صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: تجمع و حرکت

تاریخ سند: 19 آذر 1357


موضوع: تجمع و حرکت


متن سند:

شماره: 75ـ58 تاریخ:19 /9 /1357
از: شهربانی قزوین(اطلاعات)
به: فرمانداری نظامی‌منطقه قزوین(کمیته اطلاعات)
موضوع: تجمع و حرکت

اطلاع واصله حاکی است که تعدادی حدود 30 هزار نفر از ساعت 10:30 صبح روز جاری دست به یک راه‌پیمائی طویلی در سطح شهر زده‌اند ضمناً در جلوی جمعیت تعدادی وانت بار و کامیون که حامل طلاب دینی و روحانیون شهر می‌باشد و با بلندگو شعارهائی از آنها پخش می‌گردد در حرکت می‌باشد این جمعیت فعلاً در خیابان‌ سعدی بوده و قرار است شهر را دور زده و در شاهزاده حسین مستقر گردند ضمناً دارای پرچم‌های سفید و قرمز می‌باشند.
رئیس شهربانی قزوین ـ سرهنگ فتحعلی دیهیم
گیرنده
ریاست سازمان اطلاعات و امنیت قزوین جهت استحضار
امنیت داخلی قبلاً در جریان بوده است با نظر امنیت داخلی روی سابقه ضبط شود 21 /9 /57
عجب اخبار جالبی!؟ موضوعی که برای آن قبل از این اطلاعیه شورای هماهنگی تشکیل شده حالا اطلاعیه می‌شود 22 /9 /57

توضیحات سند:

