تاریخ سند: 30 آذر 1357
اقدام سریع
متن سند:
سند شماره (598)
نوار ارم 25 بخشنامه 1786
از: اداره اطلاعات تاریخ: 30 /9 /57
به: شهربانیهاى: شماره: 253 /30 /301 /3
اراک، اصفهان، اهواز، بندرعباس، تبریز، خرمآباد، رضائیه، رشت، سارى، سنندج، سمنان، زاهدان، زنجان، شیراز، کرمان، کرمانشاه، مشهد، همدان، یزد، بوشهر، ایلام، شهرکرد مخابره شود.
اقدام سریع
به ریاست شهربانى / به کلیه استانها اعلام شود.
به فرموده مقرر است آمار تلفات و ضایعات پرسنلى آن شهربانى و شهربانیهاى تابعه و آن استان را از تاریخ 17 /6 /56 تا ساعت 2400 روز 20 /9 /57 تلفنگرامى طورى اعلام دارند که اول وقت ادارى روز 2 /10 /57 به این اداره برسد ضمناً از این تاریخ به بعد آمار تلفات و ضایعات هر روز را به نحوى به این اداره اعلام دارند که تا ساعت 2400 روز واقعه واصل گردد براى این منظور تلفنهاى شماره 025473 و 3202597 اداره ضد اطلاعات براى اخذ و گرفتن مشخصات و گزارش حوادث پرسنل در تمام 24 ساعت آمادگى دارد.1 رئیس اداره ضد اطلاعات
توضیحات سند:
1. وضعیت اعتصاب کارمندان وزارتخانهها و مؤسسات دولتى و نیمه دولتى در روز 30 /9 /57 به شرح زیر بوده است. 2ـ استان مازندران: ادارات امور اقتصادى و دارایى بابل به جز قسمت حسابدارى، شرکت سهامى نکاچوب واقع در نکا، دادگسترى آمل و کارمندان دادگسترى سارى کمکارى داشتند. ضمناً حفاظت محیط زیست استان اعتصاب خود را شکسته و شروع به کار نمودهاند. انقلاب اسلامى به روایت اسناد ساواک، جلد 21، پیشین، ص 334 و 335.
فصل چهارم
وقایع دى ماه 1357 (سارى)
وقایع دى ماه 57 در یک نگاه
از 1 /10 /57 تا 10 /10 /57 حوادث کوچک و بزرگى رخ داد که دامنه برخى از آنها تا پیروزى انقلاب کشیده شد. از آن جمله موضوع بازگشایى دانشگاهها و تعطیلى مدارس بود. دولت نظامى، دوم دى را روز بازگشایى مدارس اعلام کرد. مدارس کشور تحت تأثیر اعتصابات فرهنگیان و تظاهرات هر روزه دانشآموزان گاهى باز و گاهى بسته مىشد.
در روزهاى منتهى به دى ماه مدارس در بسیارى از شهرهاى بزرگ تعطیل بود. بازگشایى آنها از نظر حکومت مىتوانست در تخفیف تظاهرات ـ به ویژه در شهرهاى بزرگ ـ که معمولاً با مشارکت جوانان دانشآموز صورت مىگرفت مؤثر باشد. بازگشایى مدارس با اعتراض شدید آموزگاران و دبیران مواجه شد و برخلاف گمان دولتمردان، در روزهاى دوم و سوم دى ماه دامنه تظاهرات دانشآموزى فزونى گرفت؛ به حدى که دولت مجبور شد روز چهارم دى ماه مدرسهها را بار دیگر تعطیل کند.
در مورد دانشگاهها، موضوع خلاف مدارس بود. استادان براى بازگشایى دانشگاهها، به ویژه دانشگاه تهران اصرار مىورزیدند و براى رسیدن به این مقصود در دبیرخانه دانشگاه تهران تحصن کرده بودند. از آن جا که گشایش دانشگاه تهران، برابر بود با اضافه شدن مکانى جدید به مکانهاى اعتراض و تظاهر، از این اقدام جلوگیرى کرد.
دولت نظامى موفق شده بود با تهدید کارکنان و کارگران صنعت نفت تا حدودى بر اعتصابات موجود در این بخش غلبه کنند. بهطورى که در اوایل دى ماه تولید نفت به 3 میلیون و 182 هزار بشکه رسیده بود. روز دوم دى ماه پلگریم، کارشناس امریکایى صنعت نفت هنگام خروج از خانهاش در اهواز کشته شد. او رئیس کل عملیات و عضو هیأت مدیره شرکت خاص خدمات نفت بود. همزمان ملکمحمدى، رئیس بهرهبردارىهاى شرق اهواز نیز به قتل رسید. او از مخالفان جدى اعتصاب در صنعت نفت بود.
