تاریخ سند: 11 مرداد 1341
تجمع عده ای در منزل آقای رشیدیان (محل حزب خلق)
متن سند:
شماره : 6140/س ت
ساعت 1000 روز چهارشنبه 10 /5 /41 در حدود 25 نفر از جمله اسداله
رشیدیان ـ قدرت محمدی ـ مهندس کیسر (انزلچی) ـ بیات کرمانشاهی ـ حاج
مخملی که گویا با مأمور است در منزل آقای اسداله رشیدیان محل حزب خلق
واقع در خیابان آناتول فرانس اجتماع نموده اند.
ضمن صحبت در حضور آقایان
بیات کرمانشاهی در مورد
سئوالی که از افراد مبنی
براینکه آیا امروز از طرف
حزب خلق برای استقبال
اعلیحضرت همایونی
نمی روند؟
مهندس کیسر (انزلچی)
پاسخ داد خیر این کار
مخصوص حزب
ملیون1است و ما برای زنده
باد و مرده باد گفتن به وجود
نیامده ایم.
در این اجتماع آقای قدرت
محمدی کارگر اخراجی
راه آهن که مشهور به
تروریست توده ای می باشد
بطور خصوصی اظهار نموده است که اکنون همه توده ای ها سرکار هستند و خود
توده ای ها بطور دروغ برای من زده اند زیرا من شخص بیسواد چکار می توانم
بکنم؟
ضمنا آقای بیات کرمانشاهی نیز بیان نموده که روز یکشنبه آقای اسداله
رشیدیان به دیدن دکتر کریم سنجابی2 عضو شورای مرکزی جبهه ملی به زندان
رفته است و قرار شده ایشان هم به حزب ما (خلق) بیایند و وکیل هم خواهد شد.
نامبرده سپس از آقایان مهندس شریف امامی ـ دکتر عبده3 و احمد آرامشنامبرده
که نامبردگان نیز با آقای رشیدیان هم عقیده هستند و اینجا هم خواهند آمد زیرا
چند روز قبل تلفنا با شریف امامی صحبت می کرد و حتی قرار شده من را نیز در
بنیاد پهلوی استخدام نماید.
13
اداره کل سوم
توضیحات سند:
1ـ امیر اسداله علم و حزب ملیّون
/ خاطرات فردوست / جلد دوم /
ج 231 ـ 251
2ـ کریم سنجابی فرزند قاسم
سنجابی، در سال 1283 ه ش در
سنجاب از محله های کرمانشاه
متولد شد.
تحصیلات ابتدایی را
در قصر شیرین و دوره اول
متوسطه را در کرمانشاه و دوره
دوم متوسطه را در تهران و دوره
لیسانس را در مدرسه عالی
حقوق گذراند.
در سال 1307
جزو اولین گروه محصلان اعزامی
به فرانسه رفت و در آنجا مجددا
دوره لیسانس حقوق را در
دانشگاه «نانسی» و دوره دکترای
حقوق را در دانشگاه پاریس
گذراند و رساله خود را درباره
کشاورزی و روستاییان و
مالکیت ارضی در ایران به زبان
فرانسه در 1313 نوشت و در
همان سال به ایران بازگشت.
سنجابی مشاغلی را در اداره کل
اوقاف وزارت فرهنگ و وزارت
دارائی به عهده داشت.
در عین
حال، ابتدا دانشیار و سپس استاد
دانشکده حقوق دانشگاه تهران
شد.
در 1322 از سوی شورای
دانشکده به سمت رئیس دانشکده
حقوق برگزیده شد و در 1325
جزو هیأتی بود که اولین برنامه
هفت ساله صنعتی ایران را تدوین
کرد.
در 1330 دکتر سنجابی به
عنوان عضو مؤسس جبهه ملی، و
در کابینه دکتر مصدق، وزیر
فرهنگ شد، اما برای شرکت در
انتخابات دوره هفدهم از این
سمت استعفا کرد.
در سفرهای دکتر
مصدق به شورای امنیت سازمان
ملل و دیوان داوری لاهه همراه
وی بود و در لاهه به عنوان قاضی
اختصاصی ایران در دادگاه مزبور
شرکت کرد.
بعد از کودتای 28
مرداد، متواری گردید و سپس
تا به قدرت رسیدن امینی کم و
بیش فعالیت داشت.
در دولت
امینی برای شرکت در انتخابات،
جبهه ملی دوم را پایه گذاری کرد
که عمر این جبهه چندان طول
نکشید.
از آن پس تا پیروزی
انقلاب و با طرح شعار فعالیت در
چارچوب قانون اساسی، حضور
چندانی در صحنه سیاسی کشور
نداشت.
بعد از پیروزی انقلاب
در دولت مهندس بازرگان
به عنوان وزیر امورخارجه
برگزیده شد اما پس از مدت
کوتاهی استعفا کرد.
در 1361 از
کشور خارج شد و تا زمان فوت
(تیرماه 1374) در آمریکا به سر
برد.
خاطرات وی تحت عنوان
«امیدها و ناامیدی ها» که مصاحبه
وی با بخش «تاریخ شفاهی»
دانشگاه «هاروارد» است، توسط
این مرکز پس از فوت وی منتشر
شد.
3ـ دکتر جلال عبده فرزند شیخ
محمد بروجردی در سال 1288
در تهران متولد شد وی پس از
گذراندن تحصیلات متوسطه در
مدرسه دارالفنون موفق به اخذ
لیسانس حقوق از دانشکده حقوق
تهران، دیپلم عالی حقوق
خصوصی و دیپلم عالی علوم
اقتصادی و مالی، دیپلم عالی
حقوق بین المللی و عمومی و
همچنین اخذ درجه دکتری حقوق
از دانشگاه سوربن پاریس شد
وی در سال 1319 در زمان
نخست وزیری متین دفتری به
دادستانی دیوان کیفر منصوب و
چندی بعد مدیرکل بازرسی کل
کشور شد و در مرداد 1328 به
وزارت امور خارجه منتقل و در
همان سال به عنوان معاون نماینده
دائم ایران در سازمان ملل متحد
منصوب شد و چند سال بعد یعنی
در سال 1334 خود نماینده
دائمی ایران در این سازمان
گردید تا اینکه در تیر 1338 به
وزارت امور خارجه رسید اما
یک ماه طول نکشید که استعفاء
داد.
وی در فاصله سالهای 44 تا
47 نماینده ایران در هند و در
طول سالهای 47 تا 1350
نماینده ایران در ایتالیا بود.
وی
همچنین در دوره های 14 و 15
مجلس شورای ملی به این مجلس
راه یافته بود و در سال 1356 به
سمت مشاور حقوقی بانک
ایرانیان انتخاب شد.
(بازیگران سیاسی عصر
رضاشاهی، 73، مجله سالنامه
کشور ایران، 55)
منبع:
کتاب
جعفر شریف امامی به روایت اسناد ساواک صفحه 57