تاریخ سند: 1 اسفند 1344
جناب آقای شاهرخ سرپرست محترم امور مالی دربار شاهنشاهی
متن سند:
شماره: 4592
بانو داگ ماراکه در موقع تشریففرمائی علیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران به شوروی افتخار مترجمی داشته بنا به فرموده علیاحضرت معظملها همراه هیئت فرهنگی شوروی که به ریاست آقای رومانوف روز چهارشنبه 27 /11 /44 وارد تهران شدهاند به ایران آمده.
مقرر فرمودند یک عدد از سکههای طلا یادبود میلاد فرخنده والاحضرت همایون ولایتعهد ارسال فرمائید که در موقع شرفیابی به مشارالیهها مرحمت فرمایند.
2ـ به تیمسار سپهبد جهانبانی1 مهماندار هیئت مذکور امر فرمودند که یک مهمانی بین دوازده تا شانزده نفر به افتخار هیئت در هتل هیلتون داده شود و صورت حساب آن را برای جنابعالی ارسال دارند که پرداخت فرمائید.
متشکر میشوم در مورد ارسال سکه دستور فوری صادر فرمائید.
ـ
پیشکار علیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران.
فضلالله نبیل
توضیحات سند:
1ـ سپهبد امان اللّه جهانبانی فرزند میر امان اللّه در سال 1274 در تهران متولد شد.
وی سپهبد بازنشسته و برادر سرلشکر منصور جهانبانی بود که غلامرضا پهلوی با دخترش ازدواج کرده بود.
امان اللّه رئیس انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی بود.
فردوست در خاطرات خود می نویسد:
«روس ها با وجود آن که می دانستند یا احساس می کردند که طرف مأمور ساواک است، رغبت زیادی نشان می دادند و حداکثر استفاده را می کردند.
آن ها اکثرا با رفقای ایرانی خود به طور عمدی آماده بحث در همه زمینه ها بودند و اطلاعاتی می گرفتند و برای حفظ روابط خود تعمدا اطلاعاتی می دادند؛ این رویه از قدیم در روابط سفارتخانه های روس و انگلیس مرسوم بود.
سپهبد امان اللّه جهانبانی که این اواخر رئیس انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی بود، احتمالاً همین نقش را داشت.
اختلافات مرزی معمولاً از طریق هیئت مرزی به ریاست سپهبد جهانبانی حل و فصل می شد و سپهبد امان اللّه جهانبانی نیز جهت حل اختلافات مرزی ایران و شوروی تعیین شده بود.
» (ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد 1، ص 458) او از امرای نظامی مورد اعتماد شاه و سرسپردگان رژیم پهلوی بود.
جهانبانی دارای دو پسر به نامهای مسعود و خسرو بود که هر دو در رژیم گذشته جزو عناصر وفادار و سرسپرده بودند.
مسعود جهانبانی با حکم شاه سفیر ایران در پاریس و خسرو جهانبانی در بانک مرکزی اشتغال داشت.
سپهبد امانالله جهانبانی در سال 1353 درگذشت.
منبع:
کتاب
هدایای دربار پهلوی به بیگانگان به روایت اسناد ساواک صفحه 5