تاریخ سند: 12 مرداد 1348
موضوع : شایعه ترمیم کابینه
متن سند:
به : 323
از : 20 ه 6 شماره : 2919 / 20 ه 6
گفته میشود قریبا آقای مجیدی1 وزیر کار برکنار و بجای ایشان آقای
خوانساری2 بسمت وزیر کار منصوب و مشغول کار خواهند شد و کارمندان
وزارت کار از اینموضوع خوشحال بنظر میرسند.
ضمنا شایع است آقای ولیان
بجای آقای خسروانی
بسمت وزیر کشور منصوب
خواهند شد.
توضیح 20 ه 6
اظهار نظر در این زمینه
بایستی از طریق (20 ه 5)
صورت گیرد
رونوشت برابر اصل است
در پرونده 52134 عبدالعظیم
ولیان بایگانی شود 16 /5 /48
توضیحات سند:
1ـ مجیدی در اکثر کابینه های
هویدا عضو بود.
همسر وی با
فرح پهلوی رابطه داشت و از
بالرین ها و رقاصان تالار
رودکی بود و به همین واسطه و
نیز دوستی او با فرح، مجیدی
توانسته بود به پست وزارت
دست یابد.
2ـ پرویز خوانساری (پیشنهاد
شده برای وزارت کار)
پرویز خوانساری ،فرزند
حسین، در سال 1293 در
تهران، به دنیا آمد.
پدر وی یک
بازرگان ورشکسته اراکی بود.
خوانساری دوران تحصیل را در
اراک با فقر گذرانید، ولی موفق
به پایان تحصیلات متوسطه
نشد.
لذا، در سال 1311 در
کلاس واکسیناتور دام (عضو
فنی دفع آفات حیوانی) به
استخدام اداره کل صناعت و
فلاحت درآمد.
او در سال
1313 به سربازی رفت و به
مدت دو سال در گردان مهندسی
لشکر یک خدمت نمود.
در سال
1315 به عنوان «محاسب» در
شرکت غلّه استخدام شد و تا
سال 1325 در مشاغل دون پایه
در وزارت کشاورزی اشتغال
داشت.
در سالهای 1324 ـ 1325 با
نزدیکی به «حزب دمکرات»
قوام السلطنه از سویی و دربار
پهلوی از سوی دیگر در جهت
ترقی خود کوشید.
خوانساری،
که در پرونده اداری او مدرک
تحصیلی اش معادل سال پنجم
ارزیابی شده، در خرداد سال
1325 در دولت قوام بازرس
نخست وزیری شد و در مهر ماه
همین سال مدیر کل بازرسی و
محاکمات وزارت کار گردید.
او
قریب به 4 سال در این سمت
بود تا بالاخره در تیرماه 1329
توسط رزم آرا به عنوان معاون
وزیر کار معرفی شد.
پرویز
خوانساری در سالهای 1330ـ
1332 از عوامل فعال شبکه
خرابکاری اینتلجنس سرویس
محسوب و دارای ارتباطات
ویژه با دربار و اشرف پهلوی
بوده است.
به همین دلیل، پس از
کودتای 28 مرداد 1332، وی
مجددا به مقامات عالی دست
یافت و بعنوان مشاور وزیر کار
منصوب شد.
در این سالها عملاً
وزارت کار به دو باند تقسیم
می شد که در رأس یک باند
مهندس نفیسی و سپس نوری
آشتیانی قرار داشت و در رأس
باند دیگر پرویز خوانساری.
در
این دوران خوانساری از
نزدیکان اسداللّه علم و پس از
تشکیل «حزب مردم» از فعالین
این حزب بود و لذا از سوی علم
حمایت می شد و به همین دلیل نیز
به فعالیت هایی علیه دولت دکتر
منوچهر اقبال، رقیب علم، دست
زد.
از سال 1343 به عنوان
نماینده وزارت کار و خدمات
اجتماعی در کشورهای اروپایی
و با سمت رایزن کار در سفارت
ایران در لندن مستقر شد.
در سال
1344 سمت او به وزیر مختاری
ایران در انگلیس ارتقا یافت و در
سال 1345 به عنوان سرپرست
دانشجویان ایرانی در اروپا در
کلن مستقر شد.
در این زمان
خوانساری به همراه عناصری
چون مهدی پیراسته از اعضای
باند اردشیر زاهدی محسوب
می شد.
لذا زمانی که زاهدی در
دولت امیرعباس هویدا به
وزارت امور خارجه منصوب
گردید، در سال 1346 پرویز
خوانساری نیز معاون امور
فرهنگی و اجتماعی و از سال
1347 معاون اداری وزارت
امور خارجه شد.
در تاریخ 4 /8 /1347 به
دریافت نشان درجه اول
«همایون» نایل شد و در
25 /6 /1348 نشان درجه یک
آبادانی و پیشرفت دریافت
داشت.
با کناره گیری زاهدی از
وزارت امور خارجه، پرویز
خوانساری از تاریخ
2 /8 /1350 سفیر ایران در
سازمان بین المللی کار شد و از
سال 1351 با عنوان سفیر کبیر در
دفتر سازمان ملل در ژنو منصوب
گردید.
او همزمان سمت بازرس
مخصوص شاه در امور
دانشجویی در خارج از کشور را
نیز عهده دار بود.
خوانساری در
21 /1 /57 مجددا معاون اداری
و اجرایی وزارت امور خارجه
شد و در زمان ازهاری نیز در این
سمت ابقا گردید.
طبق اسناد
موجود، نامبرده در این زمان
متهم به امحای پرونده
سوءاستفاده دکتر عباسعلی
خلعتبری و شاپور بهرامی (وزیر
و معاون سابق وزارت خارجه) به
مبلغ 17 میلیون تومان می باشد.
از دیگر اتهامات مالی
خوانساری نقش وی در معاملات
زمین بیوک صابر است که وی
واسطه فرد فوق با برادران شاه
بوده است.
پرویز خوانساری در سال 1316
با آصف اعظم آصفی فرزند
شهاب الملک ازدواج کرد و
حاصل این ازدواج 3 پسر است.
کوچکترین پسر او بنام مهرداد
خوانساری پس از انقلاب
اسلامی ایران مدتی مشاور
شاپور بختیار در امور خارجی
(آمریکا و انگلیس) بود.
وی پس
از مدتی از بختیار جدا شد و با
هواداران رضاپهلوی در لندن
همکاری کرد و سپس، در پاییز
1368 نماینده احمد مدنی در
لندن گردید.
(ر.ک : ظهور و سقوط سلطنت پهلوی،
ج 2، صص 456 ـ 458 و 460 ـ 461 ؛
دلدم اسکندر، زندگی و خاطرات
امیرعباس هویدا، ص 124 ؛ پست
ایران، چاپ لندن، شماره 1، فوریه
1988، ص 8)
منبع:
کتاب
عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک صفحه 43