صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

مذاکرات1 تلفنی خانم دکتر (مهین‌دخت) صنیع2 در مورد سرهنگ جلیل زاده رئیس شهربانی سابق بابل مورخ 13/8/1357 با (رئیس) ساواک (بابل)

مذاکرات1 تلفنی خانم دکتر (مهین‌دخت) صنیع2 در مورد سرهنگ جلیل زاده رئیس شهربانی سابق بابل مورخ 13/8/1357 با (رئیس) ساواک (بابل)


متن سند:

مذاکرات1 تلفنی خانم دکتر (مهین‌دخت) صنیع2 در مورد سرهنگ جلیل زاده رئیس شهربانی سابق بابل مورخ 13 /8 /1357 با (رئیس) ساواک (بابل)

دکتر صنیع: عرض کنم پنجشنبه من نزد شریف امامی رفتم و به قره‌باغی گفتم و به صمدیانپور تلفن کردم نمی‌دانم بد کاری کردم یا خوب کاری کردم که از جلیل‌زاده خیلی خوب نگفتم به صمدیانپور.
مخاطب: چرا؟
دکتر صنیع: خیلی خوب نگفتم برای این که در ساری چرا آتش‌سوزی نمی‌شود برای اینکه رئیس شهربانی آنجا تیمسار است و مواظب است این را من پیش خودم فکر کردم نمی‌دانم درسته یا نه؟
مخاطب: این آتش‌سوزی‌ها که روش ننوشته به هرحال حالا که فرمودید.
دکتر صنیع: به هر حال این در دلت بماند.
مخاطب: روز قیامت خود شما جوابش را می‌دهید.
دکتر صنیع: آره گفتم که یک مرتبه وادار کردم فرزاد به او تلفن کرد و ازش تشکر کرد همان روز و بالاخره به تیمسار گفتم خیلی بی‌عرضه است.
مخاطب: فرزاد چه کاره است معاون نخست‌وزیر یا بازرس نخست‌وزیر؟
دکتر صنیع: هم معاون و هم رئیس دفتر و هم مشاور نخست‌وزیر است.
مخاطب: به تیمسار خطیبی هم فرمودید؟
صنیع: نه به خطیبی نگفتم چون من با او آشنا نیستم و تلفن زدم و ژاندارم هم آمد و توفیقی به من گفت ژاندارم‌ها آمدند دیروز سمیعی3 به من تلفن زد که من اینجا روبروی گورستانم و سربازها ریختند پنج نفر را کشتند من گفتم بابا جان شهری که حکومت نظامی نیست سرباز نمی‌ریزد سمیعی گفت من به چشم خودم سرباز دیدم شما یک کاری بکن من تلفن کردم به نخست وزیر گفتم پنج‌شنبه به من اطلاع دادند که سرباز ریخته امر بفرمائید یک هیئتی یک بازرسی بروند ببینند اگر دروغ است اعلام کنید دروغ است که مردم با سربازها بد نشوند و اگر راست است بزنند به نفرشان و بگویند شهری که حکومت نظامی نیست چرا سرباز دخالت می‌دهید گفته خیلی خوب بعد تلفن زدم به قره‌باغی سکرتر گفت رفتند خدمت نخست‌وزیر فکر می‌کنم برای بابل بود بعد قره‌باغی آمد و تماس گرفتم گفت بله الان در رادیو خواهند گفت بازرسی فرستادیم حالا هر چه تلفن می‌زنم بابل کسی نیست نه آقای فرماندار تشریف‌فرما هستند به جلیل‌زاده هم چون بدش را گفته بودم رو نداشتم تلفن بزنم. کوره هم گفته من بنی احمد بابل هستم و می‌روم بابل چه می‌کنم چنان می‌کنم.

توضیحات سند:

1. ساواک مازندران گزارش این مکالمه را که در تاریخ 13 /8 /1357صورت گرفته، طی شماره: 4148 /2 ﻫ 1 - 21 /8 /1357 برای اداره کل سوم ارسال نموده است.
2. مهین‌دخت صنیع فرزند حسین، در سال 1298 ش در بابل به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در بابل به اتمام رسانید و وارد دانشکدۀ ادبیات تهران شد و درجۀ لیسانس در ادبیات فارسی گرفت و پس از آن ادامه تحصیل داد و در سال 1346ش دکترا گرفت و به عنوان استاد مشغول به کار شد.
پدرش از خوانین و سرمایه داران بزرگ و داندانپزشک بود.
دکتر مهیندخت صنیع در سن 13 سالگی ابتدا به همسری سرگرد امیر سرداری درآمد که از رؤسای املاک پهلوی بود و به شقاوت و تندخوئی ضرب‌المثل بود. بعد از مدتی نام خانوادگی را از امیر سرداری به کشور پاد تغییر داد و در میانسالی در گذشت. همسر دوم وی، از پزشکان معروف تهران بود بنام دکتر احمد دانشوری که چندی معاونت وزارت بهداری را عهده‌دار شده بود که این ازدواج نیز به جدایی انجامید.
مهیندخت صنیع در سال 1350 از طرف حزب ایران نوین به عنوان نماینده مردم بابل به مجلس شورای ملی رفت که این انتخاب در دوره بیست و چهارم نیز تکرار شد.
ارتشبد فردوست در کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی درباره وی می‌گوید: «‌آذر ابتهاج اهل بابل بود و خواهری داشت به نام مهین صنیع که او نیز مانند خواهرش فاسد بود و از طریق جنسی نماینده مجلس شد. مهین در محافل درباری به شیک‌پوشی شهرت داشت. در زمان نخست‌وزیری هویدا اگر طرف زن بود، می‌توانست مانند مهین صنیع، خواهر آذر ابتهاج و نمونه‌های دیگر از طریق جنسی به وکالت برسد و اگر مرد بود باز از همین طریق مانند پرویز راجی به سفارت! ویا مانند بعضی همسر و یا دختر زیبای خود را واسطه ترقی قرار دهد.»
مهین‌دخت صنیع در دوران نمایندگی با اکثر مقامات بلندپایه کشور و وزرای سابق آشنایی و تماس بسیار نزدیکی داشت و حتی در خصوص فردوست اظهار داشت ایشان با من آشنایی داشته و رفت و آمد داشتیم، ولی در کتاب خاطرات خود دور از شئون اخلاقی مطالبی علیه من و خواهرم آذر نوشته و عکس‌های ما در این کتاب چاپ شد.
مهیندخت صنیع پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌ بدلیل نمایندگی مجلس و سوابق منفی توسط دادستانی انقلاب اسلامی‌ دستگیر و مدت یک هفته در زندان قصر تهران در بازداشت بسر برد و کلیه اموال وی توقیف گردید و به پرداخت حقوق دریافتی محکوم شد و پس از سیزده سال تلاش نهایتاً با رأی دادستانی 40 % از قیمت املاک وی به نفع نظام اخذ گردید.
ر ک: دکتر باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی‌ معاصر ایران، جلد دوم، ( تهران: نشر گفتار، چاپ اول، 1380 ) ص 943 و 944. اسناد بعد از انقلاب، پرونده‌های انفرادی. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست)، جلد یک، ( تهران: موسسه اطلاعات و موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1371)، ص 237، 238 و 260.
3. منظور هوشنگ سمیعی استاندار وقت مازندران است.

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان مازندران (بابل)، جلد 2 صفحه 231

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.