تاریخ سند: 19 مهر 1351
ریاست محترم سازمان امنیت و اطلاعات شهرستان قزوین
متن سند:
احتراماً چون شنیده شد در چند روز اخیر دو نفر از مومنین به اسامی آقایان کاظم شکوهی و مهدی یخچالی1 توقیف شدهاند با اینکه از نظر شناسائی نامبردگان مبادرت آنها به اعمالی که منجر به تعقیب و بازداشت آنها گردد متعبّد به نظر میرسد، معهذا چنانچه بر اثر جهل و نادانی مرتکب گفتار نابجا و یا عملی خلاف شئون مرتکب شده باشند در آستانه شروع ماه مبارک رمضان که ماه عبادت و رحمت و مغفرت است خاصه که دو نفر مذکور معیل میباشند متوقع هستیم اقدامی فرمایند که نامبردگان مورد عفو قرار گیرند.
انشاءالله با هدایت آنان امیدواری کامل حاصل است که در آینده نظائر پیدا نکند.
بیشک اظهار محبت به آنها در حقیقت حمایتی است که از خانواده آنها شده و آنها نیز بر اثر این اقدام متوجه خواهند بود که مراقبت و دقت بیشتری در آینده داشته باشند2.
الاحقر حاج سیدعباس ابوترابی .
الاحقر رحیم سامت .
الاحقر محمود شریعت مهدوی .
سیدابوتراب الحسینی .
سیدجلیل زرآبادی
توضیحات سند:
1.
مهدی یخچالیان، فرزند نقی در سال 1325ﻫ ش در قزوین به دنیا آمد.
تا سال ششم ابتدائی درس خواند و سپس وارد بازار کار شد تا اینکه به شغل بلورفورشی در بازار بزازهای قزوین رسید.
وی یکی از جوانان فعالی بود که در جریان مبارزه، در پخش رسالههای امام خمینی(ره) نقش داشت و از گردانندگان هیئت فیض بخش جوانان حسینی بود، که در سال 1350 به دلیل دعوت سید عبدالرسول حجازی برای سخنرانی، به ساواک احضار شد و مورد تذکر قرار گرفت.
او را از مریدان آیتالله سیدجلیل زرآبادی نیز معرفی کرده اند.
او که از قضا با سید محمد حسن ابوترابی نیز دوستی داشت، در سال 1351 به علت اقدامات دیگری که صورت داده بود، به 2 سال حبس جنحهای محکوم گردید که این زمان در تاریخ 28 /6 /53 به پایان رسید.
وی پس از آزادی از زندان، از مبارزات کناره گرفت و بی توجهی به مسائل سیاسی و اجتماعی را طریقهی خود قرار داد.
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به منافقین پیوست و عملیات مسلحانه علیه نظام مقدس اسلامی شرکت نمود که در همین رابطه دستگیر و به اعدام محکوم گردید.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
2.
در جریان شور و هیجانی که در مسیر مبارزه به نظام شاهنشاهی وجود داشت، برخی تندرویها نیز صورت میگرفت که ناشی از شرایط موجود و فضای حاکم بر آن بود.
در این موقع، تشخیصهای فردی از یک سو و عدم شناخت کافی از دیگر سو، موجب میشد تا در تفکیک بین روحانی نماها و علمائی که دارای مشرب و مکتب مبارزاتی خاص بودند، تفاوتی صورت نگیرد و بر اثر همین بی دقتی و بی توجهی، برخی از علماء و روحانیون بزرگ نیز مورد اهانت قرار گیرند.
این واقعه در شهر قزوین نیز اتفاق افتاد، که طی آن به آیتالله سید ابوتراب ابوترابی که در ایام کهولت سن بود، به بهانه شرکت در مجلسی که شهربانی برای ترحیم یکی از ترورشدگان سازمان مجاهدین خلق، به نام طاهری ترتیب داده بود، اهانت شدید صورت پذیرد.
چون کسانی که مبادرت به این عمل کرده بودند، جوانان پرشوری بودند که در راه انقلاب اسلامی و حمایت از امام خمینی(ره) سر از پا نمیشناختند، از این رو، زمانی که ساواک با دستگیری آنان، قصد جدائی بین آنان و علمای شهر را داشت، آنان به میدان آمدند و با نوشتنِ این نامه، به این مسئله خاتمه دادند.
هرچند توهین صورت گرفته به میزانی بود که آیتالله سیدابوترابِ ابوترابی پیرمرد را خانه نشین کرد و پس از مدت کوتاهی نیز از دنیا رفت.
منبع:
کتاب
آیتالله سید عباس ابوترابی به روایت اسناد ساواک صفحه 60