تصدیق حضور مبارکت گردم
متن سند:
تصدیق حضور مبارکت گردم
با بودن حضرت اجل، چاکر محتاج به معیت و همراهى دیگرى نیستم و تاکنون هم هر چه-ایستادگى نمودم، عجز نیاوردم زیرا که امیدواریم بمرحمت حضرت اجل [که ]بوده و هست تا دیروز به چه رنگهاى مختلف در کارشکنى داخل بودند. حتى در دوره انتخابات، ملاحبیباللّه را که اخیرا مىخواستند به چه فن مخصوص اشکالتراشى نمایند به واسطه در فور، جلوگیرى نمود او را معرفى نموده بودند نزد چاکر براى انتخابات؛ که به کلى از پیشرفت بمانم. دیگر تصور نمىکردند چاکر در علم قیافه هم مربوط هستم که خیال آنها را در عین اظهار دوستى متوجه مىشوم. راجع به عمل جناب آقاى سردار فاتح حکمى که به فرمانده محترم فوج فرموده بودید نگذاشتم بدهند. قابل نیستند که چاکر از آنها همراهى بخواهم فقط تحدید [تهدید] حضرت اجل به آنها براى چاکر کفایت نمود.
در ورود به اجارود چاکر عموم بکها را خواستم و به آنها گفتم که من به هیچ وجه به امور احدى بدون تشکیل کمیسیون رسیدگى نخواهم نمود. شما هر کسى را از اهالى که اطمینان کامل دارید، معین نمایید که امورات در کمیسیون توسط اشخاص صحیحالعمل خاتمه داده شود و باید ورقه معرفى را عموما مهر نمایید. تمام اهالى اجارود کلاً و جزءا آقاى آقا میرمنصور را که از علماى معروف است در تمام سرحدات و نزد طوایف، معرفى نمودند. چاکر هم در غیاب، تحقیقات کامل نمودم، تماما رضایت از تدین و صحت عمل مشارالیه نمودند و اظهار داشتند که ما بدون مشورت آقا به هیچ کارى اقدام نخواهیم نمود ولو اینکه به دار بکشند ما را. چون آقاى آقامیر منصور گذشته از اینکه از علماى محل
است، بسیاربا زهد، تقوى و امین است و آدم دار است. محتاج به کسى نیست. به این دلیل چاکر هم سید را آدم صحیح شناختم و از دقت در عمل شرعى و غیره خیلى تأمل داشت. درستى دیدم در عمل انتخابات در همچه [همچو] نقطهاى که عموما حکم بهائم را دارند. به رنگهاى مختلف دست در کار بود که امر مبارک انجام نگیرد. چاکر هم فورى متوجه شدم ولى خودم را از خیالات طرف بىاطلاع در نظرشان فهماندم ولى جدا توسط آقا میرمنصور راهها را سد نمودم که مقصود طرف پیشرفت نبود از نیت صادقانه چاکر براى کمک، مولانا هم رسید حالیه به بهانه موعظه یک نفر ملاحبیبِ مکتب دار را پیش انداخته بودند. در ضمن موعظه گریز مىزد به فوریت او را توقیف و در تحت استنطاق آوردم. چون این قبیل اظهارات را نباید تعقیب نمود، چاکر هم بعد از التزام گرفتن و تحدید [تهدید ]سخت، آخوند را مرخص نمودم. مقصود از عرایض این است ملاحظه بفرمایید به چه درجه در فشار هستم با این ضدیت از قرارى که آقاى حسین خان نایب اول نوشته است به حضرت امیر، راپورت برعکس مىدهند که حکومت نظامى در انتخابات مخالف افکار مىخواست اقدام نماید. اسم خودشان را به چاکر مىدادهاند از ملاحبیب پرسیدم کى به شما گفت موعظه نمایید؟ مىگوید : على خان نایب رئیس پست سرحدى.
منبع:
کتاب
انتخابات مجلس پنجم به روایت اسناد (جلد دوم) صفحه 455