به شرفعرض مبارک پیشگاه علیاحضرت شهبانو می رساند
متن سند:
حسب الامر مبارک مقرر است که ترجمه قرآن رهنما1 از طرف دربار
شاهنشاهی به چاپ برسد و منتشر گردد.
برای حق التألیف قراردادی با آقای
رهنما منعقد گردید که به موجب آن ماهانه هفتاد هزار ریال مادام العمر و مبلغ
چهار میلیون ریال در سه قسط :
1) یک میلیون ریال پس از تحویل نسخه خطی جلد اول.
2) یک میلیون و نیم ریال
پس از تحویل نسخه خطی
جلد دوم.
3) یک میلیون و نیم ریال
پس از تحویل نسخه خطی
جلد سوم.
باید به ایشان پرداخت گردد.
برای چاپ قرآن پس از
استعلام بهاء از چاپخانه
افست و چاپخانه بانک ملی
و چانه زدن با مؤسسه کیهان
قراردادی با چاپخانه کیهان
تنظیم گردید که به موجب آن
مؤسسه کیهان در مقابل
6123438 ریال تعهد نمود
بیست هزار جلد از قرآن
رهنما را در 2500 صفحه و در سه جلد و در یک رنگ و روکش جلد در شش
رنگ به چاپ رسانده و تحویل دهد.
در مقام اجراء قراردادهای فوق الذکر جناب آقای علم وزیر دربار با نخست وزیر
مذاکره و از سال گذشته ماهانه هفتاد هزار ریال به آقای رهنما پرداخت می شود.
در مورد هزینه چاپ قرآن شرکت ملی نفت ایران مبلغ پنج میلیون ریال در اختیار
دربار شاهنشاهی گذاشته است و طبق قرارداد از این مبلغ 2340000 ریال به
چاپخانه کیهان پرداخت شده است و جلد اول قرآن از طبع خارج و به معرض
توزیع گذاشته شده است.
قیمت جلد اول یک صد و پنجاه ریال منظور گردیده که ده ریال تخفیف فروشنده
است و ترتیب توزیع آن بدین قرار است که کتابفروشی ها قیمت تعداد مورد
احتیاج را به حسابداری دربار می پردازند و حواله می گیرند و به چاپخانه کیهان
مراجعه و دریافت می دارند.
اینک سه مسئله در پیش است :
1) پرداخت قسط نقدی حق التألیف آقای رهنما که مطالبه دارد.
2) پرداخت دستمزد چاپ
اول کیهان طبق قرارداد که
وجه آن در حسابداری
موجود است.
3) تصفیه محاسبه اوقاف.
مسئله اینست که آقای
رهنما قبلاً برای چاپ این
قرآن با اوقاف قراردادی
منعقد کرده بود و اوقاف یک
میلیون و هشتصد هزار ریال
به مؤسسه کیهان از این بابت
پرداخته است.
چون چاپ
قرآن را دربار به عهده گرفته
است قرار بر این شد که
معادل وجه پرداختی قرآن
به اوقاف تحویل شود و وجه
پرداختی به کیهان در حساب مؤسسه مزبور منظور گردد.
اما کیهان این وجه را
بابت هزینه چاپ قبول نمی کند زیرا مدت مدیدی آقای رهنما در اداره کیهان
دفتری را اشغال کرده بود که صرفا به کار ترجمه و تفسیر این قرآن اشتغال داشت
و بابت حقوق دریافتی خود و همکارانش قریب دو میلیون ریال مؤسسه کیهان
وجه پرداخته است و مؤسسه کیهان مدعی است که وجه پرداختی اوقاف بایستی
بابت حقوق دریافتی آقای رهنما و همکارانشان منظور گردد.
توضیحات سند:
1ـ زین العابدین رهنما فرزند
شیخ العراقین، روحانی ایرانی
مقیم عراق، در سال 1273
خورشیدی در عراق به دنیا آمد
و در همان جا به تحصیل در
رشته فقه اسلامی، حکمت و
اصول پرداخت.
زین العابدین
همزمان با بعضی از روزنامه
نویسان بعدی ایران، مانند علی
دشتی و عباس خلیلی در جوانی
از عراق به ایران بازگشت.
بعد از برچیده شدن بساط محمد
علیشاه و فرار او از ایران و
استقرار مشروطیت، زین العابدین
به کار روزنامه نگاری پرداخت.
او در سال 1299 به انتشار
روزنامه «راهنما» و مجله
«راهنما» پرداخت او بعدها نام
خانوادگی خود را از این
روزنامه و مجله گرفت، در
حالی که در آغاز نام خانوادگی
شیخ العراقین زاده را برای خود
انتخاب کرده بود.
زین العابدین رهنما در کنار
روزنامه نگاری شغل های دولتی
را نیز از یاد نبرد.
اول کارش را
با استخدام در اداره انتشارات و
انطباعات وزارت معارف
شروع کرد، ولی بعد با نزدیک
شدن به سردار سپه، نخست
وزیر آن زمان و پادشاه بعدی،
به وکالت مجلس، به معاونت
وزارت راه، به معاونت رئیس
الوزراء و نمایندگی دولت در
مجلس شورای ملی رسید.
