تاریخ سند: 27 بهمن 1349
موضوع: اظهارات احمد خلیلاله مقدم در مورد تاریخ ۲۵۰۰ ساله ایران
متن سند:
شماره: 12420 /20 ﻫ 2 تاریخ: 27 /11 /49
موضوع: اظهارات احمد خلیلاله مقدم در مورد تاریخ ۲۵۰۰ ساله ایران
احمد خلیلاله مقدم در حضور دکتر شاهپور بختیار* اظهار داشت روی جوانان ما خاک مرده پاشیدهاند و روح انقلاب را در آنها کشتهاند به هیچ چیز جز خوردن - خوابیدن و عیاشی کردن فکر نمیکنند بختیار ضمن تائید سخنان مقدم گفت اتفاقاً روزی آقای هویدا نخستوزیر ایران که یکی از همکلاسان سابق من است مرا به شام دعوت کرد من دیدم اگر بخواهم تنها بروم فردا خواهند گفت که بختیار فلان حرف را زده بهتر دیدم یک یا دو نفر از دوستان ایشان هم حضور داشته باشند و به همین واسطه خواجه نوری و یگانه آمدند من در حضور آنها همین مطلب را گفتم که نسل جوان ما هیچ چیز نمیداند و فکری نمیکند آنگاه مقدم در مورد تاریخ ۲۵۰۰ ساله ایران گفت ما بیخود به ۲۵۰۰ سال سابقه تاریخی افتخار میکنیم در صورتی که تمام تاریخ ما شده کشت و کشتار من درباره ۲۵۰۰ سال تاریخ جزوههای نوشتهام که اگر شما لطف بفرمائید برای اصلاح آن را بعداً حضورتان خواهم آورد در آن نوشتهام که چگونه شاههای ما یکدیگر را میکشتند و به جای یکدیگر شاه میشدند بختیار پاسخ داد کاملاً صحیح است و ادامه داد من روزی با یک نفر فرانسوی صحبت میکردم آن فرانسوی گفت در ایران هرچه نگاه میکنم خیابانها یا به نام شاه است یا به نام پدر شاه هرجا مجسمه هست مجسمه شاه است یا پدرش مگر شما در ۲۵۰۰ سال سابقه تاریخی همین دو شاه را داشتهاید.
بختیار اضافه نمود فقط یک مجسمه هست به نام فردوسی که آن هم توسط کسانی دیگر ساخته شده و خجالت میکشند که آن را پائین بیاورند سپس بختیار از کار و فعالیت مقدم سؤال نمود وی پاسخ داد کارهایی کردهام و شرکت پابرجاست بختیار گفت امیدوارم موفق باشید وی افزود میگویند در آن زمان انقلاب سفید شب من چیزی جز همین برف سفید که اکنون در خانه و خیابان است ندیدم نامبرده در مورد شاهنشاه آریامهر گفت در مدتی که ایشان حکومت میکند اصلاحاتی شده که همه را این مرد خودخواه - حسود با دلقکبازی به نام خودش میداند و فکر میکند که او کرده مثلاً نجات آذربایجان، بیچاره قوامالسلطنه از نظر سیاست خارجی آنقدر زحمت کشید که هرچه بگویم کم است ولی این مرد میگوید که من و ارتش آذربایجان را نجات دادیم و یا ملی شدن صنعت نفت – به قول خود آمریکائیها و انگلیسها که دشمن ما بودند زحمات دکتر مصدق بود که نفت ملی شد و باز او میگوید من بودم که این کار را کردم بختیار در مورد اصلاحات ارضی گفت همه میدانند که دکتر ارسنجانی در این مورد زحمات بسیاری کشیده ولی باز ایشان این عمل را به نام خودش میداند. نسل جوان ما در خواب است خدای آنها پول - پیغمبر آنها زن و وطن آنها یک اتومبیل است و فکر میکنم اگر چند سال دیگر به این منوال بگذرد به هیچ وجه نشود آنها را اصلاح کرد بعد مقدم گفت بالاخره باید آنها را بیدار کرد من چندی قبل در مورد ارزان شدن لیره و ضررهائی که مملکت از ارزان شدن آن متحمل شده مطالبی نوشتم و در آن دلائل کافی آوردم و آن را به قاسمی دادم و ایشان آن مطالب را در روزنامه ستاره اسلام چاپ کرد بلافاصله روزنامه را توقیف و از طرف سازمان قاسمی را احضار و به او گفته بودند باید بگوئی این مطالب را چه کسی به تو داده و قاسمی به آنها گفته بود این مطلب را در صندوق روزنامه انداخته بودند چون دیدم مطلب خوبی است آن را چاپ کردم حالا چند روز پیش دیدم در تلویزیون شاه همان مطالب مرا با اشتباهات بیشتری میگفت. سپس بختیار گفت همین ارتش غیور خودمان من نمیدانم چه کاری و یا چه جنگی کردهاند که هر کدام از افراد تمام سینه خود را مدال میزنند و سینه سپر میکنند. در این ۵۰ سال که جنگی نکردهاند و یا جائی را فتح نکردهاند پس این مدالها را در برادرکشیها گرفتهاند و برادرکشی هم که افتخار نیست
نظریه یکشنبه - تحقیق مستقیم پیرامون مفاد خبر از نامبردگان به حفاظت شنبه الطمه وارد مینماید ضمناً مقدم برای بزرگ جلوه دادن خویش در اظهارات خود غلو مینماید. آرزو
نظریه چهار شنبه - نظریه یکشنبه مورد تائید است.