با این اقدام استخراج نفت به ناگاه فروکش کرد و به دنبال استعفاى دستجمعى بیش از 4200 نفر از کارکنان صنعت نفت موجب شد که صدور نفت از جزیره خارک متوقف شود. به دنبال قطع صدور نفت، نخستین واکنشها از طرف دو دولت اسرائیل و رژیم نژادپرست آفریقاى جنوبى رخ داد. آفریقاى جنوبى 90 درصد نفت خود را از ایران وارد مىکرد و اسرائیل روزانه 140 هزار بشکه نفت از ایران مىگرفت.
خبرهاى نفتى این دهه به اینجا ختم نمىشود. روز هشتم دى ماه امام خمینى در حکمى مهندس مهدى بازرگان را مأمور رسیدگى به وضعیت اعتصاب کارکنان صنعت نفت کردند. فرمان امام، در نظارت بر استخراج نفت براى مصارف داخلى خلاصه مىشد. مهندس بازرگان، همراه حجتالاسلام والمسلمین هاشمى رفسنجانى و مهندس کتیرایى راهى مناطق جنوب شد و روز دهم دى ماه جلسات خود را با دستاندرکاران صنعت نفت آغاز کرد. این که رهبرى تبعیدى، از خارج از کشور، براى مدیریت مهمترین بخش تولیدى ایران حکم دهد و نفوذ این حکم تا حد اعمال نظرات ایشان کاربرد داشته باشد، حکایت از قدرت و پشتوانه مردمى او، و از سوى دیگر نمایانگر شیرازه از پاشیده حکومت وقت است.
سوم دى، مصادف با جشن کریسمس بود. کارکنان اعتصابى شرکت توانیر که هر روز هنگام پخش اخبار سراسرى تلویزیون برق را قطع مىکردند، در این روز به مناسبت تولد حضرت مسیح (ع) از قطع برق خوددارى کردند. رهبران ارامنه ایران نیز با صدور اطلاعیهاى از همکیشان خود خواستند که از برپایى جشن، به پاس خون شهیدان نهضت مردم ایران خوددارى کنند.
شهادت دکتر کامران نجاتاللهى در ساختمان وزارت علوم تهران، به موج تازهاى از اعتراضات و اعتصابات انجامید. او در روز پنجم دى ماه با گلوله مأموران مسلح به شهادت رسید. روز بعد در تشییع جنازه او پنج نفر در تهران به شهادت رسیدند. مجامع دانشگاهى در اعتراض به این اقدام دست به تظاهرات و تحصنهاى تازهاى زدند و مراسم یادبود او، مبدأ راهپیمایىهاى تازهاى شد. همه این حرکتها از پادشاه ایران، فردى دست و پا بسته و خودباخته ساخته بود. این اوصاف در دیدار او با ویلیام سولیوان در پنجم دى ماه کاملاً مشهود است. «شاه: امریکا از من مىخواهد چکار کنم؟ سولیوان: امریکا کاملاً از تلاشهاى شما پشتیبانى مىکند. شاه: اگر اقدام قاطع موجب راه انداختن حمام خون بشود یا اگر این اقدام موجب برقرارى نظم و آرامش در کشور نشود آیا باز هم باید ادامه داد؟ سولیوان: شاه شما هستید و شما باید در این مورد تصمیم بگیرید.» این دیدار بار دیگر در هشتم دى ماه تکرار شد؛ با این مضمون که امریکا موافقت خود را با خروج شاه از ایران اعلام کرده است. شاه پس از شنیدن این خبر سکوت کرد و بعد از وقفهاى طولانى از سولیوان پرسید: «نمىدانم کجا بروم.»
در روز ششم دى ماه یک گزارش استثنائى خواهید خواند؛ و آن سندى است که ساواک مىگوید منابع این سازمان امنیتى تحت تأثیر نهضت مردم قرار گرفتهاند و حتى با شرکت در تظاهرات، علیه حکومت شاه ابراز وجود مىکنند. به درستى روشن نیست چه تعداد از این افراد ـ که به احتمال زیاد شامل خبرچینهاى این دستگاه مىشدند ـ با مردم همراه گشتند، اما خود حکایت جالبى است از تسلیم بخشى از بدنه ساواک و شعاع نفوذ آزادىخواهى مردم در همه قشرها از جمله وابستگان درجه یک حکومت.
سیر حوادث به جایى رسیده بود که گسیل جاسوسان سازمان C.I.A به ایران دیگر نتواند در روند رو به فروپاشى سلطنت شاه خللى ایجاد کند. روز هفتم دى ماه یک گروه 150 نفرى از این نیروها وارد ایران شدند. این گروه در گزارش ساواک «میرو» نامیده شده است. موضوع از چشم عوامل جاسوسى شوروى پنهان نماند، بهطورى که بلافاصله در رسانههاى خود آن را مطرح و امریکا را به دخالت در امور جارى ایران متمم نمود.