با ناکامی مجله و روزنامه
راهنما، زین العابدین راهنما به
تدریج توانست «ایران» را به
صورت یکی از معتبرترین
روزنامه های کشور درآورد.
بعد از آن که سردار سپه به
سلطنت رسید، از تعداد
روزنامه ها کاسته شد.
تنها روزنامه «اطلاعات»
به عنوان روزنامه عصر با
رعایت اصولی که شرایط
حکومت جدید ایجاب می کرد
رو به پیشرفت بود.
صبحها هم به
جای آن همه روزنامه سیاسی
انتقادی سابق فقط دو سه
روزنامه بی ضرر و کم خطر
منتشر می شد.
«ایران» یکی از
آنها بود.
زین العابدین رهنما تا
سال 1314 گاهی در دولت،
زمانی در مجلس و مدتی هم
فقط در روزنامه اش سرگرم کار
بود تا آنکه سرانجام نوبت او هم
فرا رسید.
رضاشاه به خاطر
نارضایتی از طرز کار رهنما،
روزنامه «ایران» را از او گرفت
و به مجید موقر مدیر مجله های
«مهر» و «مهرگان» واگذار کرد.
خود رهنما هم به لبنان تبعید شد.
اما به خاطر روابط خوب گذشته
دستور داد دقت شود در مورد
روزنامه حقی از رهنما زایل
نشود.
با این دستور مقرر شد
چاپخانه اش را ارزیابی کنند و
مجید موقر بهای آن را همراه با
اجاره ماهانه دفتر کار و اسباب
اثاث روزنامه برای رهنما به
لبنان بفرستد.
رضاشاه با وجود
سختگیری هایی که در مورد
خروج ارز ـ به اصطلاح آن
زمان اسعار ـ از کشور داشت
دستور داد مطالبات رهنما همه
ماهه به صورت ارز برایش
فرستاده شود.
رهنما در لبنان با
امیرعباس هویدا، آشنا شد و
هویدای جوان خیلی زود
توانست خود را در دل سفیر پیر
جا کند...
زین العابدین رهنما
زودتر از موعدی که می بایست
دوران خدمتش در فرانسه تمام
شود به ایران فرا خوانده شد.
در
تهران شایعات زیادی درباره
کارهای کارکنان سفارت ایران
در پاریس بر سر زبانها بود
و مطبوعات افرادی را با اسم و
رسم متهم میکردند که با استفاده
از مصونیت سیاسی در معاملات
بازار سیاه که پس از خاتمه جنگ
در فرانسه رونق پیدا کرده بود
دست دارند.
در بازگشت به
تهران، زین العابدین رهنما
روزنامه نگاری را به کلی کنار
گذاشت و سعی کرد به جای آنکه
خودش روزنامه منتشر کند.
با
روزنامه نویس ها رابطه دوستانه
برقرار سازد و تا بعد از انقلاب
اسلامی به این امر پرداخت.
وی
همچنین در دوره پنجم از تبریز و
در دوره های هشتم و نهم از ری
پست نمایندگی مجلس شورای ملی
را تصاحب کرد.
اچ.
جی.
سی مور
H.
J.
Seymourدر گزارش
محرمانه خود به این مأموریت
بیشتر اهمیت می دهد سپس از
ترقیات رهنما در پست های
سیاسی و دولتی او سخن
می گوید (2) رهنما در دوره های
5 و 6 و 7 و 8 و 9 به نمایندگی
مجلس تعیین می شود و به
عضویت مجلس مؤسسان اول که
رأی به انقراض سلسله قاجار
می دهد درمی آید.
در کابینه های زیر شرکت
می جوید :
در سال 1305 خ (1926 م.)
معاون وزارت فوائد عامه.
در سال 1305 خ (آوریل 1926)
معاون وزارت کشور.
در کابینه مخبرالسلطنه هدایت
(11 خرداد 1306) معاون
نخست وزیر.
در کابینه علی سهیلی (11
فروردین 1322) معاون
پارلمانی رئیس اداره کل تبلیغات
مدتی نیز وزیر مختار ایران در
پاریس می بود.
رهنما در سال 1306 خ.
عمامه
خود را با کلاه عوض می کند.
در
دوره رضاشاه پس از شرکت در
کابینه های دولتی به کار
مطبوعات می پردازد و برای
انتظام بیشتر کار روزنامه نگاری
چاپخانه می خرد و به تهران
می آورد.
به نوشته مأمورین ساواک رهنما
مردی جاه طلب است و این
جاه طلبی او را به سیاست و
مشاغل سیاسی کشانده و به همین
جهت از لباس روحانیت بیرون
آمد.
او مرد زیرک و باهوشیست
در روزنامه نگاری دارای دقت و
وسواس و سلیقه ویژه ایست از
این رو از اخاذی در مطبوعات
پرهیز می کند.
زین العابدین
رهنما در سال 1374 و در صد
سالگی درگذشت.
منبع:
کتاب
زنان دربار به روایت اسناد ساواک - فرح پهلوی - جلد اول صفحه 264