بررسی مطلب دوم (واقعیتهای بیرون از زندان)
متن سند:
بررسی مطلب دوم (واقعیتهای بیرون از زندان)
واقعیتهای بیرون از زندان که به فعالیتهای مهدی هاشمی قبل از دستگیری باز میگردد، از آن جهت حائز اهمیت و سزاوار بذل توجه است که از منظر این قلم این واقعیتها مؤید و قرینه صحت اعترافات زندان است و از منظر آقای منتظری این واقعیتها مؤید بیاعتباری اعترافات زندان به شمار میرود. قبلاً اشاره کردیم که آقای منتظری منکر ایفای نقش مهدی هاشمی در مدارس علمیه تحت پوشش خود میباشد و این را قرینهای بر بیاساس بودن اعترافاتی که حکایت از نقشآفرینی او در مدارس دارد، میداند. در حالی که به نظر ما عکس این قضیه صادق است.
در واقع دو ادعای متعارض مطرح میشود که باید دید کدام یک به حقیقت مقرون و کدام یک عاری از حقیقت است. دلیلی که آقای منتظری میتوانند بر ادعای خود مبنی بر این که مهدی هاشمی در مدارس ایشان نقشی نداشته اقامه کنند، این است که مهدی هاشمی در هیچیک از بخشهای مدارس علمیه او حضور نداشته و نام او در لیست هیچیک از مدیران، اساتید و دیگر نیروهای مؤثر و فعال مدارس وجود ندارد و چهره او برای بسیاری از طلاب این مدارس ناشناخته است. پس وی در مدارس حضور نداشته و بنابر این نقشی ایفا نکرده و در نتیجه اعترافات او عاری از حقیقت است و اعتباری ندارد.
آیا این دلیل برای اثبات مدعای مزبور کافی است؟ آیا عدم حضور میتواند دلیلی بر عدم ایفای نقش باشد؟
نهایت چیزی که این دلیل آن را ثابت میکند، این است که مهدی هاشمی حضور رسمی و آشکاری در مدارس نداشته ولی آیا ایفای نقش فقط با حضور رسمی و آشکار میسور است؟ یا نمیتواند با حضور غیر رسمی نیز تحقق یابد؟ در خصوص حضور رسمی و آشکار مهدی هاشمی در مدارس، با آقای منتظری اختلاف چندانی وجود ندارد، در فصول گذشته کتاب نیز هیچگاه ادعا نشده که مهدی هاشمی رسماً مدیریت و یا تدریس مدارس را به عهده داشته و حضور علنی و آشکاری در برنامهریزی و هدایت مدارس داشته است، تا آقای منتظری در صدد نفی آن باشند. آنچه مطرح شد، حضور غیررسمی و پنهان و در عین حال مؤثر وی بوده و این امری نیست که دلیل آقای منتظری آن را نفی کند.
برای روشنتر شدن این مسئله لازم است، مهدی هاشمی را از این منظر یک بار دیگر تعریف کنیم: مهدی هاشمی عنصری است با گرایشهای خاص روحی، فکری و عملیاتی که رویکردی امنیتی و پلیسی به مسایل گوناگون فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دارد و با رعایت اصول مخفیکاری در عرصههای مختلف حضور مییابد. به تعبیر دیگر او فردی است که با دو چهره آشکار و پنهان در صحنههای عمل ظاهر میشود. فعالیتهای رسمی و اسمی او به چهره آشکار و تأثیرگذاری غیررسمی او به چهره پنهانش مرتبط میشود. در بعضی از حوادث نقش پنهان او به مراتب بیش از حضور رسمی و آشکار اوست. در بعضی دیگر از امور صرفاً با چهره پنهان عمل میکند و حضور آشکاری ندارد و در پارهای از موارد نقش چهره پنهان او در تعارض و تقابل با نقش آشکار و صوری وی عمل مینماید و این نشان از اوج پیچیدگی شخصیتی و دوگانگی در رفتار وی دارد.
در ماجرای قتل عباسقلی حشمت و دو فرزندش که به دستور مهدی هاشمی (لااقل قتل حشمت به دستور وی بوده) و در راستای تسویه حسابهای وی با مخالفینش در تاریخ 9 /3 /1364 توسط همکاران وی به نحو فجیعی صورت گرفت1 علیرغم این که مهدی هاشمی در خفا فرمان قتل نامبرده را صادر میکند ولی پس از قتل، در یک موضع رسمی و آشکار به عنوان مرجع تظلم به حرفهای خانواده مقتول گوش فرا میدهد و عوامفریبانه در مصیبت آنها اشک میریزد و در اقدامی به ظاهر خیرخواهانه دستور تحقیق درباره این حادثه را به شکل صوری به دوستان خود صادر میکند و همصدا با مصیبت دیدگان فریاد دادخواهی سر میدهد.