ظهور شاپور بختیار بهعنوان آخرین گزینه براى نجات سلطنت در همین دوره علنى شد. روز هفتم دى ماه بختیار به دیدار محمدرضا پهلوى رفت. نخستین خبر را خبرگزارى فرانسه از این دیدار روى تلکسها فرستاد. او که بدون آگاهى جبهه ملى به پیشواز نخستوزیرى شاه رفته بود، از این جبهه اخراج شد. جبهه ملى در نهم دى در اطلاعیهاى، این اقدام خودسرانه بختیار را محکوم و خبر اخراج او را پخش کرد.
ارتشبد غلامرضا ازهارى دهم دى استعفا کرد و خبر آن رسما اعلام شد. با انتشار این خبرها، شایعه خروج شاه از ایران در حد گستردهاى پخش شد و مردم در تظاهراتى که روز نهم دى ماه در بیشتر شهرهاى کشور برپا کردند، علیه بختیار شعار دادند.
نهم دى مصادف بود با سالگرد قمرى کشتار مردم در شهر قم. نوزدهم دى ماه 1356 مردم قم در اعتراض به چاپ مقالهاى موهن علیه امام خمینى در روزنامه اطلاعات، تظاهراتى صورت دادند که مقابله مأموران مسلح، حداقل شش شهید به جا گذاشت. امام خمینى و جامعه روحانیت سالگرد این روز را عزاى عمومى اعلام کرده بودند.
تلخترین حادثه این دوره، در مشهد رخ داد. شهر مشهد در نهم دى، تقریباً به دست مردم افتاد. عدهاى از نظامیان به مردم پیوستند، حداقل سه نفر از جنایتکاران توسط مردم کشته شدند و اماکنى چون استاندارى به تصرف تظاهرکنندگان درآمد. نظامیان در اقدامى متقابل، در روزهاى نهم و دهم دى ماه حدود 300 نفر از مردم را کشتند. رقم 300 شهید، رسما توسط ارتش در گزارشها منعکس شد.
از این تعداد نزدیک به 200 نفر در دهم دى به شهادت رسیدند. اگر آمارهاى رسمى ملاک قرار گیرند، فاجعه دهم دى مشهد، از نظر تقدیم شهید و توحش حکومت، رویدادهاى خونبارى چون 17 شهریور تهران را پشت سر گذاشت.
شاه سال 1357 را سال شگون خود نامیده بود! او در دهم دى ماه 1356 زمانى که جیمى کارتر در کاخ نیاوران در ضیافت شام شاهنشاه ایران حاضر شده بود و به سلامتى یکدیگر باده مىنوشیدند، خطاب به کارتر گفته بود حضور او در ایران یعنى شگون سال آتى ایران! این شگون محقق شد؛ اما نه براى او، بلکه براى ملت ایران، که در آستانه رهایى از زندان شاه و حامیان امپریالیست بود. شاه مانند همه دیکتاتورهاى جهان از چرخ بازیگر و بازیچههاى او بىخبر بود.1
[حوادث]یازدهم تا بیستم دى ماه 1357: هم ظاهر سندها و هم خبرهاى منعکسشده در برخى از آنها نشان مىدهد که سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در سراشیبى محسوس قرار گرفته است. در این دوره زمانى تهدیدها علیه ساواک به حدى شدت گرفت که ساواک مرکز در بخشنامهاى از شعب گوناگون خود خواست که ساختمانهاى ساواک را تخلیه کرده، به پادگانها بروند و در صورت لزوم اسناد و مدارک را امحاء کنند. این جابهجایى در برخى از شهرهاى کوچک و بزرگ رخ داد و بر سر در ساختمانهاى ساواک تابلوهاى دیگرى نصب شد. چنین واکنشهایى به طور طبیعى از فعالیتهاى ساواک کاست و به تبع آن جمعآورى اخبار و اطلاعات نیز اُفت محسوسى پیدا کرد. عامل دیگرى که باعث عقبنشینى بیشتر ساواک شد، افشاء اسامى اعضاء بلندپایه آن و توزیع در میان مردم بود. این اطلاعات که شامل فهرستهاى بلند و بالایى از نام و نشانى وابستگان به ساواک بود، نمىتوانست از طریقى غیر از درون ساواک و توسط برخى از آنها رو شود و به اطلاع مردم برسد. علت آن بر ما معلوم نیست، اما در فضاى ملتهبى که جان و مال آنان در تهدید قرار گرفته بود، انتشار چنین اعلانهایى چارهاى جز عقبنشینى براى ساواک نمىگذاشت. از سوى دیگر شاپور