تاریخ سند: 31 تیر 1354
ستاد بزرگ ارتشتاران
اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی
برگ تحقیقات بازپرس شعبه 12
متن سند:
تاریخ: 31 /4 /1354
ستاد بزرگ ارتشتاران
اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی
برگ تحقیقات بازپرس شعبه 12
خود را معرفی نمایید و مفاد ماده و تبصره 125 اصلاحی قانون دادرسی کیفری به شما تفهیم میشود مواظب اظهارات خود باشید.
ج . نام حسن نام خانوادگی حسینزاده موحد نام پدر. محمدمهدی . مادر: صدیقه متولد 1331 شماره شناسنامه 143 محل صدور تهران محل تولد تهران مذهب اسلام . شیعه تابعیت دولت شاهنشاهی ایران میزان تحصیلات چهارم متوسطه شغل بلور فروش آدرس محل سکونت شهباز، کوچه شید، کوچه سلطانی پلاک 6 محل کار بازار . تیمچه حاجب الدوله پیشینه کیفری دارم عیال و اولاد ندارم از مفاد تبصره ماده 125 اصلاحی آیین دادرسی کیفری مطلع شدم هر وقت اقامتگاه خود را تغییر دادم اطلاع میدهم. مواظب اظهارات خود هستم.
به موجب احضار قبلی متهم یاد شده بالا همراه مأمورین مراقب در این بازپرسی حاضر و به شرح زیر از وی تحقیق میشود.
س . برابر محتویات پرونده متهم هستید به اقدام علیه امنیت کشور دلایل اتهام به شرح گزارش مأمورین سازمان اطلاعات و امنیت کشور به شما تفهیم میشود از خود دفاع کنید؟
ج . اینجانب هیچگاه قصدی برای برهم زدن امنیت کشور ندارم و به امنیت کشور علاقمندم و اگر هم عملی از من سرزده بر اساس اغوای دیگران و جهالت خودم و ناآگاهانه و این مطلب نیز گمان میکنم برای شما و مأمورین سازمان اطلاعات امنیتی کشور روشن باشد.
س . با چه کسانی در زندان آشنا و با آنها به سرودهای ضدملی خواندن پرداختید و چه نامهها و سفارشاتی از عزتالله شاهی و سایر زندانیان را به خارج آورده و به کسانی که سفارش کرده بودند رسانیدید مشروحاً بنویسید؟
ج . من در زندان همیشه سعی داشتم از جماعت کنارهگیری کنم و مخصوصاً به علت بیماری خاصی که داشتم و هنوز هم دارم و نوعی بیماری عصبی است نمیتوانستم در برنامههای این چنانی شرکت
داشته باشم مدتی در وقت زندان را هم صرف تحصیل میکردم و شرکت در امتحانات و در تمام مدت زندان حتی یکبار هم گزارش بدی مأمورین زندان برای من نداشتند و تنبیه نشدم و اگر یکی دو بار هم در اینگونه جریانات بودهام بر حسب اجبار محیط و به ناخواست بوده است، ولی در زندان با عزتالله شاهی و عباس شیبانی و مهدی حمسی و مهدی عراقی آشنا شدم و بر اثر اصرار و ابرام اینان پیغامهائی که داشتند از اینان گرفته و رساندم. در اواخر زندان بود که با عزتالله شاهی مواجه شدم این شخص مدتها به من اصرار کرد که پیغامهائی دارد و باید من برایش ببرم و من ابتدا قبول نمیکردم ولی سرانجام باید اذعان کنم که بر اثر بیتوجهی و بیخردی قبول کردم. پیغامهای این شخص به این ترتیب بود: پیغامی بود برای شخصی به نام حسین جنتی که من میبایست آن را مینوشته و توسط اسدالله لاجوردی به او میرساندم و متأسفانه چنین کردم متن این پیغام بدین شرح بود: به حسین جنتی عزتالله شاهی میگوید درباره تو اعترافاتی شده و باید متواری شوی. اکبر مهدوی و دستمالچی و کاتوزیان درباره تو اعترافاتی داشته برای رد و بدل کردن اعلامیه و جزوه و روی این اعترافات حتماً تحت تعقیب خواهی بود و باید متواری شوی. پیغام دیگرش پیغامی بود که من باید آن را مینوشته و توسط محمد کچویی به برادرش میرساندم من یک بار این پیغام را نوشتم ولی پشیمان شدم آن را پاره کردم تا اینکه پس از یک ماه از آزادی کچویی به خانه ما آمد و گفت عزت توسط برادرش پیغام داده که نامه را بنویسی و هرچه زودتر بده و من هم آن را نوشتم در حالی که واقعاً خودم نمیخواستم متن آن بدین شرح بود: ابتدا خلاصهای از آنچه در پرونده عزتالله شاهی بود و سپس سفارشاتی مبنی بر اینکه، در همکاری با عناصر کمونیست مواظب باشید که اینان افراد صادقی نیستند. غیر مسلمان نباید عضو مجاهدین باشد. در کارخانهها و میان کارگران نفوذ کنید و ضمناً دو تن از افسران زندانی خیلی اذیت میکنند اگر اینان برداشته شوند برای مدتی لااقل وضع زندان آرام میشود و در این زمینه هم مشورت شده است. من این پیغام را هم نوشته و در پاکتی گذاشتم و توسط کچویی به برادر عزت رساندم همراه آن هم مبلغ 400 تومان که صادق کاتوزیان گفته بود به برادر عزت بدهکار است از پدر او گرفتم و برای این شخص فرستادم. پیغام دیگری که من آن را از