نمونههای چنین رویکرد متضادی در زندگی مهدی هاشمی کم نیست و بعید به نظر میرسد که این واقعیت از دید آقای منتظری پنهان باشد. با این حال چرا ایشان به استناد این که نام مهدی هاشمی در فهرست اسامی مدیران و مدرسان مدارس نیست، منکر نقش آفرینی او در مدارس میشود، جای تأمل جدی دارد. ایشان این سخن را در مقام انکار تأثیرگذاری مهدی هاشمی در بیت و دفتر خود نیز تکرار کرده است و به اعتبار این که مهدی هاشمی هیچوقت عضو رسمی دفتر نبوده، منسوب نمودن او را به دفتر و بیت خود اتهامی ناروا تلقی نموده است؛ در حالی که آنجا هم همین واقعیت مطرح است. آنها که معتقدند بیت و دفتر آقای منتظری متأثر از فکر و ایدههای مهدی هاشمی بوده، مدعی نیستند که او عضو رسمی دفتر بوده و حضور فیزیکی و آشکاری در دفتر داشته، تا این انکار بتواند چیزی را به نفع آقای منتظری ثابت نماید بلکه آن را به چهره پنهان و نقش مخفی و در عین حال مؤثر وی منتسب میکنند و این امر همانطور که ملاحظه شد جزء ویژگیهای رفتاری مهدی هاشمی است.
انکار تأثیرگذاری مهدی هاشمی در مدارس و حتی در دفتر و بیت آقای منتظری به استناد عدم عضویت و حضور رسمی وی در این مراکز را یا باید به عدم شناخت کافی از مهدی هاشمی حمل کرد که این امر با دیگر ادعاها در این باب ناسازگار است زیرا آقای منتظری در یکی از نامههای خود به حضرت امام (ره) مینویسد:
«ولی من سید مهدی را از وقتی که بچه بود و با مرحوم محمد هم بحث و به درس مکاسب من میآمد، میشناختم و پدرش استاد من بود و برادرش داماد من است. من تمام خصوصیات او را میدانم. او مردی است مخلص اسلام و انقلاب و حتی شخص حضرتعالی. هم خوش استعداد و خوش درک است و هم خوب صحبت میکند و خوب مینویسد و در عقل، تدبیر و مدیریت به مراتب از رئیس سپاه و وزیر اطلاعات با همه کمالاتشان بهتر است و در تعهد و تقوا هم از آنان کمتر نیست، فقط بز اخفش نیست و حاضر نیست کورکورانه مهره کسی شود...»2
و یا باید بر سخن گفتن از چیزی که خود گوینده نیز بدان اعتقادی ندارد و صرفاً با هدف مجاب کردن و محکوم نمودن مخاطب بر زبان و قلم جاری شده، حمل نمود که هر یک از این دو فرض صادق باشد در ارزیابی از شخصیت آقای منتظری تأثیر بسزایی خواهد داشت.
به هر تقدیر تا اینجا به این نتیجه رسیدیم که اولاً عدم حضور رسمی مهدی هاشمی در مدارس نمیتواند دلیلی بر انکار تأثیرگذاری نامبرده در مدارس باشد، زیرا تأثیرگذاری ممکن است به صورت غیر مستقیم و از مجاری غیررسمی صورت پذیرفته باشد و ثانیاً از این طریق ادعای اصلی آقای منتظری مبنی بر بیاعتبار بودن اعترافات مهدی هاشمی نیز باطل میشود؛ زیرا این ادعا بر دو پایه استوار بود: یکی ادعای وجود شکنجه، و جو رعب و وحشت در زندان و دیگری ادعای عدم تأثیرگذاری مهدی هاشمی در مدارس علمیه که این هر دو پایه با بیان گذشته فرو ریخت و بیاساس بودن آن آشکار گردید.
آنچه لازم است در این قسمت به آن پرداخته شود، توضیح بیشتری راجع به حضور پنهان و تأثیرگذاری مهدی هاشمی در مدارس و مراکز وابسته به آقای منتظری است هر چند توجه به ویژگیهای شخصیتی مهدی هاشمی تا حدودی این مسئله را نیز ثابت میکند، در عین حال به ذکر موارد دیگری در این خصوص میپردازیم.
توضیحات سند:
1- ر.ک: بن بست، ج 3، ص 168.
2- خاطرات سیاسی ص 48.
منبع:
کتاب
بنبست -جلد چهارم / مهدی هاشمی رویکرد سیاسی به حوزه علمیه قم صفحه 211