* راه‌پیمایى روز تاسوعا یک حادثه بزرگ بود و به روایت منابع گوناگون داخلى و خارجى یک همه پرسى علنى براى گذاشتن نقطه پایان بر عمر نظام شاهنشاهى در ایران به شمار مى‌رفت. جان. دى. استمپل یکى از مقامات بلند پایه سفارت آمریکا در تهران در کتاب خود با نام «درون انقلاب ایران» به این موضوع اشاره دارد. او مى‌نویسد : «راه‌پیمایى محرم کل مشروعیت سلطنت را موکدا زیر سؤال برد.» (ص 213) یرواند آبراهامیان از قول روزنامه واشنگتن پست نوشت: «این راهپیمایى منظم و سازمان یافته به درخواست مخالفان رژیم راجع به برقرارى حکومت جدید، وزن و اعتبار شایان توجهى بخشید.» و از قول نیویورک تایمز : «حکومت نمى‌تواند نظم و قانون را حفظ کند. تنها چاره کار آن است که خود را کنار بکشد و به رهبران مذهبى اجازه دهد تا زمام امور را به دست گیرند. در هر حال مخالفان ثابت کردند که اکنون دولت دیگرى هم وجود دارد.» و به روایت کریستن ساینس مانیتور : «توده عظیم مردم با صدایى رساتر از هر گلوله و بمبى در سراسر پایتخت این پیام را اعلام کردند که شاه باید برود.» (ایران بین دو انقلاب، ص 644) منابع، شمار راه‌پیمایان را در روز تاسوعا فراتر از یک میلیون نفر نوشتند. فقط خبرگزارى پارس، منبع رسمى دولت شاه، تعداد جمعیت را چهار صد هزار نفر یاد کرد (بولتن خبرگزارى پارس، ش 265، ص 1) ژنرال قره‌باغى بعدها در کتاب «اعترافات ژنرال» نوشت که «روز تاسوعا 19 آذر ماه راهپیمایى بیش از دو میلیون نفرى دستجات مختلف به همان ترتیب که پیش-بینى شده بود انجام گردید.» (ص 72) بیشتر منابع یادآور شدند که یک سر جمعیت در میدان شهناز (امام حسین ع) بود و سر دیگرش در میدان شهیاد (آزادى). مجله خواندنیها هم نوشت : «شماره مردان و زنانى که در تظاهرات و راه‌پیمایى... در تهران شرکت کردند با حساب تخمینى از روى حرکت صف‌هایى که در هر صف چهل تا شصت نفر حرکت مى‌کردند به یک میلیون و نیم رسید. خبرنگاران روزنامه‌هاى خارجى مى‌گفتند اگر شماره جمعیت تماشاچى بر راه‌پیمایان افزوده شود، شمار جمعیت از دو میلیون نفر تجاوز مى‌نماید.» (ش 15، به تاریخ 2 /10 /57، صص 21 و 75) بخش فارسى رادیو کلن هم گزارش داد که «بیش از یک میلیون نفر از اهالى تهران [در راه‌پیمایى ]شرکت کردند.» (بولتن محرمانه خبرگزارى پارس، ش 267، ص 38)
رادیو لندن شمار جمعیت را یک میلیون نفر تخمین زد. (همان، ص 28) مقامات سفارت آمریکا هم رقم یک میلیون و دویست هزار نفر را در تهران یادآور شدند. (درون انقلاب ایران، ص 213) نویسنده کتاب «ایران : انقلاب به نام خدا» تعداد جمعیت را 5 /1 میلیون نفر نوشت. (ص 111) نظم و برنامه‌ریزى در راه‌پیمایى تاسوعا یکى از موارد چشمگیر بود. «این دریاى بزرگ در صفوفى منظم و به هم فشرده در حالى که عکس‌هایى از مراجع تقلید و شخصیت‌هاى تاریخى و برجسته و پلاکاردهایى با شعارهاى گوناگون که با خود حمل مى‌کردند، صبح این روز از مقابل منزل آیت‌اللّه‌ طالقانى به راه افتادند و بعد از ظهر در میدان آزادى (شهیاد) مراسم را به پایان رساندند... همه چیز براى رعایت نظم و جلوگیرى از هر وقایع احتمالى پیش ‌بینى شده و تنظیم گردیده بود. رعایت چنین نظمى در میان میلیون‌ ها مردم براى همه ناظران به ویژه خبرنگاران خارجى اعجاب آور بود.» (حماسه‌هاى اسلامى ملت به رهبرى امام خمینى، صص 138 و 139) «یک کمیته مخصوص متشکل از نمایندگان علماى مذهبى و جبهه ملى و-عده‌اى از اهل بازار عهده‌دار حفظ انتظامات شده بودند و مأمورین انتظامات را از بین مردم انتخاب کردند تا این که در تمام ساعات تظاهرات و راه‌پیمایى عهده‌دار حفظ نظم باشند.» (خواندنیها، ش 15، به تاریخ 2 /10 /57، صص 21 و 75) اما توصیف‌هایى که از این راه‌پیمایى در منابع شد، عظمت آن را از زبان قلم بیان کرد. در کتاب «ایران : انقلاب به نام خدا» آمده است: «موج انسانى که در میدان شهیاد گرد آمده، مى‌داند که در اختیار داشتن تمام شهر تهران، براى افتخارش کافى است.» (ص 111) «منظره انبوه زن‌ها که همه چادرهاى سیاه بر سر داشتند و عده‌اى از آن‌ها عکس مقتولین خانواده خود را که در وقایع چند ماهه اخیر کشته شده بودند، حمل مى‌کردند، از مناظرى بود که هیچ صحنه ساز فیلم‌هاى افسانه و تخیلى نمى‌توانست آن منظره را به وجود آورد.... منظره دیگر که توجه خبرنگاران خارجى را جلب مى‌کرد این بود که در بین مردان و زنان از طبقات مردم بالاى شهر هم دیده مى‌شدند و-مردها پیراهن‌هاى سفید و ظریف و کراوات و پالتوهاى خوش دوخت و زنها چادر هاى تورى شبیه روسرى‌ هاى تورى زن‌ هاى اسپانیایى بر سر داشتند و آن‌ها هم مثل زن‌هاى دیگر شعار مى‌دادند.» (خواندنیها، ش 15، از تاریخ 2 /10 /57، صص 21 و 75) «با آن که آن روز عزا بود، مى‌توان گفت که مردم تهران هرگز به این شادى و سبکروحى قدم برنداشته بودند. سیل جمعیت در صف عظیمى که تمام پهناى خیابان را گرفته بود، به جلو مى‌آمد. گام‌ها مشتاق و سبک بود، چون کسى که هم اکنون بند از پایش برداشته‌اند. در میان همه شعارها، بهترین شعارى که بر چلوار نوشته بود، گمان مى‌کنم این بود : ما ایران آزاد را از همین لحظه بنا نهادیم... گروههاى زنها از همه شورانگیزتر بود. در چادر سیاه با مقنعه سیاه که نه به قول عشقى «کفن» آنها بلکه نشانه زنده بودن آنها بود، قدم برمى‌داشتند. بعضى بچه به بغل با نواى لطیف حزن آلود مى‌خوانند : اى خواهر / فریادت را شنیدم / به سویت پر کشیدم / اى خواهر من / برادر / اى یار بى پناهان / پشتیبان ضعیفان / برادر من.... یا خطاب به آیت‌اللّه‌ خمینى : تو نورى از خدایى / فریادى از دلهایى / رهبر مایى... / راهت مبارک باشد / جانت سلامت باشد. این صدا به اندازه‌اى گرم و گیرا بود که هیچ موسیقى‌اى نمى‌توانست با آن برابرى کند. گاهى در میان آنها دخترک‌هاى هفت ـ هشت ساله با چادر سیاه دیده مى‌شدند. همه آنها از کوچک و بزرگ سیاه پوشانى بودند که به دنبال افق روشن مى‌گشتند. هنگامى که از پل شاهرضا ـ حافظ بالا رفتند و به پشت آن رسیدند و از آن سو سرازیر شدند، مانند یک سیل آبنوس بودند که پل را در برگرفته باشد و من اعتراف مى‌کنم که تا آن روز منظره‌اى تا بدان حد شیرین و هیبت‌انگیز ندیده بودم. چقدر فرق بود میان آن روز و روزهایى که زنها، جواهرها و سینه‌هاى برهنه خود را در همین شاهرضا در برابر چشم مردم مى‌نهادند. چقدر فرق بود میان تربیتى که سازمان‌هاى «پیشتاز» مى‌خواستند به زنهاى ایران بدهند و تربیتى که این زنهاى راه‌پیما عرضه مى‌کردند. چه تفاوت فاحشى میان اینها و زنهایى که با ده ـ بیست چمدان از فرودگاه مهرآباد باز مى‌گشتند و آن چه در چمدانها بود از دسترنج همین زنها و میلیونها تن خواهران آنها در سراسر ایران خریده شده بود. این زنها و مردهاى راه‌پیما «نه» گفتند به آن چه در طى بیست و پنج سال در ایران گذشته بود، به پول نفت، به تجمل، به تجدد و تمدن موعود. زیرا آن چه حکومت به آنان عرضه کرده بود عارى از جوهر انسانى بود و دور از خصلت مردم نجیبى که مى‌خواست در سادگى و شرافت زندگى کند. امسال نخستین بار، کربلا از گذشته به حال روى آورد.» (یغما، ش 366، صص 712 تا 714)

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان قزوین، کتاب 4 صفحه 334

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.