تاریخ سند: 1 مهر 1351
تشکیل جلسه فراماسونری لژ بزرگ ایران
متن سند:
[احمد] علی آبادی دبیر لژ مذکور از حدود
120 نفر ماسون از جمله نامبردگان زیر دعوت
نموده است تا در جلسه ای که روز 1 /7 /50 به
منظور زیر :
1ـ اعلام شناسایی لژ بزرگ اتریش، ایالت
واشنگتن، لوئیز یانا، نبراسکا.
2ـ اعطای دیپلم های نمایندگی.
3ـ انجام دادن مراسم تحلیف بزرگ افسران لژ
بزرگ برای سال 1350.
4ـ اعلام خرید اوراق مدارس یادبود از طرف
برادران به نام انجمن زکریای رازی و تعیین
محل ساختمان.
5 ـ گزارش پرداخت یک هزار مارک به لژ بزرگ متحد آلمان به عنوان مشارکت در ساختمان یک
مرکز تربیتی برای نوجوانان.
در خیابان سوم اسفند تشکیل می گردد شرکت نمایند.
1ـ امیرعباس هویدا نخست وزیر
2ـ اسداللّه علم وزیر دربار شاهنشاهی
3ـ دکتر مرتضی یزدان پناه1 ریاست بازرسی شاهنشاهی
4ـ تیمسار سپهبد جعفر صدری2 ریاست شهربانی کل کشور
5 ـ حسن زاهدی وزیر کشور
6ـ منوچهر اقبال3 مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران
217048 1 /7 /50 به ل ـ ب ـ ا دعوت شده اند
توضیحات سند:
1ـ مرتضی یزدان پناه فرزند علی اکبر در سال 1273 ش در تهران متولد شد.
پس از طی تحصیلات مقدماتی و دبیرستان
وارد دانشکده افسری شد و مدارج ترقی نظامی را به سرعت گذراند و در سال 1321 به درجه سپهبدی رسید.
نامبرده
مشاغلی منجمله: فرمانده تیپ گارد پیاده لشکر مرکز، فرماندار نظامی تهران، فرمانده دانشکده افسری، رئیس ستاد
ارتش، وزیر جنگ، رئیس هیئت نظامی در امریکا و...
را عهده دار بود.
مشارالیه از افسران وفادار به رژیم پهلوی بوده و
در بیوگرافی خود که برای اداره کل انتشارات و رادیو نوشته، چنین آورده است: ...
خدمت اینجانب به شاهنشاه فقید
هنگامی شروع شد که معظم له با درجه سرلشکر (یاوری) فرماندهی گروهان مسلسل «آتریاد» تهران را عهده دار و
اینجانب با داشتن درجه ستوانی در همان گروهان عهده دار فرماندهی دسته بودم و این افتخار مدت بیست و هفت سال
متوالی (در درجات و مشاغل مختلف) یعنی تا شهریور 1320 که کشور عزیز ما بوسیله نیروهای بیگانه اشغال و حضرت
معظم له مجبور به ترک ایران شدند شامل حال اینجانب بوده است.
و خاطرات متعددی دارم...
شرکت مؤثر در کودتای 1299 شمسی با داشتن سمت فرماندهی هنگ پیاده گارد تیرانداز آتریاد و تهران که آغاز در سر
فصل تاریخ جدید ایران است...
عهده دار شدن ریاست ستاد ارتش پس از واقعه شهریور 1320 تحت اوامر مستقیم اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی و
تلاش فوق العاده ای برای جمع آوری ارتش و عملیات عملی ساختن سازمان جدید و جلب رضایت خاطر اعلیحضرت ـ
که مفتخر به درجه سپهبدی شدم".
یزدان پناه به پاس خدماتی که در فوق آمده به دریافت نشان های ذوالفقار 4، نشان کودتا، نشان همایون درجه 1، نشان
تاج درجه 1 و...
مفتخر گردید.
یزدان پناه که در کودتای 1299 درجه میرپنجی داشت، قبل از حسین فردوست، ریاست
بازرسی شاهنشاهی را عهده دار بود و از افرادی بود که با تشکیلات فراماسونری بین المللی نیز ارتباط داشت و یکی از
پسران او، داماد تیمور بختیار بود.
وی در سال 1351 ش در گذشت.
2ـ جعفرقلی صدری فرزند فرج اللّه ، در سال 1290 ش در اصفهان بدنیا آمد.
وی رئیس شهربانی کل کشور بود.
نامبرده
دارای مدرک تحصیلی ششم متوسطه و مدارج نظامی از دانشکده افسری ـ دانشگاه جنگ بود.
در مهرماه 1344 با درجه
سرلشگری به معاونت ژنرال آجودانی شاه رسید.
نشانهای لیاقت درجه 1 و 2 و 3، افتخار درجه 1 و 2 و 3، رستاخیز 1،
آذرآبادگان، پاس 3 را دریافت داشت.
وی در تاریخ 16 /8 /57 از طرف فرمانداری نظامی دستگیر شد.
