تاریخ سند: 17 اردیبهشت 1352
موضوع: سخنرانی ناصر مکارم شیرازی در حسینیه بنیفاطمه
متن سند:
از: 20 ﻫ 12 تاریخ: 17 /2 /1352
به: 312 شماره: 1296 /20 ﻫ 12
موضوع: سخنرانی ناصر مکارم شیرازی در حسینیه بنیفاطمه
نامبرده فوق در ساعت 2000 روز 13 /2 /52 در حسینیه بنیفاطمه به منبر رفت و ضمن صحبت درباره خداشناسی اظهار داشت یکی از دانشجویان سؤال کرده است که استاد تاریخ دانشگاه گفته است اگر تمام اصول دین در جامعهای پیاده شود و عملی گردد باعث عقبافتادگی آن جامعه خواهد شد. ما فرض میکنیم که منظور استاد از چنین دینی، دین اسلام باشد. ما باید ببینیم برداشت آن استاد از مذهب و دین چه بوده است. اگر منظور از اجرای اصول مذهب، انجام یک سری عبادتهای سیستماتیک و خشک و بیجان باشد و یا برداشت او از مذهب سرسپردگی و فرمانبرداری1 محض باشد آن حرف دیگری است، ولی اگر مذهب را از دیدگاه وسیعتری بنگریم که هدف آن خدمت به جامعه و ایجاد عدالت اجتماعی در میان مردم باشد و یا جهاد و پیکار در راه از بین بردن ظلم و ستم و نابرابریهای اجتماعی باشد، یا مذهب را وسیلهای برای اتحاد و اتفاق و همبستگی تودههای مسلمان بدانیم که در راه مبارزه با فساد و جهل و ایجاد دانش و بینش همگانی باشد، بدون شک مذهب نه تنها باعث عقبافتادگی نمیشود بلکه باعث پیشرفت و پیروزی میگردد. ما باید اسلام را از لحاظ تاریخی بررسی کنیم. زمانی که پیغمبر اسلام ظهور کرد درآن موقع انوشیروان ساسانی که به او لقب عادل دادهاند در ایران حکومت میکرد. گرچه اسم او همیشه با عدل و داد توأم است ولی این شخص یک فرد ظالمی بوده که برای رسیدن به مقام سلطنت تمام برادران خود را نابود کرد و پیروان نهضت مزدکیان را که اکثریت آنها طبقه زحمتکش اجتماعی آن عصر بودند، قتل عام کرد و هزاران تن از مزدکیان کشاورز را کشت و خودش لقب عادل گرفت. در زمان انوشیروان سرمایه در دست اقلیتی محدود بوده و اکثریت مردم جامعه را افراد استثمار شده و کشاورزان که زندگی محقری داشتند تشکیل میدادند و به شهادت تاریخ، مذهب اسلام باعث اعتلاء و پیشرفت و سربلندی اجتماعات قرون مختلف بوده است. مکارم در پایان راجع به علم جنینشناسی بحث کرد و در ساعت 2100 به گفتار خود خاتمه داد.
نظریه یکشنبه. برای دادن تذکرات لازم به مکارم اقدام شده نتیجه متعاقباً به استحضار میرسد.
نظریه سهشنبه. نظریه یکشنبه مورد تأیید است. طی شماره 788 /312 - 8 /2 /52 اقدام شود.
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک - کتاب دوم صفحه 8