زندان بردم پیغامی بود از دکتر عباس شیبانی برای شخصی به نام هاشمی رفسنجانی که اگر میتواند به خانواده پارهای از زندانیان که نانآورانشان در زندان هستند کمک کند. از مهدی عراقی نیز نظیر همین پیغام را برای شخص دیگری به نام حسین فکور داشتم که او نیز به خانواده بعضی دستگیرشدگان کمک کند. از مهدی حمسی هم پیغامی بود برای پدرش که آن را نیز رساندم. از مصطفی جوان خوشدل و حسین عابدینی هم پیغامهایی در همین موارد داشتم که آنچه پیغام خوشدل بود نرساندم و مال شخص اخیر را در مورد کمک به خانواده بیسرپرستی بود رساندم.
س . به حکایت پرونده شما بعد از آزادی کتب مهندس بازرگان و شریعتی را مطالعه و با محمدرضا منصوری و عدهای دیگر از زندانیان ارتباط برقرار نموده و ضمن کوهنوردی به صدای رادیو میهنپرستان گوش دادهاید جریان چه بوده است بنویسید؟
ج . من همانطور در بازجویی هم نوشتم در زندان به این نتیجه رسیده بودم که باید دانش مذهبی خود را عمیقکنم و همانطور که گفتهام در اواخر زندان از یکی از روحانیون زندانی خواستم که درباره توحید برای [من] صحبت کند پس از زندان هم این فکر را داشتم و در این راه بود که به مطالعه کتابی از مهندس بازرگان پرداختم باید اضافه کنم که کتبی که از این شخص من خواندم صرفاً جنبه مذهبی و بررسی مبانی اعتقادی اسلامی بوده به عنوان مثال کتاب راه طی شده صرفاً بحث درباره توحید و نبوت و معاد است و به هیچ وجه گمان نمیکنم مطالعه این کتب عمل خلافی محسوب شود، گرچه شخص نویسنده به دلایل خاصی محکوم و یا مطرود باشد همچنین کتابهایی که از شریعتی خواندهام جزوات درسی اسلامشناسی بود که مدتها به طور سخنرانی ایراد میشده و بعد هم با اجازه اداره مربوطه منتشر شده و اساساً این نوشتجات تحقیق در مسائل مذهبی است و مسائل خلافی من در آنها ندیدهام و اما در مورد آشنایی با محمدرضا منصوری باید بگویم چون این شخص برادرش با من در زندان بود با من آشنا شد و کوهنوردی ما همانطور که در بازجویی نیز گفتهام صرفاً جنبه تفریح داشته و یکی یا دو بار هم برای وقتگذرانی به رادیو گوش دادهایم.
س . جریان تعویض جلد کتاب و فرستادن به داخل زندان و تماس به وسیله حسین اخوان (حاج
ملاحاجی) با انسیه مفیدی چگونه انجام شد و نشانی کریمزادگان و جباری را به حسین اخوان دادید یا خیر جریان را بنویسید؟
ج . در زندان پارهای از کتابها را به خاطر نام نویسنده و یا نام کتاب راه نمیدادند و بدون توجه به محتوای کتاب مثلاً کتابی به نام ویژگیهای ایدئولوژی اسلامی که نویسنده آن سید قطب نویسنده مصری است و در ایران ترجمه و با اجازه منتشر شده مطالب کتاب صرفاً بحث درباره مسائل اسلامی است و بخشی از کتاب تضاد اسلام و مارکسیسم را نشان میدهد این کتاب را به زندان راه نمیدادند در صورتی که با توجه به محتوای کتاب مطالب کتاب نه تنها مضر نیست بلکه مفید است. من این کتاب را توسط کچویی تعویض جلد نمودم و به محمدرضا منصوری دادم که به داخل زندان بفرستد و یکی دو کتاب دیگر از مهندس بازرگان که آنها نیز صرفاً بررسی مطالب اسلامی بود بدون هیچگونه مطلبی سیاسی یا اجتماعی که اینها را نیز تعویض جلد کردم ولی نفرستاده بودم و اما تماس با حسین اخوان بدین ترتیب بود که او به دیدن من آمد و گفت که انسیه مفیدی میخواهد تو را ببیند من هم صبر کردم تا برادر او که از زندان آزاد شده بود به خانه آنها رفتم و در مورد آدرس جواد کریمزادگان که توصیه شده بود به خانوادهاش کمک شود از او سؤال کردم ولی او اظهار بیاطلاعی کرد و من به اخوان در حالی که دو سه بار از من پرسید که چه خانوادههایی محتاج کمک هستند نام جباری را بردم ولی آدرس خانهشان را ندادم.