بختیار در شعارهاى ابتدایى خود به هنگام تصدى پست نخستوزیرى از محدود شدن فعالیتهاى ساواک خبر داد. در میان اسناد خبرهاى زیادى خواهید خواند که خانه، اموال و جان نیروهاى امنیتى، نظامى و انتظامى تهدید، در برخى مواقع اقدام به تخریب، آتشسوزى و کشتن آنان شده است. چه بسا در جوّ پرهیجان و ملتهب این دوره زمانى که مصادف با روى کار آمدن شاپور بختیار، کشتار مردم در شهرهایى چون قزوین، مشهد، کرمانشاه و .. بوده، این کنشها طبیعى جلوه کند، اما واقعیت آن است که تشویق به این تعرضات و اقدامات صورت گرفته، وفق خواست رهبران نهضت نبود و احتمال وجود توطئهاى، به ویژه براى ایجاد شکاف بیش از پیش بین مردم و ارتش مىرفت. آیتاللّه طالقانى خیلى زود متوجه این موضوع شد و با صدور اعلامیهاى از مردم خواست که آرامش خود را حفظ کنند و از تعرض به جان و مال کسانى که متهم به ساواکى بودن و یا عضو نیروهاى نظامى و انتظامى هستند بپرهیزند. خبرها که به امام رسید، ایشان هم در نوزدهم دى خطاب به مردم اطلاعیهاى داده، و در آن یادآور شدند که جان و مال مردم در آیین اسلام حرمت دارد و نمىتوان بدون حکم محکمه متعرض آنها شد. توطئهاى که احتمال مىرفت با هیزم حکومت، شعلهور شود، رو به سردى گرایید.
با علنى شدن نخستوزیرى شاپور بختیار مخالفتها و شعارها سمت و سوى تازهاى گرفت. از دیگر سو رایزنیها براى به قدرت نشاندن بختیار نیز آغاز شد. در این میان آقاى شریعتمدارى بیش از دیگران در معرض توجه بود، اما این اقدامات کارساز نیفتاد، به طورى که در انتهاى یکى از گزارشهاى نوبهاى اطلاعاتى ستاد بزرگ ارتشتاران آمده است: «تصور مىرود آشوبگران در روزهاى آینده به منظور ابراز مخالفت با نخستوزیر آقاى شاپور بختیار به تظاهرات وسعت بخشیده و ناآرامیهاى بیشترى را سبب گردند.» که چنین نیز شد. بختیار از همان ابتدا با تهدید و ارعاب وارد صحنه سیاسى شد. او موضوع کودتا را پیش کشید و ماندگارى خود را با آن مربوط دانست و به نحوى ابراز عقیده کرد که اگر بنا بر رفتن او باشد امکان کودتا منتفى نخواهد بود؛ و در واقع آن را بسان چماقى به مردم نشان داد. البته او بىجهت تهدید نمىکرد؛ چرا که در چهاردهم دى ماه ژنرال هایزر وارد ایران شد. به نوشته منابع معتبر او دو مأموریت داشت: جلب حمایت ارتش از نخستوزیرى بختیار؛ راهاندازى کودتا در صورت عدم موفقیت به این کار.
شهرهاى ایران در این دوره نیز شاهد تظاهرات و جانبازیهاى مردم بود. روز یازدهم دى شهر قزوین آماج تهاجم نظامیان قرار گرفت. تصویرى که فرماندار قزوین از این حادثه داد چنین بود: «قزوین میدان تاخت و تاز مأموران لشکر» شده. وى قزوین را به شهرى جنگزده تشبیه کرد. در دوازدهم دى ماه حداقل هفت تن در گالیکش از توابع گنبد به شهادت رسیدند. چهاردهم دى عدهاى از مردم لار به خاک و خون کشیده شدند. هفدهم دى، در کنگاور عدهاى شهید و مجروح گشتند و ... با این حال از حدّت و التهاب مردم در براندازى حکومت کاسته نشد.
در این دوره اعتصاب 62 روزه مطبوعات در شانزدهم دى ماه به پایان رسید. روزنامههاى کیهان، اطلاعات و آیندگان در این روز منتشر شدند، اما روزنامه رستاخیز که در چهاردهم آبان به جمع اعتصابیون پیوسته بود، از انتشار دوباره خوددارى کرد. استقبال مردم از حضور دوباره جراید، صفهاى طویلى در برابر باجههاى روزنامهفروشیها تشکیل داد که گاه همین تجمعات منشاء اعتراضات مضاعف شد؛ چرا که مأموران مسلح با حمله به این صفها، تعدادى کشته و مجروح به جاى گذاشتند.
