تاریخ سند: 9 آبان 1338
موضوع : در مورد تشکیلات فراماسون1
متن سند:
1ـ بعلت اختلافاتی که بین رئیس دانشگاه شیراز دکتر ذبیح اله قربان 2 و
عده ای از استادان دانشگاه بوجود آمده اخیرا موضوع تشکیلات فراماسونی در
شیراز فاش شده و در تمام محافل و مجالس در مورد آن بحث و گفتگو میباشد.
2ـ گفته میشود آقای دکتر قربان بنا بدستور جناب آقای علاء3 این تشکیلات را
در شیراز تاسیس و حتی خود او گفته که اعلیحضرت همایونی هم وابسته باین
تشکیلات میباشند.
3ـ شایعه شده که در مسافرت
اخیر آقای دکتر قربان بفرانسه
یکی از شخصیتهای بزرگ
فراماسونی کشور مزبور در
فرودگاه از مشارالیه استقبال
نموده است.
4ـ طبق اطلاع جلسات این
جمعیت در منزل سرکیس
ماتریوس ارمنی بعضا تشکیل
و برای اینکه این افراد یکدیگر
را
نشناسندازماسک مخصوصی
استفاده مینمایند.
5 ـ اسامی
افرادی که تا کنون در این
تشکیلات عضو شده اند و
اطلاع حاصل شده است
بشرح زیر میباشد: 1ـ آقای دکتر تمدن فرزانه 2ـ دکتر ذبیح اله قربان 3ـ آقای
عزیزاله قوامی 4ـ آقای لطفعلی صورتگر 5ـ مهندس حبیب اله خمسی 6ـ
علیمحمد دهقان 7ـ سرکیس ماتریوس ارمنی 8ـ دکتر فرهمند فر.
ضمنا آقای
دکتر تمدن فرزانه استاد دانشگاه درین تشکیلات لژ بالاتری داشته و دکتر قربان
نیز زیر دست وی میباشد.
برای اسامی مندرج در این برگ، فیش صادر گردید.
ساواک با دقت مراقب اعضاء باند این تشکیلات بوده و دو نفر را برای نفوذ در این
جمعیت باستحضار خواهد رسید.
توضیحات سند:
1ـفراماسونریFreemasonery
سازمانی کاملاً مخفی و گاه نیمه
مخفی که با استفاده از روابط
پیچیده و پنهانی میان اعضای
خود، از نفوذ و قدرت فراوانی
در امور سیاسی، اجتماعی،
اقتصادی و فرهنگی کشورهای
مختلف برخوردار است.
کلمه «فراماسون» کلمه ایست با
ریشه فرانسویFranc-macon
macon - که در زبان انگلیسی
Free masonگفته می شود.
این عبارت معنای لفظی بنای
آزاد دارد و در تشریح بیشتر آن
گفته اند «افزارمند یا بنایی که
آزاد بوده و با ابزارهایی مانند
تبر، چکش، گرز و اسکنه روی
سنگهای تراش بردار کار
می کرده.
با توجه به این که چنین
سنگی در زبان انگلیسی
Freestoneفرستین نام دارد،
فریمیسین نامیده می شده است.
نیز احتمال داده اند که بدین گونه
افزارمندان «آزاد» Free
می گفتند زیرا که در روزگار
حاکمیت نظامهای فئودالی آنان
آزاد بودند که به هر نقطه ای از
کشور که خدماتشان مورد نیاز
بوده سفر کنند و به کار
پردازند.
»
از آنجا که این افزارمندان از
هنری پر اهمیت و مورد نیاز
جامعه بهره مند بودند، اسرار
حرفه و هنر خود را در میان
خویش نگاه می داشتند و از
طریق نشانه ها و علامتهای
قراردادی میان خود ارتباط بر
قرار می کردند.
این شرایط خود
به خود موجب تشکیل انجمنهای
صنفی مخفی میان ایشان
می شد.
در تاریخ جهانی
فراماسونری از این گونه
انجمنها با لقب «فراماسونری
عملی» یاد می کنند.
این
گروههای صنفی از آنجا که
دارای تخصصهای ویژه بودند و
از این راه درآمدهای خوبی
می اندوختند.
اندک اندک در
زمره اقشار مهم و با نفوذ اجتماع
درآمدند و هم اینان در پایه
گذاری تمدن بورژوازی اروپا
پس از رنسانس تأثیر بسیار
داشتند.