سپهبد جعفرقلی
صدری از جمله افرادی بود که با تشکیلات فراماسونری بین المللی ارتباط داشت و در جلسه تشکیل لژ بزرگ ایران
شرکت کرد.
او که پس از پیروزی انقلاب اسلامی موفق به فرار شده بود، پس از محاکمه در دادگاه انقلاب اسلامی به اعدام
محکوم شد.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی.
3ـ دکتر منوچهر اقبال در سال 1288 شمسی در خراسان متولد گردید و در 4 آذرماه سال 1356 درگذشت.
او بهنگام
مرگ 68 سال داشت و آخرین سمت او رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران بود.
منوچهر اقبال شهرت و پیشرفت را مدیون «قوه ابتکار» خود و پدرش است.
در جوانی آن اندازه خوش سیما بود که در
شمار دوستان نزدیک اشرف پهلوی درآمد و بقدری مطیع و وفادار بود که در زمره محرمان شاه قرار گرفت.
برخورداری
از عناوین دانشگاهی و ارتباطات گسترده خارجی، او را به بهترین نامزد برای اجرای سیاست های مورد نظر شاه در آورد
و به همین دلیل، دولت منوچهر اقبال قریب چهار سال دوام آورد ولی شاه برای مهار بحران سال 1339 او را قربانی کرد
در حالیکه موفق شده بود در دوران صدارت او ساواک را بنیانگذاری نماید.
پدر منوچهر اقبال، حاج مقبل السلطنه خراسانی، معروف به «اقبال التولیه» در آذرماه 1304 نماینده مجلس موسسانی
شد که انتقال سلطنت از قاجار به رضاخان را تسجیل نمود.
هر چند مقبل السلطنه چهره درجه اولی نبود که به حسب
رعایت ظواهر، حضور او در مجلس ضروری باشد ولی انتخاب او شاهدی بر پیوندهایش با دستگاه رضاخان بود و بدین
ترتیب خانواده اقبال در ردیف 40 خاندان برجسته ایران قرار گرفته بود.
فرزندان حاج مقبل السلطنه شامل علی
(نماینده مجلس)، عبدالوهاب (سناتور)، خسرو (سرمایه دار)، محمد (وکیل دادگستری)، احمد (سفیر) و منوچهر
می شوند.
منوچهر در سال 1305 عازم اروپا شد و در سال 1312 به عنوان متخصص امراض عفونی از دانشکده پزشکی پاریس
فارغ التحصیل گردید.
و در همین سال با یک دختر فرانسوی مسیحی ازدواج کرد.
منوچهر اقبال پس از بازگشت به ایران
در مهرماه 1312 به خدمت سربازی رفت و در بیمارستان لشکر 8 شرق (خراسان) به کار پرداخت.
در سال 1313، رضاشاه
در سفری به خراسان دچار زنبور گزیدگی شد و منوچهر اقبال درد او را التیام بخشید و مورد محبت شاه قرار گرفت.
پس
از پایان سربازی، در سال 1314 رئیس بهداری شهرداری مشهد شد و مدتی بعد به تهران آمد و در شهریور 1315 ریاست
بخش بیماری های عفونی بیمارستان رازی را به دست گرفت و در سال 1318 دانشیار دانشکده پزشکی دانشگاه تهران و
سپس استاد کرسی بیماری های عفونی در این دانشکده شد.
ورود اقبال به صحنه سیاست با شهریور 1320 و سقوط
دیکتاتوری رضاخان مقارن است.
اقبال در آغاز در زمره اطرافیان احمد قوام قرار گرفت.
در دولت اول قوام (مرداد ـ بهمن 1321) به معاونت وزارت بهداری
رسید و این سرآغاز مشاغل دور و دراز دولتی او بود.
در شهریور 1323 در کابینه محمد ساعد کفیل وزارت بهداری شد و
در دولت قوام (بهمن 1324 ـ آذر 1326) به وزارت بهداری و وزارت پست و تلگراف رسید.
در زمان ورود وزرای «توده ای»
به کابینه قوام (ایرج اسکندری، دکتر فریدون کشاورز و دکتر مرتضی یزدی)، به منظور ایجاد توازن در قبال آنان، اقبال
در نقش «جناح راست» کابینه ظاهر شد و به همراه سپهبد احمد امیراحمدی (وزیر جنگ) و ذکاءالدوله (سهام الدین)
غفاری (وزیر پست و تلگراف) به اتخاذ مواضع تند علیه حزب توده و دولت خود مختار پیشه وری در آذربایجان دست
زد.
در این سناریو، قوام می بایست نقش «میانه رو» ایفاء می نمود.
منوچهر اقبال در دولت عبدالحسین هژیر (تیر ـ آبان
1327)، علیرغم رقابت هائی که با وی برای تصاحب پست نخست وزیری داشت، وزیر فرهنگ شد و به عنوان رئیس
«سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی» نفوذ خود را گسترده ساخت.
اقبال در سمت وزیر فرهنگ دولت هژیر به
اقداماتی دست زد که برای وی شهرت گسترده ای به عنوان یک «چهره مرتجع» به ارمغان آورد.
