تاریخ سند: 26 تیر 1357
موضوع: جزوات مضره
متن سند:
از: 14 ﻫ و تاریخ: 26 /4 /2537[]
به: 14 ﻫ شماره: 1236 /14ﻫ و
موضوع: جزوات مضره
0426
صبح روز 24 /4 /37 موقعی که همسر آقای نصراله سعیدی از منزل خود واقع در ایوانکی جهت نظافت کوچه جلو منزل خارج شده، یک بسته حاوی چند اعلامیه و جزوه به شرح زیر پشت درب مشاهده میکند.
1. جزوه حزب زحمتکشان1 مورخ 28 /2/ شامل 16 برگ
2. جزوه حزب زحمتکشان مورخ 19 آذر 1356 شامل 7 برگ
3. جزوه مردی از کویر نوشته حسن علوی و رضا حسنآبادی
4. جزوه روش شناخت اسلام از دکتر علی شریعتی
5. جزوه حزب زحمتکشان مورخ 28 /7 /1356 شامل 12 صفحه
6. جزوه حزب زحمتکشان تحت عنوان تجاوز به قانون اساسی و حقوق بشر به کجا انجامد؟ شامل 5 برگ
7. متن تلگراف مظفر بقائی2 به آقای جمشید آموزگار3 نخستوزیر مورخ هشتم مهرماه 1356 شامل دو برگ
8. یک برگ اعلامیه خمینی مربوط به جشنهای سوم و پانزدهم شعبان
نظریه شنبه. نصراله سعیدی از اینکه اعلامیهها را پشت درب منزلش گذاشته بودند ناراحت و قصد داشته به مراجع ذیربط تسلیم نماید که یکی از دوستانش آنها را از وی گرفته است.4
توضیحات سند:
_
1. حزب زحمتکشان ملت ایران در 26 اردیبهشت 1330 دو هفته پس از نخستوزیری مصدق و مقارن کار مجلس شانزدهم، از ائتلاف بقایی و خلیل ملکی به وجود آمد. رهبری این حزب را دکتر مظفر بقایی کرمانی که پس از مصدق نماینده دوم تهران در مجلس بود، به عهده داشت. بقایی پیش از آن، عضویت حزب دمکرات ایران قوام را داشت و در دوره قبل مجلس پانزدهم، از سوی این حزب از کرمان به نمایندگی رسیده بود. حزب زحمتکشان یکی از احزاب تشکیل دهنده جبهه ملی محسوب میشد. این حزب که با هدف حمایت از نهضت نفت و گرد آوردن نیروهای پراکنده مدافع نهضت و ایجاد تشکلی در برابر حزب توده به وجود آمد، ازهمان آغاز به دو جناح تقسیم شدکه هر یک وظیفه و نقشی را در این حزب به عهده گرفتند. جناح بقایی به فعالیتهای سیاسی و پارلمانی مشغول شد و جناح خلیل ملکی به امور تشکیلات، آموزش و انتشارات حزب پرداخت. سران حزب زحمتکشان صرفنظر از جناح ملکی، عبارت بودند از: بقایی، عیسی سپهبدی و علی زهری. ارگان حزب زحمتکشان، روزنامه شاهد بود که چند سال پیش از تشکیل حزب زحمتکشان، با امتیاز هوشنگ فرزاد و سردبیری سیداسماعیل زهری منتشر میشد و به هنگام پیدایش حزب، امتیاز و مدیریت آن به علی زهری تعلق داشت. این حزب در برخی شهرها نیز فعال بود؛ از جمله در دزفول که روزنامهای به نام فرید دزفول به صاحب امتیازی دکتر گوشهگیر منتشر میکرد. جناح بقایی که در مثلث بقایی، زهری، سپهبدی شکل گرفته بود و در عمل در شخص بقایی خلاصه میشد، به تدریج به مخالفت با حکومت مصدق برخاست و اختلافات دو جناح که روز به روز شدت میگرفت، سرانجام پس از حدود یک سال و نیم، در مهر 1331 به جدایی ملکی و یاران او از حزب زحمتکشان ملت ایران و تشکیل نیروی سوم انجامید. حزب زحمتکشان بقایی در مجلس و خارج از آن به مخالفت با مصدق ادامه داد و در زمینه سازی کودتای 28 مرداد با سایر مخالفان مصدق هماهنگ شد. پس از کودتای 28 مرداد، حزب زحمتکشان در دورههای مختلف چند بار دیگر با همین نام یا با نام جمعیت پاسداران آزادی به فعالیت پرداخت.
پس از پیروزى انقلاب اسلامى، تلاش حزب زحمتکشان براى نزدیک شدن به رهبران انقلاب و ملاقات با امام خمینى (ره) موفقیتى به همراه نداشت. سران حزب همچنین درصدد جلب انقلابیون برآمدند و به همین منظور از دولت موقت، به ریاست مهدى بازرگان، به علت آنکه سهم کمى از قدرت را به روحانیون واگذار کرده بود، انتقاد کردند.