س . از اقوام شما چه کسانی در استخدام نیروهای مسلح شاهنشاهی هستند نام و درجه و محل خدمتشان را بنویسید؟
ج . کسی در این مشاغل ندارم.
س . مدت و تاریخهای محکومیت خود را بنویسید به چه علت مدت حبس در شما مؤثر واقع نشده و مکرراً اقدام کرده اید؟
ج . من ابتدا در سال 46 محکوم به 3 ماه زندان شدم در حالی که واقعاً تحت تأثیر دیگران و بدون آگاهی به این مسائل کشیده شده بودم و سپس در سال 47 به یک سال زندان محکوم شدم در حالی که از لحاظ سنی و فکری ناقص بودم و 17 سال بیشتر نداشتم پس از آن در سال 49 دستگیر شدم و
به 3 سال و یکماه محکوم شدم این محکومیت به خاطر عضویت در حزب ملت ایران بود که در آن موقع بنا به اظهار گردانندگان آن حزبی قانونی بود و سران آن با وجود اشتهار و فعالیت حزبی آزاد بودند حتی شخصی که مرا به این حزب دعوت کرده بود اصلاً دستگیر نشد و در همان موقع که عضویت این حزب برای من موجب 3 سال و یکماه زندان و پایهای برای این دستگیری جدید شد افراد فعال حزب ملت ایران هیچگاه به این اتهام محکوم نمیشدند و حتی رهبر حزب (داریوش فروهر) بدون محاکمه آزاد شد و من هنوز که هنوز است از این موضوع و دلایل آن مطلع نیستم که چرا این حزب برای من موجب محکومیت شده ولی این 3 سال زندان اعصاب مرا خراب کرده بود و واقعاً در پایان آن محکومیت من قصد شرکت در هیچ نوع فعالیتی را نداشتم و همانطور که شرح دادم روحیه من طوری بود که یکی از زندانیان به نام ابوالفضل کبیر به من توصیه میکرد تو با این روحیه خراب و مأیوس به هیچ کاری نباید دست بزنی و اگر یک موقع هم خواستی کاری بکنی به خانواده مهدی جباری که پدرش فوت کرده بود تنها خودت بدون اطلاع دیگران کمک کن، با این وصف پیگیری عزت شاهی و بیارداگی خودم مرا بار دیگر وارد آنچه نمیخواستم کرد.
س . از منزل شما کتب و جزواتی کشف و ضبط گردیده است به چه علت نگهداری نموده بودید؟
ج . من در خانه هیچ نوع جزوه ممنوعهای نداشتم تنها کتابهای مذهبی بوده که مطالعه میکردهام و نگهداری آنها را هم عمل خلافی نمیدانستم.
س . اظهارات علی اصغر مهدوی و محمد حسینزاده و عزتالله شاهی و محمدرضا منصوری و محمد کچویی برایتان خوانده میشود چه میگویید؟
ج . اظهارات نامبردگان قرائت شد و آنچه را که با نوشتههای قبلی خودم مطابقت دارد قبول دارم.
س . با توجه به اتهامات اعلام شده آخرین دفاع خود را بنویسید؟
ج . من همانطور که توضیح دادم هیچگاه در خودم اراده و فکری بر علیه امنیت نداشتهام دستگیریهای قبلیام هم در سنی بود که رشد کافی نداشتهام و تحت تأثیر دیگران به این سرانجام کشیده میشدم این بار هم من از خودم تلاشی نداشتهام و اساساً نمیخواستم وارد این معرکه شوم و
این مطلب در اظهارات عزت شاهی و کچوئی هم کاملاً مشهود است و اکنون هم واقعاً از آنچه کردهام نادم و پشیمان هستم و انتظار دارم با توجه به اینکه عمل من از روی آگاهی و تصمیم خودم نبوده و با توجه به ندامتم و گرفتاری زندگی، به من و خانواده و پدر پیرم که اینک دو پسرش که باید کمکش باشند در زندان هستند، کمک شود و بتوانم بار دیگر به محیط خانوادهام برگردم و صداقت گفتارم را عملاً نشان دهم و خدمتگزار پدر و مادر و میهن و امنیت کشورم باشم.
س . اظهارات خود را چگونه گواهی میکنید؟
ج . با امضاء گواهی میکنم.
منبع:
کتاب
شهید حاج حسن حسینزاده موحد به روایت اسناد ساواک صفحه 384