیز
امجد را به اتهام اقدام علیه
امنیت ملی دستگیر و او را به
حبس ابد محکوم کرده است.
به نقل از پرونده انفرادی امجد
در ساواک)
3ـ ساواک عبدالرحیم توکلی را
چنین معرفی می کند:
عبدالرحیم توکلی فرزند احمد
متولد 1328 صادره از
کنسولگری ایران در بغداد شغل
گروهبان سوم سپاه ترویج و
آبادانی دوره پانزدهم مأمور
خدمت در اداره دامپزشکی
هنرستان زابل که حدود چهار
سال قبل از عراق به ایران رانده
شده [1349] در ایام فراغت
در مسجد مهدیه حکیم در
قسمت کتابخانه به عنوان کتابدار
مشغول به کار است مشارالیه
دارای افکار تند و به اصطلاح
آزادیخواهانه می باشد و علاوه
بر تحصیلات دبیرستانی از
اطلاعات دینی نیز برخوردار و
کتبی از نوشته های جلال احمد و
صادق چوبک و عزیز نسین را
بین جوانان توزیع می کند.
نامبرده دانشجوی سال دوم
دانشکده علوم دانشگاه مشهد
بوده که چون واحدهای
درسی اش به حد نصاب نرسیده
از دانشگاه اخراج و به خدمت
سربازی اعزام گردیده است.
4ـ صمد بهرنگی فرزند عزت اللّه
در سال 1318 در محله چرنداب
تبریز بدنیا آمد.
پدرش کارگر
بود و به سختی چرخ زندگی را
می چرخاند.
صمد در محله چرنداب درس
خواند و دوره متوسطه را
در دبیرستان تربیت گذراند.
سپس وارد دانشسرا شد و اولین
تلاش های سیاسی خود را با
انتشار روزنامه دیواری «خنده»
آغاز کرد.
پس از پایان دانشسرا به عنوان
آموزگار راهی روستاهای
ممقان، گوگان و...
شد و به
کودکان روستایی درس داد.
صمد
بهرنگی نوشتن را از همین زمان
و با ارسال مقالاتی به نشریه
«بامشاد» شروع کرد و در کنار
تدریس وارد دانشکده ادبیات
دانشگاه تبریز شد و در رشته
زبان انگلیسی فارغ التحصیل شد.
وی کارمند اداره فرهنگ تبریز
بود و در تاریخ 8 /1 /43 به
اتهام مرام اشتراکی مورد
حساسیت ساواک قرار گرفت
ولی به زودی تبرئه شد.
صمد با
کتاب «الدوز و کلاغها» (1345)
داستان نویسی را تجربه کرد.
آخرین کار و مشهورترین داستان
او «ماهی سیاه کوچولو» نام
داشت که چند روز پس از مرگش
پشت شیشه های کتابفروشی جا
گرفت.
صمد بهرنگی در سال
1347 جان سپرد.
جسد او را از
رود ارس گرفتند.
آثار به جای
مانده از صمد بهرنگی را
می توان در موضوعات داستان،
ترجمه و تحقیقات بومی و تربیتی
دسته بندی کرد.
کتاب ماهی سیاه
کوچولو در سال 1969 (1348
ش) جایزه بهترین داستان کودکان
را در نمایشگاه بولونیای ایتالیا
به خود اختصاص داد و نیز در
همان سال برنده جایزه ای در
چکسلواکی شد و در سال 1347
نیز از طرف شورای کتاب کودک
به عنوان کتاب سال معرفی شد.
طبق اسناد به جای مانده در
ساواک صمد بهرنگی در تاریخ
7 /6 /1347 به اتفاق دوستش
که یک ستوان یکم دامپزشک بود
و جهت معاینه دامهای
ژاندارمری به خارلو اعزام شده
بود، در پاسگاه کلاله برای شنا به
داخل رود ارس می روند که در
نتیجه عدم آشنایی با فن شنا و
قرار گرفتن در مسیر تند و عمیق
آب، صمد بهرنگی غرق می شود.
ساواک مرگ وی را مشکوک
قلمداد کرده و دستور بررسی
می دهد و بالاخره جسدش در
تاریخ 17 /6 /47 یافت شده و
در تاریخ 19 /6 /47 نیز مجلس
ترحیمی در مسجد شاهمردان
چرنداب برقرار می شود.
پس از
اقدام به تحقیق از ستوان یاد شده
او براثر شدت تألم خود را
مضروب نمود.
نحوه مرگ
مشکوک صمد بهرنگی به دلیل
سوابق اجتماعی و آثار قلمی وی
موجب آن گشت که در افواه
عمومی مردم، احتمال قتل او به
دست عوامل رژیم شاه، شایع
گردد.
جریانهای چپ گرا باتوجه
به برخی قرائن و تفسیر آثار وی
در طول سالهای پیش از انقلاب
تبلیغات وسیعی برای انتساب
نامبرده به خود و مارکسیست
معرفی کردن او انجام داده اند که
در اثر آن، چنین قضاوتی در
سطح عموم و از جمله مأموران
رژیم شاه رایج گردید.
منبع:
کتاب
شهید حجتالاسلام سید محمدتقی حسینی طباطبایی صفحه 120