حزب در همهپرسى فروردین1358ش، نیز به جمهورى اسلامى رأى داد؛ با این همه، بقایى با توجه به ناکامى در رهبرى حزب و ناتوانیاش در سازگارى با اوضاع جدید، بازنشستگى سیاسى خود را اعلام کرد و چون حزب از حامیان نظام سلطنت بهشمار میرفت، بالطبع با فروپاشى آن نظام، فلسفه وجودى حزب نیز منتفى شد و حیات آن خاتمه یافت.
ر ک: زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقائی. حسین آبادیان
2. مظفر بقائی کرمانی، فرزند میرزا شهابالدوله در سال 1287 ش در کرمان متولد شد. نامبرده جزو اولین دستهی محصلینی بود که در زمان رضاشاه برای تحصیل به اروپا اعزام شد و در دانشگاه سوربن پاریس در رشتهی فلسفه و آموزش و پرورش کودک تحصیل کرد و بنابر ادعای خود، مدرک دکترا گرفت، اما در کتاب « ایران و تاریخ» نوشتهی بهرام افراسیابی در صفحهی 126 چنین ذکر شده است: «مظفر بقائی برای تحصیلات به فرانسه رفته بود و به علت عیاشی و ولگردی موفق به درس خواندن نگشته و بدون گرفتن عنوان از فرانسه باز میگردد. اولین دغلکاری او این بود که برای خودش عنوان دکتری جعل کرده بود...»
بقائی از سال 1324 وارد فعالیتهای سیاسی شد و در تشکیل حزب دموکرات ایران با قوامالسلطنه همکاری کرد. وی در دانشگاه تهران نیز اشتغال داشت و برای اولین بار در سال 1336 به عنوان نمایندهی شهر کرمان به مجلس شورای ملی راه یافت.
بقائی در جنبش ملیگرایی ایرانچهرهای شاخص بود و از طریق روزنامهاش (شاهد) خط مشی سیاسی خود را ادامه داد. وی با تأسیس حزب زحمتکشان به عقاید سیاسی خود تشکل بخشید و از جمله سیاستمدارانی بود که با اعمال سیاستهای منافقانه آسیبهای فراوانی به کشور وارد کرد؛ همدستی او ـ البته به طور مخفیانه و غیرمحسوس ـ با کودتاچیان 28مرداد32 و مخالفتهایش با دکتر مصدق از آن جمله است. او در یک دادگاه مسخرهی شاهساخته در محاکمات بدوی محکوم شد، اما دادگاه تجدیدنظر پس از خوش رقصیهای بقائی او را تبرئه کرد. بقائی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ظاهراً ادعای طرفداری از انقلاب را داشت، اما انتشار وصیت نامهی سیاسی او مطالب را به گونهی دیگری نشان میداد. وی در سال 1359 دستگیر و با سپردن تعهد به این که از کشور خارج نشود آزاد شد، ولی در شهریور همان سال سفری به آمریکا انجام داد و در فروردین ماه سال 66 پس از بازگشت از آمریکا، در کرمان دستگیر شد.
به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی در همان تاریخ در بازرسی از منزل وی مقادیر زیادی اسناد مربوط به حزب زحمتکشان و اشیاء و نشریات غیرمشروع به دست آمد. سرانجام بقائی در آبان ماه 1366 در بیمارستان مهر تهران درگذشت.
زندگینامهی سیاسی دکتر مظفر بقائی کرمانی، حسین آبادیان، تهران، مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1380
3. جمشید آموزگار فرزند حبیبالله در سال 1302 ش در تهران متولد شد. پدرش، اهل اصطهبانات فارس و از شخصیتهای فرهنگی و مدافع سیاست امریکا در ایران بود.
جمشید آموزگار دوران متوسطه را به همراه حسنعلی منصور و عطاءاله خسروانی و... در دبیرستان ایرانشهر طی کرد و سپس در رشتههای مهندسی و حقوق ادامه تحصیل داد؛ ولی در بحبوحه جنگ جهانی دوم، به کمک کلنل کروفورد، مستشار خواروبار، با یک کشتی باری از بندرعباس به امریکا رفت و از دانشگاه کرنل واشنگتن، فوق لیسانس مهندسی بهداشت و در رشته هیدورلیک، دکترا گرفت و پس ازمدتی تدریس در آنجا، در سال 1330ش، به ایران بازگشت و به عنوان رئیس اداره مهندسی آژانس عمران بین المللی وابسته به اداره اصل چهارم ترومن، شروع به کار کرد و در سال 1334 به معاونت وزارت بهداری رسید. او در سال 1337 که فشار امریکا برای واگذاری مسئولیتهای کشور به تحصیل کردگان اروپایی، فزونی یافته بود، در کابینه اقبال، ابتدا وزیرکار و سپس وزیر کشاورزی شد و به دستور شاه، اولین قانون اصلاحات ارضی ایران را تهیه و به تصویب مجلس رساند.