روز هجدهم دى روز عزاى عمومى بود. امام از مردم خواست که در پاسداشت شهداى شهرهایى چون قزوین، مشهد، کرمانشاه و ... چنین مراسمى داشته باشند. تظاهرات آن روز که سراسر کشور را در برگرفته بود در اسناد منعکس است. امام در همین پیام از مردم خواستند که وزراء دولت غیرقانونى بختیار را به وزارتخانههاى راه ندهند، مالیات پرداخت نکنند و به اعتصابیون بىبضاعت یارى رسانند.2
دوره زمانى بیستم دى ماه 1357 تا پنجم بهمن نخستین نمودهاى اسناد تظاهرات و مخالفتها با دولت شاپور بختیار است. دست و پاى سیاسىاى که آخرین نخست وزیر نظام شاهنشاهى مىزند، اما موفقیتى در پى ندارد، اما از مهمترین حوادث این دوره کشف اعلامیهاى است که در نگاه اول، افشاگر سخنان محمدرضا پهلوى در یک نشست سرى با شمارى از سران نظامى است. در این سخنان شاه از وقوع یک جنگ داخلى و رو در رو قرار دادن ارتش با مردم حمایت مىکند ؛ این که فرصتى پدید آید تا او بتواند قدرت از دسته رفته را باز یابد و بار دیگر اهرمهاى حکمرانى را به دست گیرد. ساواک پس از کشف این سخنرانى ـ که هم به صورت نوار توزیع شده بود و هم پیاده شده آن در تهران و دیگر شهرها به دست مردم رسیده بود ـ در اظهارات و مکاتبات طبقهبندى خود، آن را تکذیب کرده، ساختگى مىداند. پس از انقلاب نیز گفته شد که این صدا تقلیدى ماهرانه بوده، توسط شاه ایراد نشده است. اما روند رخدادها ـ به ویژه در تهران ـ موافق مفاد سخنرانى رقم خورد. تهدید نظامیان و نیروهاى انتظامى ناگهان شدت گرفت و حمله به آنها و بعضاً تخریب و آتش زدن خانههاىشان آغاز شد؛ یعنى همان چیزى که در آن سخنرانى خواسته شده بود: ایجاد هر چه بیشتر فاصله میان مردم و ارتش و پر کردن این فاصله با کینه و نفرت. این خواستها چه توسط شاه عنوان شده باشد و چه از ناحیه دیگر، توطئهاى بود که با هوشمندى رهبران انقلاب خنثى گردید.
اعلام تشکیل شوراى انقلاب توسط امام خمینى در 22 دى ماه، هر چند در اسناد انعکاس عمیقى نیافت، اما دولت بختیار و حامیان غربى آن را با پدیده سیاسى تازهاى رو به رو کرد. در این میان، آغاز مخالفتهاى علنى ارتش، به پیچیدگى بحرانى که دامنگیر حکومت شده بود، افزود. نیروى هوایى و هوانیروز نخستین پردههاى مخالفت را بالا زدند. پایگاههاى نیروى هوایى، همچون پایگاه شاهرخى، وحدتى مرکز اعتصابات و اعتراضها شده، نظامیان آشکارا در محوطه پایگاهها تظاهرات مىکردند و یا براى راهپیمایى به خیابانها رفته و در میان مردم و همگام با آنها با لباس نظامى حاضر مىشدند. روز سوم بهمن گروهى از نظامیان نیروى هوایى در پایگاه هشتم شکارى اصفهان تظاهرات کرده، خواستار برپایى جمهورى اسلامى شدند. خروج شاه از ایران، در 26 دى ماه به وقوع این رخدادها دامن زده بود. شادمانى آن روز مردم ایران توصیفناپذیر است. این شادمانى حتى به درون صفوف نظامیان رسوخ کرد به طورى که حکومت مجبور به دستگیرى گروهى از افراد نیروى هوایى شد. گفتنى است که روز خروج شاه از ایران یک «تیمسار» هوانیروز در مسجد هارون شهر اصفهان سخنرانى کرد و گفت که در میان مردم هستم نه در برابر آنها. آن روز و روزهاى بعد مجسمههاى شاه به دست مردم ـ با خشم ـ و یا توسط عوامل حکومت ـ با احترام ـ پایین کشیده شد. البته رفتن شاه حادثه تلخى را در اهواز موجب شد و آن طغیان بخشى از ارتش بود. عامل تحریک نظامیان در اهواز، استاندار خوزستان بود. او در پادگان ارتش سخنرانى کرد و به دنبال آن گروهى از نظامیان با ادوات جنگى به شهر ریختند و جنایاتى مرتکب شدند که بعدها به چهارشنبه سیاه معروف شد.
