صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تاریخ سند: 13 مرداد 1357


متن سند:

به : 312 از : 10 ه شماره : 9202 /10 ه پیرو : 9200 /10 ه ـ 12 /5 /37 وقایع مهم 24 ساعت گذشته به استحضار می رسد: 1ـ در ساعت 1400 روز 12 /5 /37 شیشه های بانک ملی و سپه خیابان طوقچی به وسیله عناصر اخلالگر شکسته شده است.
2ـ در ساعت 2130 روز مذکور دو نفر از عناصر کمیته به اسامی سرپاسبان محمد فرخی و نجاتعلی دهقان که با لباس سویل در کوچه شیخ ابومسعود عبور می کرده اند مورد شناسائی عده ناشناس واقع و شدیدا مضروب گردیده و پاسبان دهقان به وسیله یکی از مهاجمین با دو ضربه چاقو از ناحیه کتف مجروح که بلافاصله هر دو نفر به بیمارستان منتقل و مورد معالجه فوری قرار گرفته، حال آنان نیز رضایتبخش می باشد.
1 3ـ بانک صادرات خیابان ملک و بانک تهران میدان بهار را با بطری آتش زا آتش زده اند که بلافاصله در خاموشی آن اقدام شده است.
تقــوی گیرنده:نادری گوینده:بزرگ زاد

توضیحات سند:

1ـ مأمور تحقیق، چگونگی حادثه را چنین تشریح می کند: «محترما مقام عالی را آگاه می سازم من ستواندوم صفرعلی مختاری مأمور شدم جهت تحقیق از مأمورین (سرپاسبان فرخی و پاسبان دهقان) به کلینیک اصفهان در ساعت 630 بامداد روز جاری رفتم سرپاسبان فرخی اظهار داشت در آقای خادمی که موتور و دوچرخه پارک بود به اتفاق پاسبان دهقان ایستاده بودیم که پسر سیدابوتراب بقال سرفلکه فیض ما را دید و نگاهی به ما نمود و به طرف منزل خادمی رفت و دو دقیقه بعد جمعیتی به طرف ما آمدند و حمله کردند که فرار نمودیم یک نفر دوچرخه جلوی من انداخت که خوردم زمین و مردم ریختند بر سر من و در هنگام دویدن، یک آخوند گفت اگر ساواکی و پلیس است او را بکشید که جهت عدم شناسایی خود کارت شناسائیم را پرتاب نمودم و مردم موقعی که مرا بازرسی نمودند و کتک زدند سپس گفتند چه کاره هستند که گفتم راننده تاکسی می باشم گفتند تاکسی تو کجا است گفتم در منزل گفتند اینجا چکار دارید گفتم من هم مثل شما (جمعیت آمده در آنجا) آمده ام ببینم به من گفتند بگو به امام خمینی راننده تاکسی هستم که نگفتم و مرا رها کردند و در موقع بازرسی مبلغ پانصد و هشت تومان وجه و چک پنجهزار تومانی حامل بانک صادرات شعبه همت آباد و 5 کوپن بنزین برد...
.
و پاسبان دهقان اظهار داشت به اتفاق سرپاسبان فرخی بودم و جمعیت به طرف ما حمله آوردند که فرار نمودم و از خیابان چهارباغ عرض آن را طی و به طرف فلکه ششم بهمن آمدم که در نزدیکی فلکه یک موتوری آمد جلویم و چند نفر ریختند بر سر من و یکی از آنان با چاقو مرا مورد ایراد ضرب قرار داد و شخص دیگر به ضارب گفت باز هم او را بزنید که ضارب گفت کارش را ساختم و به بیمارستان نمی رسد، که خودم را به بیمارستان رسانیدم مراتب جهت استحضار به عرض رسید.
»

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان اصفهان، کتاب 3 صفحه 115

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.