صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

گزارش

تاریخ سند: 29 مرداد 1336


گزارش


متن سند:

شماره: 1198 تاریخ:29 /5 /1336
گزارش

گزارش واصله از اداره دوم حاکی بود که غیرنظامی احسان نراقی کارشناس فعلی یونسکو از سال 1327 در دانشگاه ژنو مشغول تحصیل گردیده و وابسته به دسته کمونیست‌ها بوده و دو مرتبه در فستیوال شرکت کرده و از اعضای فعال کمونیست‌های ‌مقیم ژنو و عضو کمیته مرکزی آن دسته بود که توسط ایرج اسکندری تشکیل شده بود. نامبرده اخیراً به ایران آمده و در محیط دانشگاه رسوخ کرده و با مراجعه به ادارات از جمله اداره آمار عمومی به نام یونسکو خواستار بعضی آمارها شده است. مراتب به عرض رسید مقرر فرمودند چنانچه در تهران باشد شهربانی گذرنامه وی را اخذ و ابطال نماید و اجازه خروج به وی داده نشود و برای تحقیقات احضار شود.
در اجرای امر نامبرده پس از مدتی تجسس و تعقیب شناخته شد و از محل مسکونی خود واقع در شمیران احضار و مورد بازجوئی قرار گرفت. اینک نتیجه بازجوئی محوله از مشارالیه را از نظر مبارک می‌گذراند.
الف. شناسائی:
نامبرده پس از طی دوره کامل متوسطه و یک سال خدمت در دانشکده حقوق به سوئیس عزیمت و در ژنو مشغول تحصیل گردید و یک سال و نیم قبل به درجه دکترای جامعه‌شناسی رسیده و از طرف یونسکو مأمور رسیدگی به امور عشایری خاورمیانه شد که چندی قبل از طریق خط سیر مصر ـ لبنان ـ سوریه و عراق با انجام مکالمات به ایران آمده و در ایران برای رسیدگی به وضع عشایر به شمال و جنوب مسافرت کرد و روی ایلات شاهسون. بویراحمدی و غیره مطالعاتی نمود و گزارشاتی تهیه نموده است از مدت مأموریت او در ایران یک ماه باقی مانده لیکن وزارت کشور مشغول اقداماتی است که مأموریت او را برای مدت یک سال در ایران تمدید کند که از وجود او بهره‌برداری شود.
نامبرده از نراقی‌های ‌کاشان است که بستگی با آیت‌اله کاشانی1 داشته و کاظم بهبهانی2 شوهر خواهر اوست.
ب. سوابق سیاسی:
نامبرده مدعی است که چندین سال به حزب ایران و حزب توده سمپاتی داشته و چندین سال در ژنو به عنوان لیدر حزب کمونیست در معیت 5 نفر از دانشجویان ایرانی مقیم ژنو طرفدار حزب کمونیست بوده و اسامی 5 نفر ایرانیانی که در فستیوال 1949 شرکت کرده‌اند معرفی کرده است لیکن مدعی است که مطالعات زیاد و تحولات اخیر شوروی و مبارزه اصولی در ایران چنان مؤثر بود که طرفداران مرام کمونیستی را به وضع قابل ملاحظۀ‌‌[ای] تقلیل داد و به صفر نزدیک کرده است.
در سال 1949 به فستیوال بوداپست و در سال 1951 به فستیوال آلمان شرقی در برلن رفته است البته کمیته فستیوال در دانشگاه تاریخ تشکیل فستیوال را اعلام می‌نموده و نامبرده به معیت 5 نفر اشخاص مشروحه ایرانی زیر در فستیوال شرکت کرده است.
1. پهلوان محصل فرانسه. 2. مهندس محمدزاده مقیم چک اسلواکی 3. ژرژ آوانسیان محصل فرانسه 4. نصرت مهندس مقیم چک اسلواکی. از بانوان کمونیست مقیم فرانسه خانم مولود خانلری3 را می‌شناسد.
ج. علل انحراف:
1. مشاهده ناراحتی‌های ‌جامعه 2. اختلاف شدید طبقاتی 3. مشاهده ترقیات سایر ممالک و عقب‌ماندگی ایران 4. سیستم اداری و کندی کار ادارات 5. تعصبات مذهبی روحانیون و جلوگیری آنها از تحولات اجتماعی 6. فساد دستگاه‌ها و قدرت بی‌حد پول 7. یک واقعه خانوادگی که چگونگی آن را تشریح کرده است. مشارالیه مدعی است که تقریباً سه سال است به علل مشروحه زیر تغییر رویه و مرام داده است.
