تاریخ سند: 27 خرداد 1340
شما غلط کردهاید...!
متن سند:
شما غلط کردهاید...!
شماره : 1285 /316 تاریخ : 27 /3 /1340
موضوع : برزن 22
برحسب دعوت قبلى (طبق کارت چاپى پیوست) بعدازظهر روز سهشنبه گذشته مجلس جشنى جهت افتتاح برزن نوبنیاد شماره 22 تهران واقع در خیابان تیمورى امیرى (جى) ـ چهارراه معین از طرف حاج على محبى و فریدون احمدى و عدهاى دیگر از اهالى محل دایر بوده که در جلسه فوق آقاى هادى اشترى وزیر مشاور به نمایندگى از طرف دولت و فرهادپور مدیرکل امور شهر نیز شرکت داشتهاند و در موقع ورود آقاى اشترى، گوسفندى قربانى مىشود و چون آقاى اشترى قبلاً براى پیدا کردن محل مزبور معطل و سرگردان شده بود، ناچار از کلانترى بخش مربوطه استمداد جسته و به محض ورود در جلسه با عصبانیت خطاب به مردم و حضار اظهار مىدارد: شماها غلط کردهاید در اینجا خانه ساختهاید که براى شماها برزن تأسیس کنند و حسین خیاطان بازرس انجمن محلى خیابان حسامالسلطنه مىگوید: آقاى وزیر شما وظیفه داشتهاید که به اینجا تشریف بیاورید و آقاى اشترى از این طرز صحبت مشارالیه عصبانىتر گردیده و ضمن اهانت به نامبرده، دستور اخراج او را از جلسه مىدهد و سپس پشت میکرفون قرار گرفته و مجدداً خطاب به حضار اظهار مىدارد که چرا در چنین محلى خانه ساختهاند و حضار به قدرى ناراحت و تهییج مىشوند که تصمیم به تظاهراتى حین سخنرانى آقاى اشترى مىگیرند. لیکن چند نفر از کارگردانان جلسه دخالت کرده و مانع از انجام این تصمیم مىشوند و آقاى اشترى پس از چند دقیقه دیگر صحبت، چون عصبانیتش فرو نشسته بود، دستور مىدهد حسین خیاطان را به جلسه برگردانند و به محض اینکه نامبرده به جلسه وارد مىشود آقاى اشترى صورت مشارالیه را بوسیده و ضمن معذرتخواهى از مشارالیه اظهار مىدارد که به علت گم کردن راه خسته و عصبانى بوده است. بعد مظاهرى از طرف اهالى سلیمانیه صحبت کرده و اظهارات آقاى اشترى را پاسخ مىدهد لیکن آقاى اشترى در بین صحبت مظاهرى با ناراحتى جلسه را ترک مىنماید و این جریان بهطورى حضار را ناراحت و عصبانى مىکند که چند نفر از آنها تصمیم مىگیرند اطفال را تحریک به سنگباران نمودن اتومبیل حامل ایشان بنمایند ولى فرهادپور مردم را آرام مىسازد و مظاهرى جریان امر را نوشته به محمدعلى مسعودى مدیر روزنامه پست تهران داده که به اطلاع آقاى نخستوزیر برساند.
گیرندگان : اداره سوم ـ پخش 4 یا 3
بایگانى شود.
.... به پرونده مربوطه ضمیمه و به اداره ... شود
منبع:
کتاب
بدون شرح به روایت اسناد ساواک - کتاب دوم صفحه 342