قدرت نفوذ جایگاه
بنایان آزاد در جامعه اروپا تا
آنجا رسید که بسیاری از
ثروتمندان و قدرتمندان اروپا با
آن که بنا و معمار نبودند در
انجمنهای این صنف عضو
می شدند و با ایشان ارتباط بر
قرار می کردند.
رفته رفته
انجمنهای مخفی بنایی به
انجمنهایی بدل شد که بنایان در
آن در اقلیت بودند و بیشتر
اعضای آن را ثروتمندان و
قدرتمندان تشکیل می دادند.
با گسترش روز افزون انجمنهای
فراماسونری (که در اصطلاح
«لژ»های فراماسونری خوانده
می شدند) ضرورت ایجاد یک
تشکیلات منظم و منسجم که
محصول اتحاد لژهای مختلف
باشد احساس شد از این رو در
سال 1717 م (1096 ش) چهار
لژ مهم انگلستان طی یک گرد
همایی مهم که در لندن برگزار شد
با اتحاد خویش لژ اعظم انگلستان
را تشکیل دادند.
همچنین در این
گردهمایی مواد مهمی نیز به
تصویب رسید؛ از جمله این که
حقوق فراماسونری از این تاریخ
به بعد فقط به گروه بنایان عملی
محدود نخواهد بود.
بلکه هر
فردی که لیاقتش در لژهای
قانونی به اثبات برسد می تواند
به سلک ماسونی در آمده و از
حقوق آن استفاده کند.
و این
اعلام رسمی آغاز دوره ای جدید
در تاریخ فراماسونری بود که
اصطلاحا فراماسونری نظری یا
نمادین خوانده می شود.
بعدها لژهای اعظم دیگری در
کشورهای مختلف اروپا از جمله
فرانسه، اسکاتلند، آلمان و
اسپانیا تشکیل شد.
لژهای
فراماسونری که متأثر از افکار
دوره رنسانس اروپا و برابر با
نیازهای روزگار خود شعار
«آزادی، برابری و برادری» را
برگزیده بودند، در اروپا قدرت
فراوانی یافته و در صدر قوای
استعمارگر اروپایی به کشورهای
پیرامونی و مستعمره نیز راه
یافتند در کشورهای مستعمره
لژه های فراماسونری با جذب
اقشار مختلف مردم خصوصا
روشنفکران و نخبگان جامعه از
ایشان برای تثبیت نفوذ و قدرت
استعماری خود بهره می جستند.
در کشور ما نخستین لژ
فراماسونری در سال 1324 ق
مطابق با 1907 م تحت عنوان
«لژ بیداری ایران» در تهران
شکل گرفت.
پیش از این تاریخ
بسیاری از ایرانیان در خارج از
کشور به عضویت لژهای
فراماسونری در آمده بودند و
حتی برخی از ایشان چون میرزا
ملکم خان ناظم الدوله به
تلاشهایی نافرجام برای تشکیل
یک لژ فراماسونری در ایران
دست زده بودند.
اما لژ بیداری
ایران نخستین لژ وسیعی و
قانونی فراماسونری بود که به
شکل مخفیانه در ایران آغاز به
کار کرد.
این لژ ماهیتی فرانسوی
داشت و تحت نظر لژ شرق اعظم
(گرانداوریان) فرانسه فعالیت
می کرد.
بعدها در دوره حکومت پهلوی
پدیده فراماسونری در ایران
گسترش بسیاری پیدا کرد و
لژهای متعددی با هویتهای
فرانسوی، انگلیسی، اسکاتلندی،
آلمانی و احتمالاً آمریکایی در
شهرهای مختلف تأسیس و
فعالیت می کردند.
از آغاز
شکل گیری رسمی پدیده
فراماسونری در ایران تا پیروزی
انقلاب اسلامی بیشتر دولتمردان
و سیاستمداران ایران وابسته به
لژهای فراماسونری بودند و به
عبارت دیگر بخش مهمی از
سیاست و دولت در ایران توسط
ماسونها اداره می شد.
فراماسونها معمولاً در ظاهر بر
موازین اخلاقی و انسانی بسیار
تأکید می کنند و لژهای خود را
انجمنهایی علمی ـ اخلاقی به
شمار می آورند.
