مهدیهاشمی در یک نگاه
متن سند:
مهدیهاشمی در یک نگاه
مهدیهاشمی به سال ۱۳۲۳ در شهر اصفهان و در خانوادهای روحانی به دنیا آمد. پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در «مدرسه جلالی» و بنا به اصرار پدرش، راهی حوزه علمیه «جده بزرگ» شد. پس از شش سال تحصیل در حوزه علمیه اصفهان، به دعوت برادرش هادی که در قم سکونت داشت رهسپار این شهر شد و تحصیلات خود را در مدرسه حجتیه پیگرفت. حضور مهدی هاشمی در قم، مقارن با آغاز نهضت روحانیت و اوجگیری آن در سال ۱۳۴۲ است. نهضت ۱۵ خرداد فضای سیاسی، اجتماعی را به وجود آورد که تأثیری ژرف بر حوزه علمیه قم داشت. این حرکت موجب شد تا بخشی از نیروهای حوزه، به ویژه طلبههای جوان، به مسایل سیاسی ایران و جهان توجه بیشتری نشان دهند. در این دوره مهدی هاشمی با روحیات خاص خود و به موازات فعالیتهای جاری حوزه، به بررسی نهضتها و انقلابهای گذشته و حال جهان پرداخت. این مطالعات که با استفاده از منابع و مآخذ سیاسی، تاریخی، اجتماعی و قطع ارتباط با منابع اسلامی همراه بود، شخصیت فکری و سیاسی وی را شکل داد. در این برهه که پایههای علمی، مذهبی و اخلاقی مهدی هاشمی هنوز مستحکم نشده بود، وی به مطالعه منابع و مآخذ غیر اسلامی و غیر شیعی پرداخت. از عوامل مهمی که در کنار دیگر علتها، او را به سوی برداشتهایی التقاطی واندیشههای غیر اصولی سوق داد و زمینهساز بسیاری از انحرافات بعدی او در عرصههای گوناگون زندگی شد، همین مطالعات غیر دینی و احیاناً ضد دینی اوست. مهدی هاشمی در سال ۱۳۴۶ به اتهام تکثیر و پخش اعلامیه توسط ساواک دستگیر شد و پس از سپردن تعهد، از زندان آزاد گردید، ولی در اواخر همین سال مجدداً دستگیر و برای خدمت سربازی به جهرم اعزام شد. در دوره سربازی، ساواک وی را از طریق ضد اطلاعات ارتش، به همکاری دعوت کرد و از او تعهد همکاری گرفت و پس از تعهد، وی از جهرم به مرکز منتقل و سمت نویسندگی دادرسی کل ژاندارمری به او واگذار شد. در این دوره همچنین، او در سخنرانی که به عنوان نماینده سربازان در جشن سردوشی داشت، از شاه و انقلاب سفید تعریف و تمجید کرد.
مهدیهاشمی پس از پایان سربازی، با تأثیرپذیری از افکار گروههای مختلف، فعالیتهای سیاسی، اجتماعی خود را در قهدریجان اصفهان متمرکز ساخت و راهی این شهر شد. در قهدریجان با استفاده از عوامل و عناصر خود موفق شد مراکز فرهنگی، اداری و پایگاههای مردمی آن منطقه را تحت نفوذ خود درآورد و حتی نیروهای انتظامی این منطقه را مرعوب خود ساخت. وی در مسیر خود علاوه بر فعالیتهای تبلیغی، از برخوردهای فیزیکی و اعمال خشونتآمیز، ضرب و شتم و قتل عناصر مخالف، واهمهای نداشت.
عملکرد و سخنرانیهای انحرافی مهدیهاشمی، همچنین مشخص شدن تعارض بسیاری از سخنان وی با مفاهیم اصیل دینی و اصول تشیع، علما و روحانیون منطقه را به مقابله با این جریان فکری واداشت تا جایی که آیتالله شمسآبادی یکی از علما اصفهان به دلیل روشنگری و مقابله فکری با این جریان منحرف، قربانی توطئه آنها شد و جان خود را در این راه فدا کرد.