1. از نظر علمی ـ مارکسیسم که اساس ایدئولوژی احزاب کمونیست بوده لطمات فراوان خورده است. زیرا به علت عدم انطباق تئوری با عمل، باعث روشن شدن افکار عده زیادی شده است و تحقق نبخشیدن پیش‌بینی‌های ‌کارل مارکس در مورد انقلاب پرولتاریای جهانی.
2. تخصص اینجانب در علوم اجتماعی است. شعب مختلفه این علوم جامعه‌شناسی. روانشناسی اجتماعی. نژادشناسی. مردم شناسی و غیره است و تحقیقات چندین ساله اینجانب نشان می‌دهد که اوضاع و احوال جغرافیائی، آداب و سنن مذهبی و ملی در هر کشوری شرائط خاصی را به وجود می‌آورد که این شرایط با شرایط سایر کشورها به هیچ وجه قابل قیاس نیست در حالی که کمونیست‌ها اصولاً منکر این اصل بوده و هر نوع شک و تردیدی را درباره اصول مارکسیسم گناه بابخشودنی تلقی می‌نمایند.
3. کمونیست‌ها معتقدند که در هر مملکتی طبقه کارگر قادر به رهبری سایر طبقات بوده و تنها محرک واقعی انقلابات و یا هر تحول مؤثر اجتماعی است. مطالعات اینجانب منجر به نقض این نظریه شده است و کتابی تحت عنوان اینکه ترقیات کشور ایران باید به دست طبقات متوسط جامعه عملی شود نگاشته و به صورت پلی کپی درآمده و یک نسخه از آن را به جناب آقای علاء4 داده است که به زبان فرانسه و انگلیسی است و قرار است یک نسخه از آن را جهت مطالعه تحویل دهد و تهیه این کتاب پس از تشکیل کنفرانس روز دهم آوریل 1956 تا روز 19 آوریل در محل دانشکده حقوق دانشگاه زاگرب بوده که نامبرده گزارشی در این کنفرانس داده است و در مجله کمیسیون ملی یونسکو ایران صفحه 35 اشاره به این مطلب شده است.
4. کمونیست‌ها در تبلیغات خود همیشه این موضوع را عنوان می‌کردند که علماء و هنرمندان و نویسندگان مشهور با ایشان هم عقیده بوده و از دور یا نزدیک جزء هواخواهان ایشان می‌باشند و این مطلب در روح جوانان بی‌تأثیر نیست لیکن اینجانب در تماس[های] مختلفی که با علما و نویسندگان داشته‌ام پی بردم که اصولاً این عده متأذّی و منزجر بوده و دلائل فراوان در مخالفت با مرام کمونیزم بیان می‌نمایند و این مسئله بیش از بیش در مخالفت اینجانب مؤثر واقع شد.
5. حقایقی که از زندگی ملل اروپای شرقی در سال‌های ‌اخیر برای اینجانب فاش شد. سیاست ضدملی کلیه احزاب کمونیست و تنفر مردم وطن‌پرست و روشنفکر از این روش. اطاعت کورکورانه این حزب از سیاست یک دولت خارجی. شیوه نامطلوبی که این حزب در اغواء جوانان داشته است.
6. مطالعه درباره اوضاع اجتماعی ایران که در این کشور ترقیات تدریجی فقط ممکن و عملی است و با توجه به اینکه ایران کشوری است که قرنها با رژیم سلطنتی اداره می‌شده و شاهنشاه همیشه مظهر و سمبل ملیت و کلیه خصائل ملی بوده و از یک محبوبیت و حیثیت زائدالوصفی برخوردار می‌شده است ترویج مرام کمونیستی در ایران ممکن نیست.
در خاتمه اظهار می‌نماید که حاضر است ضمن همکاری صمیمانه با مأمورین ساواک، اطلاعات و معلومات فنی خود را که در رشته اجتماعی و شامل اصلاحات اساسی و رفرم‌های ‌عمیق است در اختیار مقامات سازمان بگذارد.
نامبرده برای اثبات صدق اظهارات خود چند نفر از رجال را از قبیل آقای محسن رئیس و غلامحسین خوشبین و جهانگیر تفضلی و منوچهر عظیمی و تیمسار شیبانی و دکتر رعدی را به عنوان شاهد مدعای خود معرفی نموده است و ضمناً استجازه می‌نماید که مدت بیش از یک ساعت وقت داده شود که شرفیاب شود. موکول به اوامر عالی است.
رئیس دایره 5. سرهنگ 2 خدیوزاد5
به عرض معاونت رسید، فرمودند شنبه یا یکشنبه بعدازظهر احضار شود.
دکتر احسان‌اله نراقی احضار و به حضور معاونت دوم معرفی گردیده است.