لکن در عمل
برای دستیابی به اهداف خود که
از اهداف لژهای مادر ـ در
کشورهای استعمارگر ـ جدا
نیست، دست به هر عملی
می زنند.
تشکیلات سازمانی
فراماسونری در کشورهای
پیرامونی به گونه ای عمل
می کنند که اعضای آنها خواسته
یا ناخواسته به مهره هایی برای
پیشبرد اهداف بیگانگان در
کشور خود بدل می شوند.
پدیده فراماسونری با پدیده
صهیونیسم و تفکرات یهودی
رابطه ای تنگاتنگ دارد و تأثیر
این رابطه در قوانین و آداب و
سنن فراماسونری به وضوح
مشهود است.
2ـ دکتر ذبیح اللّه قربان در سال
1284 ش در آباده متولد شد.
پدرش حاج علی خان مدتی حاکم
آباده بود.
قربان پس از تحصیل
سواد فارسی و مقدمات عربی
روانه بیروت شد، در رشته
طبابت تحصیل کرد و درجه دکترا
گرفت، سپس برای تکمیل
تحصیلات خود در رشته
پزشکی به فرانسه رفت و در
دانشگاه لیون به مطالعه و تحقیق
پرداخت.
آنگاه رهسپار انگلستان
شد و پس از مدتی به ایران
برگشت و در شیراز شاغل امور
بهداشتی شد.
او فعالیت خود را
از ریاست بهداری شهرداری
شیراز آغاز کرد، بعدا مدتی
ریاست اداره کل بهداری استان
فارس را بر عهده گرفت.
پس از
تأسیس و دانشکده پزشکی به
ریاست آن و همچنین ریاست شیر
و خورشید سرخ منصوب شد.
از
سال 1335 ش ریاست و
دانشکده پزشکی شیراز را بر
عهده گرفت وی جزء
فراماسون های معروف بود و
همچنین عضو فرقه بهائیت نیز
بود.
3ـ حسین علاء فرزند میرزا
محمد علی خان علاء السلطنه که
پیش از معمول شدن نام
خانوادگی معروف به معین
الوزراء بود.
وی در سال 1260 ه
ش بدنیا آمد.
تحصیلات متوسطه
و عالی خود را در مدرسه «وست
منیستر» لندن به پایان رساند و
در سال 1282 ش به ایران
برگشت و به اشتغال در وزارت
خارجه پرداخت.
بعدا دبیر دوم
سفارت ایران در لندن شد.
وی
در خلال جنگ جهانی اول رئیس
دفتر وزارت امور خارجه بود.
در
سال 7 ـ 1296 وزیر تجارت و
فواید عامه شد.
وی عضو هیأت
نمایندگی ایران در کنفرانس صلح
پاریس و در سال های 3 ـ 1301
وزیر مختار ایران در امریکا بود.
در دوره پنجم مجلس شورای
ملی وکیل مردم تهران و در سال
1306 وزیر مختار ایران در
پاریس شد.
مدتی بعد وزارت
فواید عامه و ریاست بانک ملی
ایران را به عهده گرفت.
در سال
1312 عضو هیأت نمایندگی
ایران در مذاکرات مربوط به قرار
داد نفت بود و در همین سال به
مقام وزیر مختاری ایران در لندن
برگزیده شد.
در سال های 18 ـ
1314 رئیس اداره کل تجارت
در کابینه محمود جم و بعد وزیر
تجارت بود.
در سال 1320 مدیر
کل بانک ملی ایران شد؛ در همین
سال ریاست انجمن ملی تربیت
بدنی ایران را هم بر عهده داشت.
در سال های 22 ـ 1321 وزیر
دربار بود و در سال های
29 ـ 1324 به سفیر کبیری ایران
در آمریکا برگزیده شد.
در سال
1329 در کابینه منصور وزیر
امور خارجه بود و در
30 ـ 1329 نخست وزیر شد.
در
1330 وزیر دربار و دوباره در
1334 به نخست وزیری برگزیده
شد.
در سال 7 ـ 1336 باز به
وزارت دربار برگزیده شد و
سرانجام در سال 1342 به
سناتوری انتخاب گردید.
وی در
سال 1343 فوت کرد.
وی از اعضاء لژ فراماسونری در
ایران و استاد اعظم یکی از آنها
به شمار می رفت.
منبع:
کتاب
قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک - جلد 1 صفحه 144