کتاب بیست و چهارم دوره زمانى بیستم دى ماه 1357 تا پنجم بهمن را شامل مىشود.
نخستین نمودهاى اسناد در این کتاب تظاهرات و مخالفتها با دولت شاپور بختیار است. دست و پاى سیاسىاى که آخرین نخست وزیر نظام شاهنشاهى مىزند، اما موفقیتى در پى ندارد، بخشى در این مجموعه و قسمتى دیگر در کتاب بیست و پنجم ـ آخرین مُجلد از سلسله کتابهاى انقلاب اسلامى به روایت اسناد ساواک ـ آمده است. اما از مهمترین حوادث این دوره کشف اعلامیهاى است که در نگاه اول، افشاگر سخنان محمدرضا پهلوى در یک نشست سرى با شمارى از سران نظامى است. در این سخنان شاه از وقوع یک جنگ داخلى و رو در رو قرار دادن ارتش با مردم حمایت مىکند ؛ این که فرصتى پدید آید تا او بتواند قدرت از دسته رفته را باز یابد و بار دیگر اهرمهاى حکمرانى را به دست گیرد. ساواک پس از کشف این سخنرانى ـ که هم به صورت نوار توزیع شده بود و هم پیاده شده آن در تهران و دیگر شهرها به دست مردم رسیده بود ـ در اظهارات و مکاتبات طبقهبندى خود، آن را تکذیب کرده، ساختگى مىداند. پس از انقلاب نیز گفته شد که این صدا تقلیدى ماهرانه بوده، توسط شاه ایراد نشده است. اما روند رخدادها ـ به ویژه در تهران ـ موافق مفاد سخنرانى رقم خورد. تهدید نظامیان و نیروهاى انتظامى ناگهان شدت گرفت و حمله به آنها و بعضا تخریب و آتش زدن خانههاىشان آغاز شد؛ یعنى همان چیزى که در آن سخنرانى خواسته شده بود : ایجاد هر چه بیشتر فاصله میان مردم و ارتش و پر کردن این فاصله با کینه و نفرت. این خواستها چه توسط شاه عنوان شده باشد و چه از ناحیه دیگر، توطئهاى بود که با هوشمندى رهبران انقلاب خنثى گردید.
اعلام تشکیل شوراى انقلاب توسط امام خمینى در 22 دى ماه، هر چند در اسناد انعکاس عمیقى نیافت، اما دولت بختیار و حامیان غربى آن را با پدیده سیاسى تازهاى رو به رو کرد. در این میان، آغاز مخالفتهاى علنى ارتش، به پیچیدگى بحرانى که دامنگیر حکومت شده بود، افزود. نیروى هوایى و هوانیروز نخستین پردههاى مخالفت را بالا زدند. پایگاههاى نیروى هوایى، همچون پایگاه شاهرخى، وحدتى مرکز اعتصابات و اعتراضها شده، نظامیان آشکارا در محوطه پایگاهها تظاهرات مىکردند و یا براى راهپیمایى به خیابانها رفته و در میان مردم و همگام با آنها با لباس نظامى حاضر مىشدند. روز سوم بهمن گروهى از نظامیان نیروى هوایى در پایگاه هشتم شکارى اصفهان تظاهرات کرده، خواستار برپایى جمهورى اسلامى شدند. خروج شاه از ایران، در 26 دى ماه به وقوع این رخدادها دامن زده بود. شادمانى آن روز مردم ایران توصیفناپذیر است. این شادمانى حتى به درون صفوف نظامیان رسوخ کرد به طورى که حکومت مجبور به دستگیرى گروهى از افراد نیروى هوایى شد. گفتنى است که روز خروج شاه از ایران یک «تیمسار» هوانیروز در مسجد هارون شهر اصفهان سخنرانى کرد و گفت که در میان مردم هستم نه در برابر آنها. آن روز و روزهاى بعد مجسمههاى شاه به دست مردم ـ با خشم ـ و یا توسط عوامل حکومت ـ با احترام ـ پایین کشیده شد. البته رفتن شاه حادثه تلخى را در اهواز موجب شد و آن طغیان بخشى از ارتش بود. عامل تحریک نظامیان در اهواز، استاندار خوزستان بود. او در پادگان ارتش سخنرانى کرد و به دنبال آن گروهى از نظامیان با ادوات جنگى به شهر ریختند و جنایاتى مرتکب شدند که بعدها به چهارشنبه سیاه معروف شد.
