تاریخ سند: 9 مرداد 1357
متن سند:
گفتند :
آقای ناصر اولیائی به آقای هژبر یزدانی قول داده است دست او را در دست
تیمسار مقدم1 خواهد گذارد و آقای هژبر یزدانی او را به جای مرحوم دکتر
نصیری به عضویت هیئت مدیره بانک ایرانیان در جمع بهائیان در آورده، البته
گفته شد ایشان ماهیانه 000 /300 ریال از آقای هژبر حقوق دریافت می کند.
روزنامه تقدیم است.
اداره کل 3
بهره برداری شود 10 /5 /37
اداره چهارم
در پرونده هژبر یزدانی و ناصر
اولیایی شیرازی منعکس شود.
10 /5 /37
توضیحات سند:
1ـ ناصر مقدم فرزند یعقوب ،
تحصیلات نظامی را در
دانشکده افسری و دانشگاه
جنگ و فرماندهی عالی ستاد
مشترک به پایان رسانده و
علاوه بر تحصیلات نظامی، در
رشته حقوق قضایی از دانشگاه
تهران فارغ التحصیل شد.
وی
مشاغلی چون فرماندهی
یگانهای مختلف رزمی و
پشتیبانی در ارتش و ریاست
اداره دوم ستاد بزرگ
ارتشتاران را به عهده داشت و
از افسران مورد پسند و توجه
«حسین فردوست» بوده و مدتی
در دفتر ویژه اطلاعات به
ریاست فردوست اشتغال به کار
داشته و در سال 1340 به
ساواک منتقل و به مقام ریاست
اداره کل سوم امنیت داخلی
منصوب شده و خانه های امن
ساواک در زمان او طرح ریزی
شده است.
حسین فردوست در
ارتباط با دست پرورده های
خود چنین می نویسد :
«مقدم توانست در وضع اداره
دوم ارتش تحولی ایجاد کند،
همان طور که قبلاً اداره کل سوم
ساواک را بازرسی کرد.
تا آن
زمان مقدم فردی متواضع و
درویش مسلک بود و به همین
دلیل در کنار من جزء چهره های
خوشنام و سازنده تلقی می شد.
ولی در اداره روحیات مقدم
تغییر عجیبی پیدا کرد و او به
فردی تجمل پرست تبدیل شد.
نمونه آن جشن عروسی پسرش
و مسافرت به آمریکا و چند
تماس با اعضای سفارت آمریکا
و چند مستشار آمریکایی همراه
با وعده هایی برای آتیه، چنین
تغییری در مقدم به وجود
آورد.
» مقدم تا درجه سپهبدی
رسید و محمدرضا به علت
حوادث انقلاب اسلامی او را
رئیس ساواک کرد...
مقدم
تماسهایی با جبهه ملی گرفت و
سعی کرد انقلاب را مهار کند،
ولی به نتیجه ای نرسید.
پس از
پیروزی انقلاب اسلامی مقدم
توسط خدمتگزاران انقلاب
دستگیر و روانه زندان گردید.
دادگاه انقلاب اسلامی پس از
ساعتها دادرسی و شور ، وی را
مفسد فی الارض و محارب با
خدا شناخت و به اعدام محکوم
نمود و سرانجام در بامداد بیست
و دوم فروردین ماه 1358
معدوم گردید.
ر.ک: خاطرات فردوست، ج 1،
تهران، مؤسسه مطالعات
سیاسی، صص 424 تا 429
ـ پرونده انفرادی ساواک
منبع:
کتاب
هژبر یزدانی به روایت اسناد ساواک صفحه 305