تاریخ سند: 8 آبان 1357
موضوع: عبدالوهاب قاسمى
متن سند:
سند شماره (172)
به: 312 تاریخ گزارش: 8 /8 /57
از: 2 ه 1 شماره گزارش: 3908 /2 ه 1
موضوع: عبدالوهاب قاسمى
مورخه 5 /8 /57(1) نامبرده فوق با شیخ مهدى زمانى2 تماس و ضمن احوالپرسى اظهار داشت در مجلس ترحیم شفائى در مسجد مصطفىخان سارى پس از خاتمه منبر آقاى طبرسى در حالى که عدهاى از روحانیون از جمله شیخ مصطفى صدوقى، پیشنمازى، شفائى و بهشتى حضور داشتند عدهاى از جوانان حاضر در مسجد اجبارا خواستند که علما بیایند (منظور شرکت در تظاهرات است) من و چند نفر هر چند تلاش نمودیم برویم نشد و یکى از حاضرین به نام زوارى شغل معلم به روحانیون نیز پرخاش و اهانت نمود به هر حال من چاره را در این دیدم که به طریقى از مسجد بیرون بروم ولى نشد و بالاخره قبول کردم و براى این که نگذاریم آنها شعارهاى خلاف مصالح کشورى بدهند من به اتفاق عبدالحمید و دو نفر از طلبهها در پیشاپیش حرکت کردیم و به محض این که تظاهرکنندگان شعارهاى مخالف مىدادند، ما جلوگیرى مىکردیم و در دو نقطه براى تظاهرکنندگان صحبت کردم و گفتم تا این اوضاع و احوال نابسامان در این مملکت ادامه دارد شورشها نیز ادامه دارد ما طالب عدالت، آزادى و احترام به قوانین اسلامى و تابع قرآن هستیم و به هر طریقى که بود آنان [را] با همین آرامش تا مسجد جامع آوردیم و در مسجد که شعار مىدادند به طور جدى جلوگیرى کردیم و در خاتمه پس از اداى نماز مسجد را ترک نمودیم. قاسمى افزود براى این که این عده به آقایان علما توهین نکنند و وضع بدى به وجود نیاورند. لازم دیدم برویم و خداگواه است به همین خاطر دنبال آنان رفتیم و اگر نمىرفتیم بدون تردید تظاهرات به صورت حادى در مىآمد. در این تظاهرات عدهاى بهشهرى شعارهاى ضد ملى مىدادند و وقتى به آنان ایراد گرفتم گفتند در بهشهر چنین شعارى مىدادیم گفتم اینجا سارى است و بهشهر غلط کرد و حتى قهر هم کردند ولى الحمداللّه به خوبى برگزار شد.
نظریه شنبه: خبر صحت دارد.
نظریه چهارشنبه: صحت خبر مورد تائید است ضمناً چنین به نظر مىرسد که عدهاى از روحانیون با انجام تظاهرات به صورت حاد موافق نیستند ولى از ترس در تظاهرات شرکت مىنمایند. رومى
در کلاسه 18267 به نام قاسمى بایگانى شود. قاسمپى
توضیحات سند:
1. ساواک مازندران در 8 /8 /57 طى گزارش شماره 3896 به ساواک مرکز نوشت: «مورخه 5 /8 /57 شیخ عبداللّه نظرى با شیخ عبدالوهاب قاسمى تماس و پس از سلام و احوالپرسى نظرى اظهار داشت این روزها در مورد عزا و ماتم خودمان خبر رسیده و گویا تصمیم دارند وضعى مشابه کرمان در منطقه به وجود آورند وى افزود در سوادکوه و قادیکلا از عدهاى دعوت کردهاند (منظور دعوت به تظاهرات ملى است) و روى این اصل مجبور شدم به سوادکوه و قادیکلا بروم و تحقیق نمایم و گویا ارتش از مردم دعوت کرده است و دو سه روز تلاش کردم تا شاید از این کار آنان جلوگیرى کنیم ولى مردم سوادکوه خیلى بى پدر و مادر هستند و از طرفى در مناطق دودانگه و چهاردانگه مردم خیلى تحت تأثیر قرار گرفتهاند و اینطور عنوان شده که مالکین مىخواهند زمینهاى آنان را بگیرند و بدین طریق مردم را خیلى مهیا کردهاند البته در دودانگه فرد شاخص نیست ولى در زیرآب پسر زاهدى نانجیب مىخواهد چنین اقدامى بکند که البته در نزد من کارى نکرده اندو شنیدهام چنین تصمیمى (تظاهرات ملى) دارند و صلاح را در این دیدم با روحانیون قادیکلا، سوادکوه و شاهى تماس بگیرم و آنان را مجاب نمایم که البته بر حسب ظاهر جلوگیرى شد به هر حال باید باز مواظب بود زیرا اگر اینها را تجهیز بکنند مازندران را تحت نظر مىگیرند و حتى به مناطق دیگر هم سرایت مىکند و اسباب آبروریزى ما مىشود.
نظریه شنبه: صحت خبر مورد تائید است.