توضیحات سند:

1. کاظم بهبهانی: فرزند میرسیداحمد، در سال 1289ش در تهران به دنیا آمد. از هنرستان صنعتی ایران و آلمان دیپلم گرفت و پس از آن راهی آلمان شد. پس از یک سال اقامت در آلمان، به ایران بازگشت.
کاظم بهبهانی که برادزاده آیت‌الله بهبهانی است و با خواهر احسان نراقی وصلت کرده بود، در سال 1317ش، در ذوب آهن که در آن زمان در شرف تأسیس بود، استخدام شد و پس از آن به وزارت دارایی رفت و پس از چندی نیز به سازمان برنامه منتقل گردید و تا معاونت کل آن سازمان ارتقاء یافت و زمانی هم مشاور اقتصادی وزارت صنایع بود. از دیگر مشاغل او، مدیرکل بنادر و کشتی‌رانی، مدیرعامل شرکت سهامی فرش ایران، معاون سازمان برنامه. مشاور عالی وزارت اقتصاد می‌باشد.
ساواک در ارزیابی‌های ‌مختلف، او را فردی اهل قمار و مشروب، مجالس عیش و طرب و فاسدالاخلاق، معرفی نموده است.
مشارالیه در سال 1347ش بازنشسته شد و در لوزان کشور سوئیس اقامت گزید. در یکی از مسافرت‌های ‌خود به تهران، احمد آرامش، به او اعتماد نمود و دست‌نوشته‌های ‌خود را برای چاپ و انتشار در اختیار وی گذاشت که این دست نوشته‌ها توسط او در اختیار ساواک گذاشته شد. همکاری وی با ساواک خانوادگی بود و داماد وی به نام جهانبخش فیروزفولادی نیز در این همکاری مشارکت داشت.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
2. مولود خانلری: از نوادگان قاجار، در سال 1292ش در قزوین به دنیا آمد. در دوران جوانی به حزب توده پیوست، ولی پس از حضور در فرانسه در سال 1329ش، از این حزب جدا شد، ولی کماکان تفکرات چپی خود را حفظ نمود. مشارالیها که فردی صاحب قلم بود، با نشریات فارسی و فرانسوی نیز همکاری داشت.
او که تا پایان عمر رژیم شاه، در فرانسه ماندگار شده بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در پاریس با شاپور بختیار همراه شد و مدت‌ها، ریاست شورای مقاومت ملی را به عهده داشت و ماهنامه‌ای هم در این رابطه منتشر کرد.
پس از کشته شدن شاپور بختیار، از فعالیت سیاسی کناره گرفت و به مطالعه و تحقیق مشغول شد؛ ولی ابتلا به آلزایمر، این فعالیت را نیز از او سلب کرد.
مولود خانلری، پس از چندی، درگذشت و به علت تغییر باورهایی که پیدا کرده بود، جسد او سوزانده شد و خاکسترش در مقبره‌‌ی خانوادگی در قبرستانی در پاریس، قرار داده شد.
یکی از دختران او، شهرآشوب امیرشاهی است که شرح حال او در کتاب کانون نویسندگان به روایت اسناد ساواک آمده است.
3. سرهنگ خدیوزاد: در سال 1351ش که حرکت‌های ‌مبارزین مسلمان، شتاب بیشتری یافته بود، کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک که فعالیت‌های ‌مذهبی برخی از پایگاه‌های ‌انقلاب اسلامی، از جمله، مساجد: هدایت، الجواد و حسینیه ارشاد را به تعطیلی کشانده بود، سرهنگ خدیوزاد را در تاریخ: 18 /9 /1351، به عنوان مأمور کنترل این پایگاه‌ها، به پلیس تهران معرفی کرد: « موضوع: مساجد هدایت، الجواد و حسینیه ارشاد
همان‌طوری که اطلاع دارند، از فعالیت مساجد هدایت، الجواد و حسینیه ارشاد، که اقدامات آنها مخالف مصالح کشور بود، جلوگیری به عمل آمد تا با مذاکره با مسئولین مساجد و حسینیه مزبور، اقدامات آنها در آینده با مصالح کشور هماهنگی داشته باشد. علی هذا نظر به این که توافق‌هایی که با واقفین و هیئت مؤسس مساجد و حسینیه موصوف به عمل آمده، از این به بعد، کلیه مسائل مربوط به این سه مؤسسه مذهبی، زیر نظر مستقیم سازمان اوقاف خواهد بود و سرکار سرهنگ خدیوزاد، به نمایندگی از طرف سازمان اوقاف، بر فعالیت‌ها و هرگونه فعل و انفعالات مساجد هدایت، الجواد و حسینیه ارشاد نظارت مستقیم خواهد داشت.»


منبع:

کتاب احسان نراقی به روایت اسناد ساواک صفحه 35





صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.