موضوع: جریان درگذشت محمدرضا سعیدی
متن سند:
موضوع: جریان درگذشت محمدرضا سعیدی
از ساعت ۰۹۰۰ بامداد مورخه ۲۲/۳/۴۹ مردم دسته دسته مقابل مسجد موسی بن جعفر واقع در خیابان غیاثی اجتماع نموده و چند پاسبان مشغول خارج نمودن مردم از مسجد بودند زیرا به دستور رئیس کلانتری ۱۴ بایستی در مسجد بسته میشد. در ساعت ۰۹۱۵ سید محمود طالقانی به خیابان غیاثی آمد و روانه منزل سعیدی شد. در منزل سعیدی عدهای حدود ۲۰ نفر نشسته و گریه میکردند. نورالدین علوی طالقانی و سید علی غیوری نیز در منزل سعیدی بودند. پس از چند دقیقه دکتر عباس شیبانی به منزل سعیدی وارد گردید. در این موقع عباس شیبانی به شخصی که میخواست قران بخواند گفت اینجا خواندن قرآن فایدهای ندارد بروید در مسجد قرآن بخوانید. آن شخص گفت در مسجد را بستهاند، شیبانی جواب داد: پشت در مسجد در خیابان قرآن بخوانید مگر میشود او را بکشند و در مسجدش را هم ببندند؟ سید محمود طالقانی هم موافقت کرد و همه دستجمعی به طرف مسجد روانه شدند. حدود ساعت ۰۹۳۰ طالقانی به اتفاق جمعیت پشت در مسجد به حال اجتماع ایستاده و از دربان میخواستند که در را باز کند، ولی دربان طالقانی به مردم گفت در پیاده رو بنشینید. مردم هم نشستند ولی دو نفر از کوچه جنب مسجد وارد مسجد شده و در را باز کردند. مردم هم داخل مسجد شده و تا ساعت ۱۱۰۰ مسجد پر از جمعیت شد. در این موقع چند نفر آیاتی از قران تلاوت کردند و آل احمد شعارهایی میداد: وی با صدای بلند اعلام کرد: ما این مصیبت بزرگ را به پیشگاه ولی عصر امام زمان تسلیت میگوییم. ما مسلمانان، این مصیبت بزرگ را به حضور تسلیت میگوییم. سپس دکتر شیبانی در کنار منبر ایستاده و گفت من یکبار دیگر نیز به این محل آمده بودم و در همان موقع با مرحوم سعیدی تماس گرفتم. ایشان از دست اهالی محل ناراحت بود و میگفت مردم برای عمران مسجد کمک نمیکنند و حضرت آیتالله سیلی تماس گرفتم کمک نمیکنند و حضرت آیتالله ...................... هم اجازه نمیدهند که از وجوهات خرج این مسجد بشود. به هر حال سعیدی از دست رفت ولی از شما تقاضا دارم نگذارید این مسجد و برنامههای سعیدی از دست برود، کسی را به جای او بگذارید که مانند سعیدی شجاعت داشته باشد. آخر چه معنی دارند که آیتالله را در زندان بکشند و در مسجدش را هم ببندند. باید شما هم همت داشته باشید و نگذارید در مسجد بسته شود. شیبانی به صحبت خود پایان داد و پس از خواندن آیات دیگری از قرآن، مجدداً آل احمد شروع به سخنرانی نمود وی آیهای از قرآن را تفسیر نمود مبنی بر اینکه شما مردم باید اول خدا و سپس پیغمبران و دوازده امام و بعد دشمنان خود را بشناسید. ما که دوستان خود را شناختهایم چرا سعی نمیکنیم که دشمنان خود را بشناسیم تا دیگر از این اتفاقات روی ندهد. در ساعت ۱۱۱۰ شیبانی از مسجد خارج شد ولی همین که میخواست داخل خیابان شود مردی به وی نزدیک شد و اظهار داشت (جناب سروان با شما کار دارند) شیبانی که فهمید میخواهند او را جلب نمایند در جواب گفت من هم کار دارم و بلافاصله داخل مسجد شد و در ساعت ۱۱۲۰ سید محمود طالقانی دستور ختم جلسه را داد و جمعیت دکتر شیبانی و طالقانی و آلاحمد را در میان گرفته و از مسجد خارج ساختند. در این موقع یکی از افسران کلانتری ۱۴ دستور جلب شیبانی را به پنج پاسبانی که حاضر بودند داد ولی چون جمعیت بسیار زیاد و به هم فشرده بودند پاسبانان موفق به دستگیر ساختن شیبانی نشده و مردم او و طالقانی و آل احمد را در اتومبیلی سوار کرده و اتومبیل حرکت نمود.۱
نظریه منبع: منبع نظری ندارد
نظریه رهبر عملیات: رهبر عملیات نظری ندارد آزرم
نظریۀ ۲۰ه ۲۰:۳ه ۳ نظری ندارد
مستحضراً باستحضار میرساند اخبار مربوط به سعیدی را به عرض مقامات عالیه ساواک برسانید.
اداره کل سوم
۲۳/۳/۴۹
بخش ۳ پهلوان
۲۳/۳/۴۹
ملاحظه شد
۲۳/۳/۴۹
۱۶۱۹۲ ۳جلد
توضیحات سند:
۱. پس از پایان مراسمی که جاسوس ساواک گزارش آن را به طور مشروح نوشته است، یکی از افسران کلانتری ۱۲ دستور جلب و بازداشت آقای دکتر شیبانی را داد، اما چون شمار شرکت کنندگان زیاد و به هم فشرده بود، مأموران در آن موقع نتوانستند او را دستگیر کردند. اما چند روز بعد، وی دستگیر شد و سالیان درازی را در زندان سپری کرد. آقای طالقانی را نیز فردای آن روز دستگیر کردند، اما از ترس واکنش خشونت بار مردم تهران، فوراً آزاد ساختند.
منبع:
کتاب
شهید آیتالله سیدمحمدرضا سعیدی به روایت اسناد ساواک صفحه 495