تاریخ سند: 7 بهمن 1341
جلسه اول بازجوئی
متن سند:
تاریخ: 7 /11 /1341
جلسه اول بازجوئی
س . مشخصات کامل خود را بیان کنید.
ج . اسم عباس شهرت واعظ طبسی شغل واعظ دارنده شناسنامه شماره 459 مشهد متولد 1314 مسلمان تبعه ایران متأهل
س . آیا ملزم به راستگوئی میشوید.
ج . البته
س . دوستان روحانی خود را در مشهد معرفی کنید.
ج . آیتاله قمی . حاج شیخ مجتبی قزوینی1. میرزا جوادآقا تهرانی2
س . در تاریخ 27 /8 /41 ساعت 10 صبح در منزل آیتاله قمی، تو در بالای منبر اظهار داشتهای که آقای علم3 نخست وزیر... ایرانی ولی برای خارجیها کار میکند، آیا اعتراف به این مطالب مینمائید.
ج . به عظمت قرآن و پروردگار دروغ است.
س . در تاریخ 16 /8 /41 در منزل آقای مقدسیان در بالای منبر خطاب به جناب آقای نخست وزیر که نمیشود با قرآن و خدا جنگید، خدا میگوید کشف حجاب نکن. خدا میگوید قانون تساوی حقوق زن و مرد را به تصویب نرسان و پس از توهین اضافه نمودهای که خداوند تو را هم به جزیره مرگ4 ببرد، منظور از بیان این قبیل مطالب تحریک کننده چه بوده است.
ج . من در منبر در موضوع حجاب از نظر قرآن بحث کردهام و نسبت به قانون تساوی حقوق زن و مرد از نظر قرآن سخن گفتهام آنگاه خطاب به جناب آقای نخست وزیر کردهام حاج آقا روح الله خمینی فرمودهاند اگر برای شما ابهامی در قوانین روحانیت است ممکن است با آقای خمینی مکاتبه بفرمائید و موضوع جزیره مرگ اصلاً به آقای علم خطاب نشده است بلکه گفتهام آنان که با قوانین قرآن مبارزه کنند خداوند آنها را به جزیره مرگ میفرستد.
س . منظور از مخالفین قرآن که بوده است.
ج . نظر به افراد خاصی نداشتهام.
س . در صورتی که منظور تو5 فرد یا افرادی نبودهاند گفتن این مطلب چه نفع و یا حاجتی داشته است.
ج . در مملکت ما مخالفین زیادند، از قبیل یهود . نصارا که مسلمانان را به کیش خود دعوت میکنند.
س . در کجا و چه تاریخی چنین مجالسی تو در آن حضور داشتهای یا شنیدهای
ج . مثلاً در بیمارستان آمریکائیها تا به حال عدهای را از مسلمین مسیحی کرده اند.
س . چرا همان موقعی که تو... به این موضوع اشاره نکردید و از این قرار معلوم میشود که قصد گفتن یک حقیقت را نداشته بلکه میخواهید بار دروغهائی را که گفتهاید، سبک کنید.6
توضیحات سند:
1. آیتالله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی، فرزند شیخ احمد تنکابنی قزوینی، در سال 1318ق. در قزوین متولد شد. پس از تحصیلات مقدماتی در سنین جوانی به همراه پدر به نجف اشرف مشرف گشت و حدود هفت سال از محضر اساتید بزرگی چون آیات عظام: سید محمد کاظم یزدی و میرزا محمد تقی شیرازی کسب فیض کرد و پس از آن به قم آمد و دو سال از درس خارج آیتالله حاج شیخ عبدالکریم یزدی مستفیض شد، سپس به مشهد عزیمت کرد و در آن سامان از استادان بزرگی چون حاج میرزا محمد آقا زادۀ خراسانی، حاج آقا حسین قمی و میرزا مهدی غروی اصفهانی بهرهمند گردید. وی چهل سال در مرکز علمی مشهد به تدریس و تربیت طلاب اهتمام ورزید.
