سخن آخر
متن سند:
سخن آخر
مهدی هاشمی در واپسین روزهای حیات به ریشه همه انحرافات خود واقف شده، طی نامهای خطاب به دوستان و برادران خود به آن اعتراف و آنها را از افتادن به این ورطه، تحذیر نموده است. این خودبازبینی و توصیفی که وی از خویشتن خویش در روزهای آخر زندگی دارد هر چند برای وی دیرهنگام است اما میتواند برای دیگران تجربهای کارآ و توصیهای رهگشا باشد.
با مروری بر متن این دست نوشته سخن این بخش را به پایان میبریم:
بسمه تعالی و الیه اتوب و علیه اتوکل
خطاب به همه دوستان و برادران:
اکنون که در آستانه مرگ محتوم و مقدر الهی قرار گرفتهام وظیفه خود میدانم موارد زیر را به شما عزیزان بخصوص برادرانم و همه اقوام و خویشان تذکر دهم قطعاً سخنان من در نهایت یک دوره زندگی که بیان نقاط ضعف و لغزشهایم ملموس و عینی گشته و هیچ انگیزه سیاسی در بیان آن وجود ندارد، به واقعیت نزدیکتر از تحلیلها و حدس و گمانهای این و آن است و بنابراین از زبان کسی که راهی را طی کرده و اکنون نتایج ملموس آن را شاهد است خوب است دوستان مطالبی را بیاموزند:
1- فعالیتهای مثبت و انقلابی و اسلامی هر چند فراوان و گسترده باشد چنانچه به تهذیب نفس و تزکیه اخلاق مقرون نباشد، پشیزی ارزش نخواهد داشت، نمونه عینی مرا هرگز فراموش نکنید من از نظر فعالیتهای سیاسی- مبارزاتی عمری را گذراندهام و تصور نمیکنم کسی در میان اقران خود سراغ داشته باشم که شب و روز در پیفعالیت و تلاش از قبل از بلوغ تا سال ۴۵ سالگی باشد ولی بدبختانه افراط در سیاست و سیاستگری، مرا از تهذیب نفس بازداشت و در جو غرور به فعالیتهای چشمگیرم نه تنها از رشد و کمال نفسانی بازماندم بلکه بسیاری از اعمال و رفتارم که به انگیزه خدا شروع کرده بودم مخدوش و آلوده شد.
تلاش کنید تا قبل از تزکیه اخلاق و اطمینان از کنترل و مراقبت تمایلات نفسانی، به فعالیت سیاسی- اجتماعی نپردازید که فضایل نفس و زوایای درون بشر به اندازهای پنهان و ظریف است که اگر بدون تعلیم و تربیت و تزکیه و تهذیب وارد عمل شود، همان نقطههای بسیار ناچیز نفسانی تحت پوشش پیروزیها و موفقیتهای اجتماعی چنان مکتوم میماند که بزودی قابل شناخت و توجیه نمود [نیست]. بلکه به عکس در اثر تسویلات شیطانی، به نقاط مثبت غرور آفرین تجلی خواهد یافت و دیگر کنترل آن از دست انسان بیرون میرود.
متأسفانه غرور نفسانی مرا از عرضه کردن خویش بر اساتید اخلاق و شخصیتهای مورد قبول خودم بازداشت و رسوبات چنان ریشه کرد که زیر پوشش همان فعالیتهای به ظاهر اسلامی مرا به دام گناهان بزرگتر و اشتباهات سنگینتری انداخت و بلغ ما بلغ
اکنون با یک دنیا تأسف و درد از غرورها، تعصبهای غلط و غفلتهای گذشتهام پشیمان و نادم هستم ولی دیر شده است. از شما خواهش میکنم تا دیر نشده به خود بپردازید. بخصوص از دوستان و همفکران سابق خود در ارگانهای مختلف و حوزه علمیه و نهضتها و...
جداً میخواهم بر روی گذشتههای خود تجدید نظر کرده و برای خدا امواج طغیانگر نفس را که زیر لوای مقدس فلان و بهمان به نظرتان یک جلوه مقدس و زیبا دارد، متوقف سازید.
۲- مسئله دیگر مظالم است. من به همان شیوه و دلایلی که گفتم، مرتکب مظالمی شدهام، من به بعضی از کسانی که به دستور من به قتل رسیدند ظلم کردهام، من در حق انبوه پیروان و همفکران خویش قبل از انقلاب ظلم کردم، من به ارگان مقدس و انقلابی سپاه پاسداران و فرماندهی آن ستم کردم، من در حق فقیه عالیقدر حفظهالله و بیت ایشان ظلم کردم، من نسبت به حوزه علمیه قم و طلاب عزیزی که با یک دنیا شور و اشتیاق به من پناه میآوردند ظلم کردم....
منبع:
کتاب
بنبست - جلد سوم / مهدی هاشمی مظهر خشونت صفحه 209