صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

در اوایل سال ۴۲ شخصی که اکنون مقیم ساری و کارمند اداره راه استان دوم می‌باشد

تاریخ سند: 31 خرداد 1345


در اوایل سال ۴۲ شخصی که اکنون مقیم ساری و کارمند اداره راه استان دوم می‌باشد


متن سند:

از: 304 تاریخ: 31 /3 /45

محترماً به استحضار می‌رساند
سابقه:
در اوایل سال ۴۲ شخصی که اکنون مقیم ساری و کارمند اداره راه استان دوم می‌باشد و به نام مستعار بشیر با ساواک همکاری نموده در تهران توسط یکی از دوستانش به نام مصطفی همایونفر با شخص دیگری به نام فرامرز بدیع منصور (یکی از فعالین حزب سومکا) آشنا و در اثر معاشرتهای بعدی از فعالیتهای پنهانی حزب مزبور به رهبری دکتر داود منشی‌زاده1 (در حال حاضر در خارج از کشور به سر می‌برد) که قصد داشته‌اند با تهیه مواد منفجره و آتش‌زا ابتدا ایجاد هرج و مرج و سپس دست به کودتا بزنند آگاه می‌گردد.
نامبرده که اطلاعات مکتسبه را در اختیار ساواک ساری گذارده بود در همان موقع به منظور روشن شدن موضوع به تهران احضار و با همکاری وی عملیاتی نیز انجام لکن نتیجه مثبتی عاید نمی‌گردد. (نحوه اقدامات انجام شده قبلاً تهیه و با علامت مشخص می‌باشد).
در طول عملیات که قریب به دو ماه بوده است گزارشاتی از چگونگی مذاکرات انجام شده بین همکار افتخاری و دکتر منشی‌زاده و همچنین سایر کسانی که در منزل دکتر منشی‌زاده رفت و آمد داشته‌اند موجود است که در آن به اسامی تعدادی نظامی و غیرنظامی اشاره شده که مشخصات آنان را استحضاراً به شرح‌ زیر از نظر عالی می‌گذراند:
١- دکتر داود منشی‌زاده
۲- فرامرز بدیع منصور
٣- شاهپور زندنیا (کارمند شرکت نفت)
۴- مهندس منشی‌زاده (برادر دکتر منشی‌زاده)
5- سرهنگ باوندی
6- سید ضیاءالدین طباطبایی
۷- سرلشکر اخراجی قره‌نی
8- سرلشکر شفائی (احتمالاً سرلشکر اسمعیل شفائی است)
۹- سرهنگ بازنشسته علی‌اکبر غفاری
۱۰- سرهنگ بازنشسته عباس فزونی
۱۱- دکتر طاهرزاده- قاضی دادگستری
۱۲- دکتر اقتصاد
۱۳- دکتر ملکی
۱۴- ستوان ملکی
۱۵- ستوان مهین شادی
اقداماتی که اخیراً انجام گردیده ذیلاً معروض می‌گردد.
١- همکار افتخاری مجدداً در تاریخ 6 /11 /43 به منظور ملاقات با افراد وابسته به دکتر منشی‌زاده و پی بردن به فعالیتهای احتمالی آنان از ساری به تهران احضار و توسط ساواک تهران آموزشهای لازم به وی داده می‌شود- لکن در تحقیقات معموله معلوم می‌گردد شاپور زندنیا و فرامرز بدیع منصور (دو نفر از اشخاصی که با منبع تماس داشته‌اند) به خارج از کشور مسافرت نموده‌اند.
ضمناً همکار افتخاری اظهار داشته است چنانچه آدرس منزل سرهنگ باوندی در اختیارش گذارده شود امکان دارد با وی ملاقات و درباره دکتر منشی‌زاده از او سئوالاتی بنماید.
۲- توسط بخش ۳۱۵ از طریق نمایندگی آلمان نسبت به وضعیت فعلی فرامرز بدیع منصور و دکتر منشی‌زاده و شاپور زندنیا اقداماتی معمول پاسخ واصله حاکیست:
فرامرز بدیع منصور در بهمن ماه سال ۳۹ به منظور ادامه تحصیل به انگلستان وارد و در شهریور ماه سال ۴۱ به علت مساعد نبودن آب و هوا تقاضای ادامه تحصیل در آمریکا را نموده که با تقاضای وی موافقت شده ضمناً درباره دکتر منشی‌زاده و شاپور زندنیا به مأمورین دستورات لازم داده شده است.
۳- در تاریخ 10 /3 /44 به بخش ۳۰۳ اعلام گردید تا برای مدت ۳ ماه مکاتبات دکتر منشی‌زاده و مهندس منشی‌زاده و همچنین فرامرز بدیع منصور و شاپور زندنیا را کنترل نمایند که تاکنون هیچگونه مکاتبه‌ای توسط نامبردگان از طریق پست انجام نشده است.
۴- به منظور شناسائی سرهنگ باوندی اقداماتی معمول و معلوم گردید منظور سرهنگ حسنعلی باوندی می‌باشد که در تاریخ 10 /6 /44 بازنشسته شده است.
نظریه:
با عرض مراتب فوق در صورت تصویب موارد زیر به موقع اجرا گذارده شود.
الف- اینک که سرهنگ باوندی شناسائی شده ابتدا توسط اداره کل نهم در محل نیز شناسائی چنانچه در آدرس تعیین شده سکونت داشت همکار افتخاری به تهران احضار و ترتیب ملاقات و تماس وی با افسر مزبور داده شود.
ب- برای مدت سه ماه مکاتبات سرهنگ باوندی توسط بخش ۳۰۳ کنترل شود.
پ- در صورت امکان اعمال و رفتار دکتر منشی‌زاده و فرامرز بدیع منصور و شاپور زندنیا در خارج از کشور زیر نظر گرفته شود.
پی‌نوشت مدیر کل:
باستثنای احضار همکار فعلاً اقدامات دیگر انجام چنانچه لزوم پیدا کرد همکار نیز به مرکز احضار گردد.
اصل در م- ن- 446
سوابق تکمیلی در مورد سید ضیاءالدین طباطبائی در پرونده دکتر منشی‌زاده به کلاسه م- ن مضبوط است. ۴۴۶