مهدیهاشمی در اردیبهشت ماه ۱۳۵۵ و به دنبال چند فقره قتل مجدداً دستگیر و روانه زندان شد. در تحقیقات دادسرا، وی مجرم اصلی شناخته و به سه بار اعدام محکوم شد؛ ولی به دلایلی این حکم در دیوان عالی کشور نقض گردید. او در فاصله صدور حکم اعدام توسط دادگاه و قبل از نقض آن در دیوان عالی کشور، برای مظلومنمایی و تبرئه خود، نامههای متعددی خطاب به روحانیون سرشناس و مراجع بینالمللی نوشت و چنین وانمود کرد که قتل مرحوم شمسآبادی به دست رژیم پهلوی انجام گرفته و رژیم با متهم ساختن او و یارانش، قصد تخریب چهره به اصطلاح مبارز و سازشناپذیر او را دارد. این مکاتبات باعث شد تا امر بر عدهای مشتبه شود و تعدادی از طلبهها و مبارزان برای آزادی وی تلاش کنند اما حضرت امام(ره) با بینش عمیق سیاسی خود، متوجه حقیقت مطلب بود و افرادی را که قصد داشتند در تحصنی که برای آزادی مهدی هاشمی در کلیسای سن مری پاریس ترتیب یافته بود، شرکت کنند، نهی کردند و فرمودند: «او قاتل است نه زندانی سیاسی»1
با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، مهدی هاشمی از زندان آزاد شد و علیرغم اینکه به عنوان یک مجرم و یا لااقل متهم به قتل شناخته میشد، با توجه به شرایط سالهای اول پیروزی انقلاب و در پناه حمایتهای آیتالله منتظری، توانست تا احراز مسئولیت واحد نهضتهای سپاه پاسداران ارتقا یابد. وی در این سمت عملاً با سیاستهای خارجی نظام مقابله میکرد و با دخالتهای غیرمسئولانه موجب اختلال در روابط ایران با سایر دولتها میشد. مهدی هاشمی در این مرحله نیز با توجه به افکار و گرایشهای خود، با جذب افراد واخورده شهرها و روستاهای مختلف، گروهی را با نام «گروه ضربت» سازماندهی کرد و با استفاده از موقعیت بیت آقای منتظری، با مسئولین نظام به مقابله پرداخت. با پخش شایعه، جناحبندی و خطسازیهای کاذب، شرایطی را فراهم ساخت که اثرات آن، در اختلافات به وجود آمده بین مردم و مسئولین قهدریجان، اصفهان، قم و سایر شهرها و حتی جبهههای جنگ خودنمایی میکرد.
خودکامگیها و عملکرد ناهمگون وی با سیاستهای نظام در واحد نهضتها، که به انحلال این واحد و اخراج او از سپاه نیز انجامید آتش انتقامجویی را در وی شعلهورتر ساخت. از آنجا که قبل از انقلاب، پایگاه وی در قهدریجان بود، پس از انقلاب نیز موقعیت خویش را در این منطقه حفظ کرد و با بهرهگیری از قدرت حاصله، تلاش کرد تا سازمانی از نیروهای مسلح زیر نظر خود، در لنجان سفلی تأسیس کند. در اندک زمانی توانست با ایجاد چنین سازمانی، عملاً در مقابل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اصفهان ایستادگی کند.
درگیری بین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و کمیته انقلاب اسلامی در همان سالهای اولیه پیروزی انقلاب در این منطقه که به کشته و زخمی شدن دهها نفر انجامید، از آثار خود محوریهای مهدی هاشمی در این منطقه است. از دیگر پیامدهای فعالیتهای وی در این منطقه قتلهای مخالفینش است که در بخشهای بعدی درباره آنها خواهیم نوشت.
مهدیهاشمی تنها راه کسب قدرت را ایجاد جنگهای داخلی میدید و در صدد تدارک کلیه ابزار و وسایل لازم و پرورش و تشکل نیروهای انسانی مورد نیاز برایاین طرح بود. از آغاز تأسیس واحد نهضتها تا زمان انحلال و اخراجش از سپاه، اسلحه و مهمات، مواد منفجره، اسناد و مدارک و سایر وسایل تدارکاتی مورد نیاز خود را از این نهاد خارج ساخت و مخفی نمود تا در فرصت مناسب و با استفاده از آنها، معادلات سیاسی و اجتماعی جامعه را به نفع خویش تغییر دهد.
همزمان با این حرکت، مهدی هاشمی سرمآیهگذاری و برنامهریزی وسیعی را در حوزه علمیه قم بین طلبههای جوان آغاز کرد. وی با بهرهگیری از امکاناتی که در این حوزه داشت، عدهای از روشنفکران غربزده و عوامل گروههای التقاطی را به حوزه دعوت کرد. این جلسات محمل گسترش کتابهای التقاطی و نیز بحثها و سخنرانیهای تفکری خاص بود. او در راه آمادهسازی کادرهای مورد نیاز اهداف خود و برای به دست گرفتن رگ حیاتی حوزه، در جامعه مدرسین و شورای مدیریت حوزه علمیه قم سعی بلیغ نمود.