آموزگار که مردی خشن، گستاخ، بددهن، عبوس و بیعاطفه، دارای حافظهای قوی، و هوش و سرعت انتقالش از سایر همکارانش بیشتر بود، به دلیل این خصوصیات اخلاقی، دوست صمیمی نزدیک نداشت و از همه پرهیز میکرد.
وی در کابینه حسنعلی منصور و اولین کابینه هویدا، وزارت بهداری را به عهده داشت و در نخستین ترمیم کابینه هویدا به وزارت دارایی، نقل مکان کرد و تا اوایل 1353، قریب 9 سال وزیر دارایی بود. در گزارشی که در صفحه 267 کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ج 2 درج شده، دررابطه انتصاب با او، مینویسد: « در وزارت دارایی یک بچه امریکایی که هنوز دارای گذرنامه امریکایی است به نام آموزگار، مشغول جاسوسی برای آمریکاییها است، ولی از قدیم معروف به انگلیسی بود.»
جمشید آموزگار که دارای شرکت مقاطعه کاری بود و قراردادهای سنگین دولتی به وی محول میشد و ریاست هیئت نمایندگی ایران در سازمان اوپک را نیز به عهده داشت، به علت بعضی محدودیتهایی که در ابتدای دولت هویدا برایشرکت وی ایجاد شد، اختلافاتی با هویدا پیدا کرد. البته عدهای او را رقیب جدی هویدا قلمداد میکردند و میگفتند هویدا نسبت به موفقیت او حسادت میکند.
در سال 1353، هویدا او را به عنوان وزیر کشور معرفی کرد، اما محمدرضا پهلوی در جلسه معارفه، مسئولیت هیئت نمایندگی در اوپک را همچنان به عهده وی گذاشت.
جمشید آموزگار از سال 1342 که به عضویت کابینه منصور درآمد، سودای نخستوزیری در سر داشت و هویدا را محللی بیش نمیدانست و از همان روزهای نخستین صدارت او، در فکر تشکیل کابینه خود بود و از عنوان کردن این موضوع نیز ابا نداشت. در چند سال اول نخستوزیری هویدا، با او سر سازش پیش نگرفته بود و غالباً برخوردهایی بین این دو به وجود میآمد که شاه ناچار به رفع آن اقدام میکرد. توفیق زیاد او در کار اوپک، از او یک شخصیت بین المللی ساخت و شاه نیز به پاداش فعالیتهای او، بزرگترین نشان درباری ایران، درجه اول تاج، را به او ارزانی داشت.
وی از سال 1353 که به وزارت کشور معرفی شد، تمام امور وزارتخانه را با شاه حل و فصل میکرد و با دولت و دولتیان کاری نداشت و با تشکیل حزب واحد رستاخیز در سال 53 که با وزارت کشوری او همراه بود، وظیفه انتخابات رستاخیز به عهده او بود. از سال 1354 که به اتفاق سایر اعضای اوپک در وین، توسط کارلوس به گروگان گرفته شد، رفتار عصبیتندی پیدا کرد و قدرت تحملش بسیار کم شده بود، مخصوصاً از رفتار شاه نسبت به آزادیاش از دست گروگانگیرها سخت ناراضی بود، زیرا شاه حاضر به پرداخت پولی برای آزادی وی نشد و دولت عربستان سعودی این پول را پرداخت. آموزگاراز این تاریخ به شاه بدبین شد و در محافل خصوصی و مطمئن از نثار فحشهای رکیک به او خودداری نمیکرد ولی ظاهر را حفظ مینمود.
در سال 1355، شاه برای ایجاد تحرک در حزب رستاخیز از آموزگار خواست دبیرکلی آنرا به عهده بگیرد، آموزگار به محض ورود به حزب، به شدت به فعالیت پرداخت و به عنوان رئیس جناح مترقی حزب، مشهور شد و در سال 1356 با برکناری هویدا، جانشین او شد و فضای بازسیاسی را در اجرای خواسته دولت امریکا اعمال کرد. در دوران یک ساله نخستوزیری او، هزاران نفر از مردم بیگناه در تهران و شهرستانها، از دم تیغ جلادان گذشتند و دهها هزار نفر مجروح شدند.
با اوج گیری انقلاب اسلامی و حوادث ناشی از آن، در چهارم شهریور 1357 استعفا داد و در دی ماه به آمریکا گریخت. دولت امریکا مقدم او را گرامی داشت و در بانک بین المللی، کاری شایسته با حقوقی گزاف به او واگذار کرد. آموزگار که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در واشنگتن دفتر مشاوره انرژی تأسیس کرده بود، در نقل قولی از جعفر شریفامامی، چنین معرفی شده است: «آموزگار در زمان عضویت در کابینه اقبال، مطالبی را که در هیئت دولت مطرح میگردید. بلافاصله به سفارت امریکا اطلاع میداد.» اسناد ساواک. پرونده انفرادی
4. این سند دارای صفحه دیگری نیز بوده که در سوابق موجود نبود. این خبر را ساواک سمنان طی شماره 2782 /14 ﻫ – 29 /4 /37 برای اداره کل سوم ارسال کرده است.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک / استان سمنان - کتاب 3 صفحه 136