تاریخ سند: 1 مرداد 1356
موضوع: اظهارات شیخ حسین بادکوبهای
متن سند:
از: 22ه
به: 312 شماره: 633
شیخ حسین بادکوبهای در مجلس ختمی که در مسجد راهآهن برقرار بوده پس از نقل حدیثی از حضرت پیغمبر (ص) اظهار داشته دستی که بنفع خودش و بنفع مردم کاری میکند را باید بوسید برطبق منطق دین و عقل فطری مردم هر کس در هر شغلی که زحمت میکشد و احساس مسئولیت میکند در نظر خدا و خلق محترم است.
دیروز من در مسجد حاج آقا صابر بحث انتقادی را پیش کشیده بودم و از کسانی که توجهی بمردم ندارند و همهاش بفکر خودشان هستند انتقاد کرده بودم، به یک عدهای برخورده و وضع بشکل ناجوری درآمده بود ولی بلافاصله در منبر گفتم من در این شهر آدم ناشناختهای نیستم کسی هستم که 30 سال در این شهر سابقه منبر دارد.
من با کمال صراحت در این مجلس رسمی در برابر تمام شما محترمین اقرار و اعتراف میکنم هر کسی در هر شغلی وظیفه خود را نیکو انجام میدهد و بنفع مردم زحمت میکشد بخاطر حفظ استقلال مملکت تلاش میکند برای بهزیستی و بهبودی وضع مردم میکوشد محترم است و من دست چنین کسانی را میبوسم ولی در مقابل هم اگر کسی راه خطا میرود من چه جرم و جنایتی کردهام من بحثم رسمی و انتقادی است و از افکار عالیه شاهنشاه عظیم الشأنمان و از اخبار کمونیستها و شوراها استفاده میکنم من فریاد همین را میزنم که همه باید بکوشیم و بفکر یکدیگر باشیم و دلمان برای مردم بسوزد مگر من عضو این مملکت نیستم؟ مگر من علاقه به پیشرفت این ملت و مملکت ندارم؟ مگر من این را درک نمیکنم که سعادت فرد در سایه سعادت جامعه تأمین میشود.
من با کسی غرض شخصی ندارم بهرحال خیلی عذر میخواهم.
دزد از جفای شحنه چه بیداد میکند ـ گو گردنش نمیزند الا خطای خویش ـ چندین چراغ دارد و بیراهه میرود ـ بگذار تا بیفتد و ببیند سزای خویش.
نظریه شنبه: نظری ندارد.
نظریه سهشنبه: شیخ بادکوبهای در واقع بشکل فوق از اظهاراتش در مسجد حاج آقا صابر عذرخواهی نموده ولی با توجه به نارضایتی که در سطح شهر از نحوه کار فرماندار و شهردار وجود داشته و شایعاتی که درباره سوء استفاده آن دو اشاعه دارد با خواندن دو بیت شعر آخری مجدداً به نظریه قبلی خود اتکا نموده است در هر صورت یاد شده از طریق شهربانی درباره اظهاراتش مورد تحقیق واقع و در این سازمان نیز تذکر لازم به وی داده شده است.
سیادت
نظریه 22ـ نظریه سهشنبه تأئید میگردد.
129345
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مرکزی، کتاب 1 صفحه 336