مهم ترین این اقدامات، پیگیری تز «سیاست را از فرهنگ جدا کنید»، بمنظور سیاست زدائی مدارس و دانشگاه ها و
مصوبه ضد مطبوعات شهریور 1327 بود.
طبق این مصوبه دولت هژیر با اعتراض شدید مطبوعات مواجه شد که به
توقیف تعدادی از آنها انجامید.
منوچهر اقبال در دولت دوم محمد ساعد (آبان 1327 ـ فروردین 1329) ابتدا وزیر راه
شد و مدت کوتاهی بعد (21 آذر 1327) وزیر بهداری و سرپرست وزارت کشور گردید و در 21 اسفند به وزارت کشور
رسید.
دکتر اقبال در جریان انتخابات این زمان با وساطت دکتر هادی طاهری (وزیر مشاور) مبلغ 500 هزار تومان رشوه
دریافت داشت.
در این دوران اقبال به عنوان یک چهره وابسته به استعمار بریتانیا و دربار شهرت یافت و اوج آن، زمانی
بود که وی به بهانه ترور نافرجام شاه در 15 بهمن 1327، اجرای یک سلسله اقدامات سرکوبگرانه، از جمله توقیف و
تبعید آیت الله کاشانی و انحلال برخی احزاب و توقیف جرائد، را به مجلس پانزدهم اعلام داشت.
منوچهر اقبال در دولت
رجبعلی منصور (فروردین ـ تیر1329) نیز به عنوان وزیر راه حضور داشت.
با صعود رزم آرا به صدارت، اقبال به علت شهرت سوئی که اندوخته بود به کابینه راه نیافت و توسط شاه به عنوان
استاندار آذربایجان راهی این خطه شد.
در مرداد 1329 با اعلام لیست کارمندان مشمول «بند ج» توسط دکتر محمد
سجادی، رئیس هیئت تصفیه، نام اقبال در این لیست به چشم می خورد.
مشمولین این لیست صلاحیت خدمت در
دستگاه دولتی را نداشته و باید اخراج می شدند.
اقبال در آذربایجان ریاست دانشگاه تبریز را نیز به عهده داشت.
در دوران دولت مصدق، اقبال متصدی شغلی نبود و تنها در دانشگاه تدریس می کرد.
او مدتی بعد، در سال 1331، عازم
اروپا شد.
پس از کودتای 28 مرداد 1332، منوچهر اقبال به تهران بازگشت و به دستور شاه سناتور شد و در 18 دیماه 1333
ریاست دانشگاه تهران و ریاست دانشکده پزشکی را به دست گرفت و در 12 خرداد 1335 وزیر دربار شد.
اوج موفقیت
اقبال از این زمان آغاز گردید و از همین زمان است که رقابت شدید و کینه توزانه ای میان او و اسداللّه علم آشکار شد.
اقبال در این دوران عالیترین روابط را با محمد رضا و اشرف پهلوی داشت و می کوشید تا از خود یک چهره کاملاً خاضع و
تابع نشان دهد.
دختر بزرگ اقبال، مریم اقبال، پس از جدائی از محمود رضا پهلوی، عروس اشرف (همسر شهریار
شفیق) شد.
در نتیجه این روابط بود که دکتر منوچهر اقبال در 15 فروردین 1336 به نخست وزیری رسید.
دولت اقبال به سرعت به عنوان یک دولت مطیع شاه و وابسته به بریتانیا شهرت یافت و بتدریج نارضائی مقامات
آمریکائی از آن مشاهده شد و این عدم رضایت در نیمه دوم سال 1336 به اوج خود رسید.
دولت اقبال پس از 3 سال و 4 ماه مقابله با دشوارترین تنش های سیاسی در شهریور 1339 سقوط کرد و مدت کوتاهی
بعد، در 6 اسفند 1339، دکتر منوچهر اقبال ـ رئیس دانشگاه تهران، رهبر حزب ملیون و نماینده مجلس بیستم ـ در
ساختمان دانشکده پزشکی دانشگاه تهران مورد حمله و توهین «دانشجویان» قرار گرفت و اتومبیل وی به آتش کشیده
شد.
منوچهر اقبال در آبان 1342 توسط شاه به عنوان مدیر عامل «شرکت ملی نفت ایران» منصوب شد و در این پست مهار
شده تا آخر عمر باقی ماند.
در واپسین دوران زندگی اقبال، تحقیر مدام و توطئه های آشکار و نهان علم علیه او تداوم یافت و مقابله ها و ابراز
حسادت های اقبال، وی را در موضعی مطرود و حقیر در نزد شاه قرار داد.
دکتر منوچهر اقبال در سفر سال 1331 به
فرانسه به عضویت فراماسونری درآمد.
در سالهای بعد، در راس لژهای تابع تشکیلات فراماسونری فرانسه قرار داشت.
نام اقبال در زمره مؤسسین لژ «خورشید تابان» در خرداد ماه 1343 و رئیس هیئت مدیره این لژ قرار داشته است.
منبع:
کتاب
امیر عباس هویدا به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 280