اربعین (29 / 10 / 57) سومین نماد رفراندوم ملى ایران محسوب مىشود. راهپیمایى آن روز، پس از راهپیماییهاى تاسوعا و عاشورا (19 و 20 آذر) که با تدارک روحانیان شکل گرفت، یکى از ضربههاى کارى بر پیکر رژیم پهلوى بود. بسان عواقبى که در پى حرکت تاسوعا و عاشورا با ظهور چماقداران در برخى از شهرها رخ نمود، از فرداى اربعین نیز با حمایت دولت، امراى نیروهاى مسلح و دستگاه نیمه جان امنیتى، چماقداران ظاهر شدند و از مردم زهر چشم گرفتند. جنایات آنها در خلال سندها آمده است. جلوه دیگرى که دولت بختیار براى نشان دادن وجود طرفدارانى از خود و حکومت سلطنتى نشان داد، تظاهراتى بود که روز چهارم دى و به ویژه پنجم دى با عنوان طرفدارى از قانون اساسى شکل گرفت. مشارکت خانواده نیروهاى مسلح و نظامیان که با لباس شخصى در این حرکت حاضر شدند، بسیار چشمگیر بود.
پس از خروج شاه، امام مترصد بازگشت به ایران بودند. این تصمیم در چهارم دى ماه علنى شد و ایشان اعلام کرد که ششم دى ماه در ایران خواهد بود. پخش شدن این خبر، جوش و خروشى در میان مردم افکند و تدارک وسیعى براى استقبال از ایشان شکل گرفت. گروههاى زیادى از شهرستانها عازم تهران شدند. بختیار که در برابر این خبر منفعل شده بود، چارهاى جز بستن فرودگاه مهرآباد نیافت. پیش از این کارکنان هواپیمایى ملى ایران، یک فروند هواپیما را براى پرواز به سوى پاریس و بازگرداندن امام آماده کرده، نام آن را «پرواز انقلاب» نهاده بودند. با بسته شدن فرودگاهها و از کار انداختن پرواز انقلاب، بازگشت امام به تأخیر افتاد. ایشان در پیامى به ملت ایران گفتند که چند روز دیگر به ایران آمده «و چون سربازى در کنار شما به مبارزه علیه استعمار و استبداد تا پیروزى نهایى ادامه [خواهم داد].»
و اما چند توضیح :
1ـ از مجموعه سندهاى ساواک که به هر نحوى به حرکت انقلابى مردم ایران مربوط مىشد (در دوره تحت بررسى این سلسله از کتابها) بهرهبردارى شده است و تدوین گران، بناى حذف سندى نداشتهاند مگر در این موارد :
الف ـ سندهاى تکرارى .
ب ـ بین اسناد دستنویس و تایپ شده که مشابه هم بودهاند، سندهاى تایپ شده انتخاب شده است. در مواردى که نسخه تایپ شده یافت نشده، از سند دستنویس استفاده شده است.
ج ـ بولتنهایى که در برگیرنده خلاصهاى از گزارشهاى ارسالى از مراکز مختلف ساواک بودند به دلیل تکرارى بودن و درج اخبار خلاصه، حذف شدهاند. اما آن دسته از خبرهاى این بولتنها که سند مشروح آن یافت نشده است، به نقل از شماره جلد بایگانى آن، در پاورقىها مورد استناد قرار گرفته است.
د ـ در میان سندهایى که محتواى تکرارى داشتهاند، اولویت به سندى داده شده است که حجم بیشترى از جزئیات حادثه را در خود داشته است.
ه ـ سندهاى ناقص (جز در چند مورد اندک) که شامل اسناد چند برگى بوده و صفحات پسین یا پیشین آن یافت نشده، معمولاً مورد استفاده قرار نگرفتهاند، مگر در مواردى اندک. علت این امر حاکمیت بحران بر ساواک در واپسین ماههاى پیروزى انقلاب اسلامى بوده که فرصت طبقه بندى و بایگانى وجود نداشته است و یا در تسخیر دفاتر ساواک به نحوى از بین رفته است.
و ـ سندهایى که هیچ ارتباطى با نهضت اسلامى نداشتهاند، همچون تحلیل ساواک از کشورهاى منطقه، حوادث طبیعى و....
2ـ در چینش سندها اولویت با وقوع حادثه بوده است. بنابراین قبل از این که تاریخ ارسال گزارش، تاریخ رسیدن خبر به منبع و... مدنظر باشد، زمان حادثهاى که سند درباره آن گزارش مىدهد، مورد نظر بوده است.