همزمان با این فعالیتها، مهدی هاشمی به منظور تسلط بر جریانهای قدرت و حاکمیت در کشور، با زیر سؤال بردن نظام و مسئولین، چهره شخصیتهای دلسوز را مشوه میساخت. سیل اتهامات، انتشار شبنامهها، نامه پراکنیها، ارائه تحلیلهای وارونه و جوسازیها را آغاز کرد و با قدرتطلب خواندن مسئولین، بهایجاد تفرقه و بدبین کردن مردم به انقلاب و دولت پرداخت. وی همچنین با جعل سند و دروغگویی، هتک حرمت، آمریکایی خواندن مسئولین و با ایجاد یک شبکه نفوذ در ارگانها و وزارتخانهها، به جمع آوری اسناد و اخبار طبقهبندی شده پرداخت تا زمینه مبارزه با دستاندرکاران را آماده سازد. نه تنها مذاکرات پیدرپی مسئولین و علما و نصایح و هشدارهای صریح و خیرخواهانه حضرت امام(ره) را جدی نگرفت، بلکه برای جلوگیری از تأثیرات سخنان ایشان در طرفدارانش، تلاش کرد حجیت این موعظهها را با شایعاتی چون کانالیزه شدن امام(ره) و تسلط مسئولین بر مجاری اندیشه و تفکرایشان مخدوش سازد.
این بار نیز امام(ره) با درایت و دورنگری خود، عمق فاجعه را درک کرد و یک بار دیگر انقلاب امت اسلامی و حوزههای علمیه را از خطری بزرگ نجات داد. ایشان در مقابل تمام اهرمهای فشار و حمایتهایی که از ناحیه حامیان مهدی هاشمی صورت میگرفت لحظهای از اجرای عدالت و وظیفه شرعی و انقلابیخود عقب ننشست و مسئولین امنیتی و قضایی را به مقاومت در مقابل جوسازیها توصیه کرد.
پس از مدتی که از بازداشت مهدی هاشمی گذشت و با فاصله گرفتن او از فضای کاذبیکه در جامعه برای خود ایجاد کرده بود، سرانجام به خود آمد و درباره همه جرایم قبل و بعد از انقلاب لب به اعتراف گشود. وی در روزهای ۲۲ و ۲۴ و ۲۵ مرداد سال ۱۳۶۶ به اتهام محاربه، افساد، ایجاد فتنه، رعب و وحشت در بین مردم، محاکمه و به اعدام محکوم گردید و سرانجام در تاریخ 6 /7 /1366 به دار مجازات سپرده شد.2
توضیحات سند:
1.کیفرخواست مهدی هاشمی، دادگاه ویژه ص ۶.
2. سرفصلهای اتهامات مهدی هاشمی بر اساس کیفر خواست عبارتست از:
الف- سازماندهی و رهبری گروهها و تیمهای متعدد ترور، آدم ربایی(قبل و بعد از انقلاب)
ب- تلاش در تاسیس سپاه خودمختار و مستقل لنجان سفلی و تغذیه تدارکاتی و تسلیحاتی آن و ایجاد درگیری با کمیته انقلاب اسلامی محل که منجر به کشته و زخمی شدن دهها نفر گردید.
ج- خارج کردن بیش از ۲۸۰ قبضه سلاح و مهمات و اموال بسیاری از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و جاسازی و اختفای آنها.
د- ایجاد شبکه نفوذ در ارگانها و ادارات مختلف و سرقت اسناد و مدارک طبقهبندی شده و کسب اخبار و اطلاعات.
ه- به انحراف کشاندن جوانان و تشکل و سازماندهی افراد مسئلهدار و افراطی و اخراجی از ارگانها و نهادهای انقلاب اسلامی.
و- تلاش در تضعیف رهبری انقلاب و...
ز- ایجاد سوءظن و بدبینی نسبت به مسئولین نظام جمهوری اسلامی به وسیله نشر اکاذیب و افتراء و تهمت در قالب اطلاعیه و شبنامههای بینام و نشان با عناوین و امضای جعلی.
ح- مخالفت و اقدام علیه سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی که منجر به اختلال در روابط و مناسبات خارجی کشور شده که از عواقب آن کشته شدن صدها نفر بر اثر درگیرهای نظامی بوده است.
منبع:
کتاب
بنبست - جلد اول / مهدی هاشمی ریشههای انحراف صفحه 16