اربعین (29 /10 /57) سومین نماد رفراندوم ملى ایران محسوب مىشود. راهپیمایى آن روز، پس از راهپیماییهاى تاسوعا و عاشورا (19 و 20 آذر) که با تدارک روحانیان شکل گرفت، یکى از ضربههاى کارى بر پیکر رژیم پهلوى بود. بسان عواقبى که در پى حرکت تاسوعا و عاشورا با ظهور چماقداران در برخى از شهرها رخ نمود، از فرداى اربعین نیز با حمایت دولت، امراى نیروهاى مسلح و دستگاه نیمه جان امنیتى، چماقداران ظاهر شدند و از مردم زهر چشم گرفتند.3
مردم مبارز و متدین سارى همگام با مبارزات سایر مردم ایران برعلیه رژیم شاه اقدامات ذیل را در راستاى پیروزى انقلاب اسلامى انجام دادند:
الف) تظاهرات، سخنرانى و دستگیرى مبارزین
1ـ 2 /10 /57 راهپیمایى حدود دویست نفر از مردم سارى در خیابان نادر و سردادن شعارهاى ضد رژیم و سر دادن شعار برعلیه رژیم توسط 100 نفر از جوانان مبارز این شهر اغلب شبها در مسجد جامع سارى؛
2ـ 3 /10 /57 سخنرانى شیخ عبدالوهاب قاسمى در مسجد جامع سارى و درخواست از دانشآموزان جهت تعطیلى مدارس و ادامه تظاهرات و سر دادن شعار توسط حاضرین برعلیه شاه؛
3ـ 3 /10 /57 تجمع ساکنین روستاى پاییندزا سارى در تکیه این روستا هر شب و سردادن شعار برعلیه شاه؛
4ـ 30 /9 /57 تا 3 /10 /57 سخنرانى ضد رژیم شیخ نائینى در تکایاى روستاهاى عزتالدین، رندان و قندارخیل از تواب گهرباران سارى و عزیمت تعداد 50 الى 60 دستگاه اتومبیل سوارى با سرنشینان جهت بهرهبردارى از تبلیغات نامبرده؛
5ـ 4 /10 /57 سخنرانى شیخ عبدالوهاب قاسمى برعلیه رژیم شاه در مسجد جامع سارى و خروج 200 نفر از مبارزین از این مسجد بعد از سخنرانى نامبرده و سر دادن شعار برعلیه شاه و...؛
6ـ 5 /10 /57 مراجعه شیخ عبدالوهاب قاسمى با تعدادى در حدود 50 نفر از مردم مبارز سارى به دادگسترى سارى به منظور همدردى و پشتیبانى از متحصنین و سخنرانى وى در این مکان و دادن فرصت 3 تا 5 روز به دولت و مقامات مسئول جهت آزادى زندانیان؛
7ـ 6 /10 /57 راهپیمایى سیصد نفر از مبارزین ساروى در خیابان نادر و سردادن شعار برعلیه شاه و سنگپرانى به سوى مأمورین انتظامى و شکستن شیشههاى سازمان زنان و مشروبفروشى صفا؛
8ـ 7 /10 /57 تظاهرات خیابانى عدهاى از جوانان زیر 18 سال سارى و شکستن شیشههاى بانکهاى صادرات و بازرگانى و یک جام شیشه دفتر نمایندگى نیروى دریایى و چاپخانه اثر سارى و دستگیرى برخى از آنان؛
9ـ 8 /10 /57 راهپیمایى حدود سیصد نفر از مبارزین ساروى در خیابانهاى این شهر و سر دادن شعار برعلیه شاه و شکستن شیشههاى تعدادى از شعب بانک عمران، صادرات، تهران، فروشگاه تعاونى مصرف شهر و روستا، کیوسکهاى شهردارى و روزنامه اثر و راهبندان و آتشسوزى و سنگپرانى به سمت مأمورین و استفاده مأمورین از باطوم و گاز اشکآور براى متفرق کردن آنان؛
10ـ 9 /10 /57 تظاهرات حدود هزار نفر از مردم مبارز سارى با سر دادن شعار برعلیه شاه و طرفدارى از امام خمینى و حمله به مأمورین با چوبدستى و سنگ و آتش کشیدن فرماندارى سارى و شعب بانک تهران و ایرانشهر، رستوران تجن و شکستن تعدادى از شیشههاى ادارات دولتى و مؤسسات خصوصى و متفرق نمودن آنان با پرتاب گاز اشکآور و شلیک تیر هوایى و سخنرانى شیخ عبدالوهاب قاسمى؛
11ـ 10 /10 /57 آتشافروزى به وسیله لاستیک اتومبیل و ایجاد راهبندان در خیابانهاى سارى توسط گروههاى پراکندهاى از جوانان این شهر و سنگپرانى به سوى مأمورین انتظامى و سر دادن شعار برعلیه شاه و متفرق کردن آنان با استفاده از باطوم و گاز اشکآور و تیراندازى هوایى؛