3ـ حروف چینى سندها مطابق نگارش اصل آنها بوده است و هیچ تغییرى در جمله نویسى آنها داده نشده است. فقط در مواردى که کلمه، تعبیر، تاریخ و یا مضمون سندى اشتباه بوده، در پاورقى (با توضیح) یا در متن سندها (بین دو قلاب) تذکر داده شده است.
4ـ تاریخ به کار رفته در سندها، گاه شمسى و گاه شاهنشاهى است و بیش از همه از تاریخ 2537 که مطابق 1357 شمسى است استفاده شده است. عدد 37 در تاریخ این اسناد حاکى از سال 57 است که تغییر داده نشده است.
5ـ همچنانکه در کتابهاى پیشین ملاحظه کردید، پاورقىهاى این مجموعه یا با عدد آمده است و یا با ستاره. پاورقىهاى شمارهدار توضیح برخى از اعلام یا موضوعات متن سند است، اما پاورقىهاى ستارهدار به مهمترین موضوع آن روز (مطابق با تاریخ سند) اشاره مىکند. این پاورقیها بعضا با متن سند مرتبط هستند و در مواقعى دیگر ارتباط مستقیمى با سند ندارند. با این حال به دلیل واقع شدن خواننده در ظرف زمان و آگاهى از رویدادهاى دیگرى که موقعیت رژیم شاه و یا نهضت اسلامى را بهتر نمایان مىکند، یاد شدهاند.
6ـ دستورالعمل ساواک این بود که انعکاس تعابیر ضدشاه در گزارشهایى که منابع و جاسوسان این دستگاه امنیتى مىنوشتند، با کد نگاشته شود. این کدها براى محمدرضا پهلوى، کلمه «منصور» و عدد «66» بود. بنابراین تعابیر «مرگ بر 66» و یا «نابود باد حکومت منصور» که در سندها دیده مىشوند همان «مرگ بر شاه» و «نابود باد حکومت شاه» است.
7ـ در بیشتر گزارشهاى ساواک، نظرهایى داده شده که از نظر دهنده با کلمات رمز یاد شده است. این کلمات رمز معمولاً اسامى روزهاى هفته است و منظور از آنها این است:
نظریه شنبه : نظریه منبع نفوذى ساواک (گزارشگر) است که از طریق مشاهده مستقیم یا از راههاى دیگر ارائه شده است.
نظریه یکشنبه : نظریه رهبر عملیات است که پس از گزارش منبع نفوذى آن را تأیید یا تحلیل مىکند.
نظریه دوشنبه : نظریه رئیس دایره عملیات است.
نظریه سه شنبه : نظریه امنیت داخلى است.
نظریه چهارشنبه : نظریه رئیس سازمان اطلاعات و امنیت منطقه است.
8ـ از حروف چینى سربرگ سندها خوددارى و صرفا به درج نوع سند (برگ خبر، گزارش خبر، تلفنگرام و...) و موضوع آن اکتفا شده است. همچنین نوع طبقه بندى سندها (محرمانه، خیلى محرمانه و سرى) نیز نیامده است. علت این امر آمدن اصل اسناد در صفحات مورد نظر بوده است، به طورى که علاقمندان مىتوانند با مراجعه به خود سربرگ سندها اطلاعات مورد نیاز را دریافت کنند. در سربرگ سندها برخى علائم با رمز آمده است. از جمله آنها مبدأ خبر است که منظور از آن رمزها این است:
1 ه (ساواک گیلان)، 2 ه (ساواک مازندران)، 3 ه (ساواک آذربایجان شرقى)، 4 ه (ساواک آذربایجان غربى)، 5 ه (ساواک کرمانشاه)، 6 ه (ساواک خوزستان)، 7 ه (ساواک فارس)، 8 ه (ساواک کرمان)، 9 ه (ساواک خراسان)، 10 ه (ساواک اصفهان)، 11 ه (ساواک سیستان و بلوچستان)، 12 ه (ساواک کردستان)، 13 ه (ساواک همدان)، 14 ه (ساواک سمنان)، 15 ه (ساواک لرستان)، 16 ه (ساواک بوشهر)، 17 ه (ساواک هرمزگان)، 18 ه (ساواک کهگیلویه و بویراحمد)، 19 ه (ساواک چهارمحال بختیارى)، 20 ه (ساواک تهران)، 21 ه (ساواک قم)، 22 ه (ساواک اراک)، 23 ه (ساواک قزوین) 24 ه (ساواک ایلام)،25 ه (ساواک زنجان)، 26 ه (ساواک یزد) بودهاند.
همچنین مقصد خبر نیز با علائم رمز عنوان شده است که قریب به اتفاق آنها مربوط به ادارات تابعه اداره کل سوم (امنیت داخلى) ساواک بوده است.