از جمله آثار مکتوب او « بیان الفرقان» در پنج جلد، رسالهای در معرفۀالنفس و رسالهای در نقد علمی و فلسفی اصول یازدهگانه ملاصدرای شیرازی است. آیتالله حاج شیخ مجتبی قزوینی به امور مسلمین و مسائل اجتماعی آنان توجه بسیار داشت و از صمیم دل از نابسامانی ها رنج میبرد و شکوه میکرد. استعمار و استبداد را میشناخت و به مبارزات سیاسی و لزوم آنها اهمیت بسیار میداد و عالمان شجاع را میستود. استغراق در عوالم روحی و تعقّل مستمر و تفکّر پیوسته و اذکار و مجاهدات و مشاهدات، هرگز وی را از حضور اجتماعی و انجام تکالیف سیاسی باز نمیداشت. این عالم ربانی در 14 فروردین سال 1346ش درگذشت و در جوار حضرت امام رضا(ع) در صحن عتیق به خاک سپرده شد. این قبر، هم اکنون در پائین این صحن در دارالإجابه، واقع است. مجله کیهان فرهنگی، ص 5 (مقالۀ محمدرضا حکیمی) مجلۀ حوزه، شمارۀ 5، تیرماه 1363، صص 44 ـ 49
2. آیتالله میرزا جواد آقا تهرانی، در سال 1283 ﻫ ش در خانوادهای اصیل و مذهبی در تهران متولد شد. پدرش حاج محمد تقی از تجار متدین و مورد اعتماد بازاریان بود. میرزا پس از تحصیل دوره ابتدائی برای فراگیری علوم دینی راهی قم شد پس از گذراندن مقدمات و سطح به نجف اشرفرفت و از محضر اساتیدی همچون شیخ مرتضی طالقانی، شیخ محمد تقی آملی بهرههای فراوان برد، پس از مراجعت به ایران در مشهد رحل اقامت گزیده و با حضور در درس علمای وقت شیخ هاشم قزوینی و به ویژه میرزا مهدی اصفهانی شخصیت علمی و اخلاقی او شکل گرفت. با وجود موقعیتی که داشت از مال دنیا هیچ نیندوخت و درخانه استیجاری زندگی می کرد. او خود را از خاکساران اهل بیت (علیهمالسلام) می دانست و در روز عاشورا سقا می شد و در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی طی چند مرتبه سفر به جبههها در کنار رزمندگان اسلام بود و نقل شده که فرموده بود «اگر در جبهه شهید شدم، در همان محل شهادت، دفنم کنید.» برخی از آثار قلمی ایشان عبارتند از: بررسی در پیرامون اسلام (ردیه بر کسروی)، فلسفه بشری و اسلامی، بهائی چه می گوید، میزان المطالب، آئین زندگی و درس های اخلاق اسلامی . این عارف زاهد پس از مدتی بستری شدن بر اثر بیماری در سحرگاه سه شنبه دوم آبان 1368 به سرای ابدی شتافت.
3. اسدالله علم، در سال 1298 ﻫ ش در بیرجند متولد شد. پدرش محمد ابراهیم علم معروف به شوکتالملک بود که این لقب و امیرى قائنات را در زمان سلطنت مظفرالدین شاه، از برادر بزرگترش امیراسماعیل خان علم به ارث برده بود. امیر شوکتالملک علم مانند برادر ارشد و اجدادش با انگلیسیها، که نسبت به ثبات و امنیت منطقه سیستان و بلوچستان در مجاورت افغانستان و هند حساسیت زیادى نشان مىدادند، روابط نزدیک داشت و در جریان جنگ جهانى نیز با نیروهاى انگلیسى که بخش مهمى از خاک ایران را تحت اشغال خود داشتند، همکارى مىکرد. امیر اسدالله علم به توصیه پدرش، در سال 1318، در سن 20 سالگى با ملکتاج دومین دختر قوامالملک شیرازى ازدواج نمود و از این ازدواج پسرى متولد نشد که بر مسند پدر جاى گیرد و علم تنها داراى دو دختر شد. امیراسدالله علم در سال 1321 از دانشکده کشاورزى کرج فارغالتحصیل شد و چون وضع تهران آشفته و تحت اشغال نیروهاى