12ـ 11 /10 /57 تجمع عدهاى از اهالى سورک در مسجد این روستا و سردادن شعار ضد رژیم پس از خروج از این مسجد و قصد تخریب نمایشگاه پیشرفتهاى استان مازندران واقع در این روستا توسط آنان؛
13ـ 12 /10 /57 تظاهرات پراکنده عدهاى از مبارزین ساروى و سدمعبر شدن در خیابانهاى این شهر با آتش زدن لاستیکهاى فرسوده و یک دستگاه وانتبار و حمله به بانک فرهنگیان و آتشسوزى آن با پرتاب بطرى آتشزا؛
14ـ 13 /10 /57 راهپیمایى حدود دو هزار نفر از مردم سارى در خیابانهاى این شهر با سر دادن شعارهایى در طرفدارى از امام خمینى به مناسبت کشته شدن محمدتقى چمنى به دست عوامل حکومتى که از مبارزین فعال ساروى بود در صبح این روز و راهپیمایى حدود دو هزار نفر از مردم مبارز سارى در خیابانهاى این شهر در بعدازظهر این روز با سردادن شعارهایى به طرفدارى از امام خمینى (ره)؛
15ـ 13 /10 /57 تظاهرات مردم روستاهاى گهرباران سارى و سردادن شعار برعلیه شاه و فرح پهلوى؛
16ـ 14 /10 /57 تظاهرات حدو هزار نفر از مردم مبارز سارى به طرفدارى از امام خمینى در صبح این روز و تظاهرات حدود دو هزار نفر از مردم مبارز سارى و فرهنگیان این شهر با هدایت شیخ عبدالوهاب قاسمى در خیابانهاى این شهر به طرفدارى از امام خمینى (ره) و علیه شاه؛
17ـ 15 /10 /57 راهپیمایى حدو سه هزار نفر از مردم مبارز سارى در خیابانهاى این شهر با سردادن شعارهاى ضد رژیم و شاه و به طرفدارى از امام خمینى و پرتاب سنگ به سمت پلیس در صبح این روز و راهپیمایى حدود دو هزار نفر از مبارزین با هدایت شیخ عبدالوهاب قاسمى در خیابانهاى شهر و سردادن شعارهایى برعلیه شاه و به نفع امام خمینى و پرتاب سنگ به مأموران انتظامى و متفرق کردن مبارزین با تیراندازى هوایى و پرتاب گاز اشکآور و آتشسوزى وسایل و مدارک و شکستن شیشههاى اتاق اصناف، دفاع غیرنظامى و شعبه بانک بازرگانى و عمران ایرانشهر، تهرانپارس و به شهادت رسیدن یکى از مجروحان این روز در 19 /10 /57 ؛
18ـ 16 /10 /57 راهپمایى حدود هزار نفر از مبارزین ساروى در خیابانهاى این شهر با در دست داشتن پلاکاردهایى حاوى جملاتى علیه ارتشبد ازهارى، اویسى و شاهپور بختیار و سر دادن شعار علیه شاه و به طرفدارى از امام خمینى و آتشافروزى و راهبندان در معابر شهر و آتش کشیدن وسایل ادارات آبیارى، مرکز موسیقى فرهنگ و هنر، اداره سابق صنایع و معادن، سازمان کارگران مازندران و شعبه بانک سپه بازار و هجوم به منزل سرپاسباندوم محمدعلى برارى و قطع تلفن منزل وى و شکستن شیشههاى منزل وى و آتش کشیدن اتومبیل یکى از کارمندان ساواک سارى توسط افراد ناشناس؛
19ـ 18 /10 /57 راهپیمایى حدود هزار نفر از مردم مبارز سارى در خیابان پهلوى و تیراندازى مأمورین به سوى مردم و شهادت دو نفر و مجروح شدن ده نفر براساس سند ساواک در صورتى که کیهان تعداد شهدا را 12 نفر اعلام نمود؛
20ـ 19 /10 /57 راهپیمایى حدود چهار هزار نفر از مردم مبارز سارى و فرهنگیان مازندران در خیابانهاى این شهر با سر دادن شعارهایى برعلیه شاه و به نفع امام خمینى در صبح این روز و راهپیمایى حدود دو هزار نفر از مبارزین ساروى در خیابانهاى این شهر و راهبندان و آتشافروزى توسط آنان در بعدازظهر این روز؛
21ـ 20 /10 /57 اجتماع حدود 500 نفر از مردم جهت استقبال از محمد فروزانى که از زندان کمیته مشترک آزاد شده بود در مدخل شهر و پرتاب سنگ به داخل ساواک استان و سر دادن شعار مرگ بر شاه و مرگ بر ساواکى و حرکت به داخل شهر و سخنرانى نامبرده و شیخ عبدالوهاب قاسمى در میان مردم؛