توضیحات سند:
* شاپور بختیار فرزند رضا در سال ۱۲۹۳ در چهار محال و بختیاری متولد شد. تحصیلات خود را تا دکترای حقوق و علوم سیاسی دانشگاه سوربن فرانسه ادامه داد و به زبانهای فرانسه، انگلیسی و آلمانی آشنایی داشت. سمتهایی منجمله: رئیس اداره کل کار خوزستان، مدیرکل معاون، معاونت وزارت کار، نخستوزیر و... را عهدهدار بود. در خصوص چگونگی انتصاب وی به نخستوزیری از سوی شاه دکتر باقر عاقلی در کتاب خود چنین آورده است:
مقدم سرانجام موفق شد شکار دیگری را به تور بیندازد و آن شاپور بختیار بود. از لحاظ مبارزات سیاسی علیه رژیم، بختیار از دیگران چیزی کم نداشت ولی از لحاظ سابقه احراز مشاغل دولتی پائینتر از دیگران (سنجابی، دکتر صدیقی، اللهیار صالح) بود... از این رو تجربه و توانائی کامل را برای قبول چنین سمتی نداشت ولی به هر کیفیتی بود شاه با او کنار آمد. شاه در خاطرات خود مینویسد: «در این روزهای بحرانی بود که شاپور بختیار به وسیله ژنرال مقدم رئیس وقت ساواک از من تقاضای ملاقاتی کرد. شاپور بختیار یکی از رهبران جبهه ملی بود و من قبلاً به وسیله رئیس ساواک و دیگران در جریان فعالیتهای او قرار داشتم. من او را برای اولین بار شبی دیروقت در کاخ نیاوران به حضور پذیرفتم و پس از مذاکرات طولانی او را برای حل مشکلات مناسب تشخیص دادم. بختیار با تأکید بر وفاداری خود به رژیم سلطنتی و قانون اساسی گفت که توانائی تشکیل یک دولت ملی و مقابله با بحران جاری کشور را دارد.
برخلاف سنجابی او میخواست دولت خود را در چارچوب قانون اساسی و با دریافت رأی اعتماد از پارلمان تشکیل دهد...»
در دهم دی ماه ۱۳۵۷ رأی اعتماد مجلسین به دولت بختیار داده شد و بر آن اساس فرمان شاه نیز صادر شد. به محض انتشار این خبر، جبهه ملی او را از عضویت خود برکنار نمود و حزب ایران نیز وی را از سمت دبیرکلی کنار گذاشت. با تشدید اوضاع انقلابی فراگیرتر شدن موج تظاهرات و ورود حضرت امام خمینی به ایران و تعیین دولت موقت، بختیار در آخرین روزهای حیات سیاسی خود طی نطقی اعلام کرد: «ایران یک دولت دارد بیشتر از این غیرقابل تحمل است نه برای بنده و نه برای شما و نه برای هیچ ایرانی دیگر غیرممکن است. نه با شاه سازش میکنیم و نه با خمینی. به آیتالله خمینی اجازه تشکیل دولت موقت را نمیدهم.
کسانی را که جنگ داخلی راه بیندازند تیرباران میکنم...نخستوزیر منتخب امام اگر وارد عمل شود توقیف خواهد شد.» بختیار پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ماه ۵۷ از کشور گریخت.
- نخستوزیران ایران از مشیرالدوله تا بختیار، باقر عاقلی، نشر جاویدان، ص ص 1245-1200.
- اسناد ساواک، پروندههای انفرادی
منبع:
کتاب
بزم اهریمن / جشنهای دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی - جلد 3 صفحه 292