بیگانه بود، عازم بیرجند شد. امیر شوکتالملک که قبل از پسرش به بیرجند رفته بود در سال 1323 در همانجا درگذشت و علم اداره امور املاک وسیع پدرش را بهعهده گرفت. در اواخر سال 1324 علم ضمن مسافرتى به تهران به ملاقات قوامالسلطنه نخستوزیر رفت، که تازه از سفر مسکو به تهران بازگشته بود. قوامالسلطنه این جوان 26 ساله را ظاهرا به واسطه سابقه دوستى و آشنایى با امیر شوکتالملک و شاید هم به توصیه انگلیسیها که در آن زمان نقش حساسى در سیاست ایران داشتند، براى فرماندارى کل سیستان و بلوچستان در نظر گرفت. اسدالله علم که در سىام تیر ماه سال 1341 به نخستوزیرى برگزیده شد، اول کارى که کرد یاران گرمابه و گلستان خویش از قبیل «دکتر باهرى»، «ناتل خانلرى»، «متقى» و «رسول پرویزى» را گرد خود جمع کرد. او نه کارى به احزاب موافق و مخالف و گروههاى سیاسى داشت و نه آدمى بود که به طور حاد در کارهاى سیاسى دخالت مستقیم نماید فقط و فقط مجرى اوامر ملوکانه بود. اسدالله علم بسیار زود به وزارت رسید و نخستین بار در سن 29 سالگى در کابینه دوم ساعد (آبان 1327 ـ فروردین 1329) وزیر کشاورزى شد. او در کابینه على منصور (فروردین ـ تیر 1329) نیز این سمت را حفظ کرد و پس از آن در دولت رزمآرا (تیر ـ اسفند 1329) وزیر کار شد. در همین زمان بود که هنگامى که به اتفاق رزمآرا وارد مسجد شاه مىشد، نخستوزیر مقتدر و چهره آیندهدار استعمار غرب، مورد اصابت گلوله استاد خلیل طهماسبى قرار گرفت و معدوم شد. در سالهاى 1329 تا 1339، علم از نزدیکترین یاران محمدرضا پهلوى بود و در ماجراى 25 ـ 28 مرداد 1332 نقش فعالى ایفا نمود. علم وسیعترین باند را در کشور ایجاد کرد و در همه استانها داراى مهرهها و عوامل خود بود که آنها را به وکالت و یا مقامات عالى مىرساند. مهمترین پایگاه علم در خراسان و شرق کشور فارس بود؛ در خراسان و سیستان و بلوچستان به علت این که پایگاه اصلى خانوادهاش بود و در فارس بهعلت وصلت با خانواده قوام شیرازى. علم پیش از انقلاب در 15 فروردین 1357 به مرض سرطان در آمریکا درگذشت و روزهاى انقلاب را ندید. او در وزارت دربار چهار معاون داشت که یکى از آنها قائممقام و جانشین او محسوب مىشد و در غیاب علم وظایف او را انجام مىداد. این اولین بار بود که چنین سمتى در وزارت دربار ایجاد شد.
(ر. ک: ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، جلد اول، خاطرات حسین فردوست، ص 258؛ تاریخ معاصر ایران از کودتاى 28 مرداد تا اصلاحات ارضى نوشته پیتر آورى، ترجمه محمد رفیعى مهرآبادى ص 9؛ بازیگران عصر پهلوى، ج اول، ص 643، از سید ضیاء تا بازرگان، نویسنده ناصر نجمى، ج 1 و 2، جلد دوم از کودتاى سوم اسفند 1299 تا آذر 1358، ص 1570؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 2، صص 238 و 255)
4. منظور جزیره موریس است که رضاخان در آنجا درگذشت.
5. در موقع طرح این سئوال، بازجوی ساواک در ابتدا، عبارت « منظور شما » نوشته و بلافاصله کلمه «شما» را قلم گرفته و به جایِ آن «تو» نوشته است.
6. این بازجویی دارای اوراق دیگری هم بوده است، که متأسفانه در سوابق موجود نیست.
منبع:
کتاب
آیتالله حاج شیخ عباس واعظ طبسی به روایت اسناد ساواک صفحه 31