22ـ 21 /10 /57 راهپیمایى حدود دو هزار نفر از مردم سارى به سرپرستى محمد فروزانى با سر دادن شعارهایى به طرفدارى از امام خمینى و علیه شاه؛
23ـ 29 /10 /57 راهپیمایى در سارى و سایر شهرهاى مازندران به مناسبت اربعین شهادت امام حسین؛
ب) پخش اعلامیهها و شعارنویسى:
1ـ 2 /10 /57 پخش اعلامیه به صورت سرود در مورد رضایى و سپهرى معدومین ضد امنیتى در نقطهاى از شهر سارى؛
2ـ 4 /10 /57 مخابره تلگراف کارمندان و قضات دادگسترى مازندران (سارى) به وزیر دادگسترى پیرامون درخواست آزادى 5 نفر از زندانیانى که در جریان وقایع اخیر دستگیر و به مرکز اعزام گردیدهاند؛
3ـ 9 /10 /57 شعارنویسى برعلیه رژیم توسط سرباز فرارى علامه که پسر برادرش در تظاهرات مورخه 18 /8 /57 سارى به شهادت رسید؛
4ـ 13 /10 /57 پخش اعلامیههایى در پارهاى از نقاط شهر سارى که در آن مأمورین انتظامى و کارمندان ساواک مورد تهدید قرار گرفته بودند که چنانچه تا تاریخ 16 /10 /57 به گروهى که خود را «گروه انتقام» نامیده است نپیوندند و اعلام همبستگى با این گروه ننمایند افراد خانواده آنها به قتل خواهند رسید و منازلشان نیز به آتش کشیده خواهد شد؛
5ـ 13 /10 /57 پخش اعلامیه «تحت عنوان متن سخنرانى امام خمینى در 4 آبان 1343 و توفان ارگان مرکزى حزب کمونیست کارگران و دهقانان ایران در کوچههاى پشت امامزاده یحیى سارى به داخل منازل؛
6ـ 20 /10 /57 اعلامیه کارکنان اداره امور اقتصادى و دارایى شهر سارى در محکوم نمودن حادثه هجدهم دى ماه این شهر و اعلام همبستگى با سایر مبارزین و پخش تعدادى از اعلامیه «راه توسعه» از ناحیه طرفداران حزب توده ایران در بعضى از نقاط این شهر و بیانیه کارکنان شهردارى سارى و اعلام همبستگى با سایر عناصر مبارز و مخالف رژیم شاه؛
7ـ 24 /10 /57 پخش اعلامیه سخنرانى شاه جهت امراى ارتش در برخى از نقاط شهر به ویژه مسجد جامع سارى؛
ج) اعتصابات و تحصنها:
1ـ 2 /10 /57 تعطیلى دبیرستانها و تعدادى از مدارس راهنمایى سارى و سر دادن شعار توسط عدهاى از دانشآموزان دبیرستان دخترانه ایراندخت این شهر برعلیه رژیم و ادامه تحصن فرهنگیان در اداره آموزش و پرورش سارى؛
2ـ 3 /10 /57 اعتصاب کارکنان اداره پست و کارمندان سازمان تعاون روستایى مازندران و تعطیلى کلیه دبیرستانها و مؤسسات آموزش عالى سارى؛
3ـ 4 /10 /57 تصمیم دانشآموزان و دبیران سارى جهت تعطیل دبستانها، مدارس، مدارس راهنمایى و دبیرستانها تا 6 /10 /57؛
4ـ 4 /10 /57 تعطیلى کلیه کلاسهاى دبیرستانها و مدارس راهنمایى و بعضى از دبستانهاى شهرستانهاى استان مازندران؛
5ـ 4 /10 /57 حضور گروهى از دانشآموزان سارى در دادگسترى سارى و اعلام همبستگى با خانواده متحصنین و خواندن سرود؛
6ـ 12 /10 /57 ادامه اعتصابات کارمندان و کارکنان اداره پست، سازمان تعاون روستایى، شرکت نکاچوب و دادگسترى و نیمه تعطیل بودن بیشتر ادارات در سطح استان؛
7ـ 13 /10 /57 تعطیلى شهر سارى به مناسبت کشته شدن محمدتقى چمنى از مبارزین ساروى به دست عوامل حکومتى؛
8ـ 14 /10 /57 ادامه اعتصاب کارمندان و کارکنان ادارات پست، سازمان تعاون روستایى، شرکت نکاچوب و دادگسترى مازندران (سارى)؛
9ـ 16 /10 /57 تعطیلى کلیه مغازههاى بازار و سطح شهر سارى و تعطیلى اغلب ادارات دولتى و کلیه بانکها؛
10ـ 21 /10 /57 تعطیلى اغلب ادارات و مؤسسات دولتى، کلیه بانکها، مغازههاى سطح شهر و بازار سارى؛
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان مازندران(ساری)، جلد 2 صفحه 403