نظریه چهارشنبه: اکثر مردم خصوصاً کسبه و اولیاء دانشآموزان از وضعى که قشریون و اخلالگران به وجود آوردهاند به شدت ناراحت و ناراضى مىباشند و انتظار دارند که دستگاه به طریقى از اعمال خلاف عناصر مذکور جلوگیرى نمایند. ضمناً چنین استنباط مىگردد که ژاندارمرى در خفا مشغول تجهیز و سازمان دادن افراد میهنپرست براى انجام تظاهرات ملى در منطقه مىباشد. رومى»
2. شیخ مهدى زمانى کیومرثى کیاسرى فرزند اسداله در سال 1305 در کیاسر سارى به دنیا آمد. براساس اظهارات بعد از انقلاب آیتاللّه شیخ عبداللّه نظرى از روحانیان مبارز سارى، «آقاى شیخ زمانى هم درس و هم بحث در مشهد و قم بود در حوزه علمیه قم و مشهد به تدریس و تدرس اشتغال داشت از آغاز نهضت امام در سال 1340 که من در رابطه قم با مازندران و ایران اشتغال به خدمت و مبارزه داشتم ایشان همرزم و همفکر و همکارم بودند در شور و مشورت و پخش اعلامیه دفاع از مظلومه و تحکیم مبانى نهضت اسلامى به طرق مختلف با آمادگى کامل ما را یارى داد و محرم راز انقلاب بود و از نظر سیاسى و اجتماعى مسیرش مخالف با انقلاب نبود بلکه در خدمت انقلاب بود پس از تغییر تاریخ اسلام به تاریخ شاهنشاهى از طرف شاه تنها فردى که از مازندران همراه بنده به تهران آمد آقاى حاجى زمانى بود نامه سرهنگ رحیمى که علیه دستگاه جبار درباره تغییر تاریخ بود با همکارى وى توزیع و تکثیر نمودیم براى اعلام خطر این اقدام شاه به شهرهاى مازندران و به تهران و قم مسافرت کردیم از علماء عظام نامه گرفتیم به شیراز نماینده فرستادیم به هر حال آقاى زمانى در خفا و علنى در خدمت انقلاب بود از مسافرت متعدد عتبات و حجاز براى ما هدایاى فراوان سیاسى مکتوب و نوار مىآورد البته مقدار زیادى احتیاط و حفظ ظاهر مىنمود.» شهید شیخ عبدالوهاب قاسمى از روحانیان مبارز سارى هم در تاریخ 12 /6 /58 طى دستنوشتهاى درباره وى نوشت: «من از سال 34 ایشان را مىشناسم در جریان نهضت امام در مازندران آقاى شیخ مهدى زمانى کیومرثى اهل منبر و محراب نبود اما پیوسته شمع جمع ما در مشکلات و معضلات بود در ادامه راه تشویق و پیشرفتها را ارزیابى و با ارقام و آمار ثابت مىکرد ما موفقیم. هوش و درایت، دانش مذهبى و بینش اجتماعى ایشان همراه با امکانات اجتماعى وى بىدریغ در خدمت ما و نهضت بود. محرم اسرار و واقف بر راز رمزها بود تمام اوراق و اعلامیهها و مکتوبات نهضت و نوارها را براى ما تهیه و به گونهاى مورد استفاده قرار مىداد که گرفتارى در پى نداشته باشد او به حق در رد گم کردن مأمورین ساواک مهارت داشت طورى قدم بر مىداشت که دامنش لاى تله نیفتد و همین تحفظ که شاید مقدارى بیش از ضرورتها بود موجب پیدایش افکار خلاف واقع مخالفین امروزش گردید بالاخره در روزهاى اوج نهضت و بروز اختلاف در سطح روستاها که اگر جلوگیرى نمىشد ضایعه بود شبها و روزها در معیت ایشان به روستاهاى آشوبزده رفته فتنهها را خوابانده و زمینه را براى ادامه مبارزات فراهم مىکردیم. پس از پیروزى انقلاب جمعیتى از کیاسریها (روستاى زادگاه زمانى) علیه آقاى زمانى هیاهو به راه انداختند که موجب شد آقاى زمانى متوقف شود و این توقف براى جامعه روحانیت سارى زیانآور است زیرا زمانى مردى مفید و مؤثر بوده و مىتواند باشد.» رئیس ساواک مازندران در 16 /5 /57 طى نامهاى به مدیرکل سوم ساواک نوشت: «برابر اطلاع شیخ مهدى زمانى کیومرثى که از افراد سرشناس و موافق است براى مدیریت گروه حج توسط اوقاف مازندران انتخاب شده است در تهران مردود شد که انعکاس موضوع در منطقه بسیار نامطلوب مراتب به جناب استاندار اطلاع داده شد که ضمن تماس با آقاى فرشچى براى انتخاب وى مساعدت کنند استدعا دارد براى یارى به وى به نحو مقتضى کمک تا انتخاب گردد.»
البته در تاریخ 1 /8 /58 دادگاه انقلاب اسلامى مرکز اتهام آقاى زمانى را از اتهام همکارى با ساواک و ثناگویى از طاغوت تبرئه نمود لازم به ذکر است دادگاه ویژه روحانیت سارى هم در 9 /6 /58 ایشان را از این اتهام تبرئه نمود.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان مازندران(ساری)، جلد 2 صفحه 128