اداره کل سوم از هفت بخش تشکیل مىشد که عبارتند از : 1ـ مدیریت اداره کل سوم 2ـ اداره یکم عملیات و بررسى 3ـ اداره دوم عملیات و بررسى 4ـ اداره سوم کل سوم 5 ـ اداره چهارم کل سوم 6ـ اداره پنجم کل سوم 7ـ اداره ششم کل سوم.
اجزاء اداره یکم عملیات و بررسى شامل : 310 (دفتر اداره یکم عملیات و بررسى)، 311 (بخش احزاب و دستجات کمونیستى)، 312 (بخش احزاب و دستجات سیاسى و مذهبى افراطى)، 313 (بخش هدفهاى تازه و فعالیتهاى مربوط به عرب زبانان ناراحت و بلوچهاى حاد ایرانى)، 314 (اکراد) و 315 (فعالیتهاى خارجى) بوده است.
اجزاء اداره دوم عملیات و بررسى شامل :
320 (دفتر اداره دوم عملیات و بررسى)، 321 (بخش دانشگاه تهران)، 322 (بخش دانشگاهها و مراکز عالى آموزشى تهران)، 323 (بخش دانشگاهها و مراکز عالى آموزشى استانها و شهرستانها) و 324 (بخش آموزش و پرورش و مدارس در تهران و استانها و شهرستانها) بوده است.
اجزاء اداره کل سوم شامل :
330 (دفتر اداره سوم کل سوم)، 331 (بخش ممالک اسکاندیناوى و اروپاى شرقى)، 332 (بخش کشورهاى اروپاى غربى)، 333 (بخش آمریکا و کانادا و آمریکاى جنوبى و مرکزى) و 334 (بخش خاورمیانه و کشورهاى غربى و ممالک قاره آسیا و آفریقا) بوده است.
اجزاء اداره چهارم کل سوم شامل :
340 (دفتر اداره چهارم کل سوم)، 341 (بخش احزاب و دستجات راست، انجمنها و اتحادیههاى دولتى و خصوصى)، 341 (بخش وزارتخانهها و ادارات و سازمانهاى دولتى)، 343 (بخش کارگرى)، 344 (بخش اصناف و بازرگانان)، 345 (بخش کشاورزى و امور زراعى)، 346 (بخش عشایر و قاچاق اسلحه و مهمات و کالا)، 347 (بخش جراید و سینما و تلویزیون)، 348 (بخش نارضایتىهاى عمومى) و 349 (بخش روابط عمومى) بوده است.
اجزاء اداره پنجم کل سوم شامل :
350 (دفتر اداره پنجم کل سوم)، 351 (بخش دکترین و آموزش و سازمان و وظایف رهبران عملیات امنیت داخلى)، 352 (بخش سانسور و کنترل مکاتبات) و 353 (بخش منابع و مأموران و گروههاى تعقیب و مراقبت) بوده است.
اجزاء اداره ششم کل سوم شامل:
360 (دفتر اداره ششم کل سوم)، 361 (بخش فیش)، 362 (بخش بایگانى) و 363 (بخش بررسى و تجزیه) بوده است.
9ـ توضیح اعلام در پاورقىها، به ویژه درج زندگى نامه معاریف، به یک بار بسنده شده است. براى مثال وقتى زندگى نامه مرحوم آیتاللّه العظمى گلپایگانى در جلد اول یاد شد از تکرار آن در مجلدات بعدى خوددارى شده است.
10ـ شمارى از سندها مربوط است به توزیع اعلامیه، کشف جزوهها و کتابها، ضبط نامههاى پستى و بالاخره مدرکى که به دست ساواک افتاده است. معمولاً در یکى از نظریههاى این نوع سندها نوشته شده است که اعلامیه، کتاب، نامه یا ... به ضمیمه است. توضیح این که بسیارى از این سندها به صورت مجزا در پروندهها نگهدارى مىشوند و در مواردى اندک ضمیمه یاد شده کنار سند بوده است. در تدوین این مجموعه کتابها، ضمائم اسناد در صورت بودن یا در پاورقى مورد اشاره قرار گرفتهاند و یا در بخش ضمیمه کتاب.
11ـ کتاب حاضر مقطع زمانى 20 / 10 / 57 تا 5 / 11 / 57 را در برگرفته است. مرکز بررسى اسناد تاریخى وزارت اطلاعات امیدوار است با ورود این حجم از اطلاعات به حوزه تاریخ معاصر ایران، راه پژوهشهاى تازه درباره انقلاب اسلامى ایران هموارتر گردد.