توضیحات سند:

1- داود منشی‌زاده: در سال ۱۲۹۳ در تهران متولد شد. پدر وی ابراهیم منشی‌زاده از اعضاء فعال «کمیته مجازات» بود که به دستور وثوق‌الدوله دستگیر و سپس کشته شد.
داود پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۱۰ به همراه محصلین اعزامی، به فرانسه عزیمت کرد و لیسانس خود را در رشته فلسفه و ادبیات از دانشگاه دیژون گرفته و سپس در اواخر سال ۱۹۳۷ میلادی به آلمان رفته و در دانشگاه مونیخ در قسمت «زبانهای آریایی و شرقی» مشغول و از سال ۱۹۴۰ در مجلات و روزنامه‌های آلمانی شروع به کار کرد و در سال ۱۹۴۲ به ارتش آلمان وارد و در جنگ شرکت کرد و در اواخر سال ۱۹۴۵ بیست روز قبل از رسیدن ارتش شوروی به برلن بر اثر اصابت گلوله توپ مجروح شد. منشی‌زاده در سال ۱۹۴۹ بنا به دعوت دانشگاه اسکندریه جهت تدریس ادبیات فارسی به اسکندریه رفته لیکن در آنجا زیاد نماند و در اوایل سال ۱۳۳۰ به ایران مراجعت کرد. وی مدتی که در آلمان بود حزب «ایران و افغان» را تشکیل داد و پس از ورود به ایران حزب ناسیونال سوسیالیست را در تهران دایر نمود و بعدها حزب «سوسیالیست ملی کارگران ایران» موسوم به «سومکا» را بنیاد نهاد و مبارزه با حزب توده را سرلوحه فعالیتهای خود قرار داد. منشی‌زاده در اسفند سال ۳۱ برابر ماده ۵ حکومت نظامی بازداشت شد. او در مورخه 27 /3 /32 طی نامه‌ای به دکتر مصدق نخست‌وزیر وقت نوشت «تضییقات نسبت به سومکا بر پایه شایعات و سوء‌تفاهمات است و بهتر است در یک جلسه کوتاه این امور مرتفع گردد.»
بالاخره پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ منشی‌زاده آزاد گردید. در 14 /7 /37 وزارت دربار طی نامه‌ای به تیمور بختیار ریاست ساواک نوشت «آقای دکتر منشی‌زاده با کسب اجازه از پیشگاه مبارک ملوکانه به منظور معالجه برای مدت شش ماه به آمریکا مسافرت خواهد نمود ظاهراً ایشان به مبلغی در حدود هفت هزار دلار احتیاج دارد مقرر فرمودند مبلغ مزبور بین بنیاد پهلوی و سازمان امنیت دانشگاه و وزارت فرهنگ تقسیم و هر یک به تناسب توانایی به آقای منشی‌زاده کمک نمایند.»
ساواک نیز طبق دستور ریاست، مبلغ ۱۵۰۰۰۰ ریال در تاریخ 23 /7 /37 به وی پرداخت کرد. در مورخه 2 /3 /42 یکی از مأمورین ویژه ساواک گزارش می‌دهد که حزب سومکا قصد کودتا دارد. مأمور نفوذی در گزارش خود اضافه کرده است:
«که دکتر از لحاظ تخریب در درجه اول هدف با سوء قصد نسبت به اعلیحضرت همایونی است و سپس تخریب ادارات دولتی و آتش زدن پمپهای بنزین از نظر ایجاد وحشت عمومی ضمناً دکتر می‌گوید: افراد دیگری از رجال با ما هستند مانند سید ضیاءالدین طباطبائی و سرلشگر قره‌نی که در آینده شما را با آنان آشنا خواهم کرد.»
منشی‌زاده در شهریور سال ۱۳۴۲ به آلمان رفته و از سال ۴۳ نیز در مؤسسه سانسکریت دانشگاه اوپسالا در رشته ایران‌شناسی مشغول تدریس می‌شود. بعدها وی توسط شاپور زندنیا که یکی از اعضاء حزب سومکا بود با سپهبد بختیار روابطی برقرار می‌کند.

منبع:

کتاب سیدضیاءالدین طباطبایی صفحه 366




صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.