تاریخ سند: 17 بهمن 1344
موضوع : کانون بازنشستگان افسران و درجه داران
متن سند:
شماره : 701 /304
ساعت 15 روز شنبه 16 /11 /44 در حدود 600 نفر از درجه داران و چند
تن از افسران بازنشسته به منظور شرکت در مراسم دعا و نیایش به شکرانه رفع
خطر از جان شاهنشاه آریامهر در کانون بازنشستگان حضور یافتند.
در ساعت 4115 سرهنگ بازنشسته طیفوری1 جواب تلگرافی که در روز ششم
بهمن ماه به پیشگاه مبارک
شاهانه مخابره شده بود
قرائت کرد سپس چند
بخشنامه به وسیله نامبرده
خوانده شد و منتظر نایب
رئیس کانون تیمسار سپهبد
علوی مقدم بودند که در
مراسم دعا حضور داشته
باشند تا اینکه بالاخره به
ایشان تلفن کردند و تیمسار
علوی مقدم دستور دادند که
مراسم را شروع نمایند تا من
بیایم در ساعت 1630
سرهنگ بازنشسته فریور
که سمت رئیس انتشارات و
تبلیغات کانون را عهده دار
هستند پشت تریبون رفتند و راجع به روز پانزدهم بهمن و انقلاب سفید شاه و
ملت2 و ششم بهمن3 سخنرانی و سپس اشعاری که بوسیله ایشان سروده شده
بود خواندند و در طول سخنرانی افسر مذکور از طرف درجه داران و افسران
حاضر در جلسه ابراز احساسات گرم و صمیمانه ای بعمل آمد و برای سلامتی
شاهنشاه آریامهر دعا نمودند سپس آقای فرات (که همردیف سرگرد می باشد) و
ماهیانه مبلغ یکهزار ریال حقوق از کانوندریافت می دارد رشته سخن را در
دست گرفتند و چند بیتی که در مورد روز 15 بهمن ماه سروده بودند قرائت گردید
جلسه بعد از سخنرانی نامبرده تعطیل شد و تا این ساعت تیمسار سپهبد علوی
مقدم در جلسه حاضر نشدند ـ از افسران که جزو هیئت مدیره می باشند فقط
سرلشگر مقبلی4 و سرلشگر حمید شیروانی5 و سرتیپ اعتماد مقدم و چند نفر
افسر دیگر حضور داشتند.
نظریه منبع :
1ـ تیمسار سپهبد علوی مقدم نایب رئیس کانون در مجلسی که به شکرانه
سلامتی اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر ترتیب داده شد شرکت نکرده و
حتی به ایشان تلفن هم کرده اند باز به کانون نیامده اثر ناراحت کننده ای در روحیه
افسران و درجه داران حاضر در جلسه گذاشته است.
2ـ مسئول تبلیغات کانون بازنشستگان وظیفه دارد برگزاری این قبیل مجالس را
چند روز قبل در جرائد و رادیو و حتی تلویزیون اعلام نماید.
اصل در ک ـ 8 ج 3
در پرونده علوی مقدم ع ـ ل ـ 88
توضیحات سند:
1ـ عبدالحسین طیفوری فرزند
لطف اله در سال 1285 ه ش در
تهران متولد شد.
وی که
سرهنگ ارتش بود.
در سال
1329 به همراه همه اعضای
خانواده اش تسجیل بهائیت
شد.
اسناد ساواک ـ پرونده
انفرادی
2ـ انقلاب به اصطلاح سفید شاه
و مردم (ملّت)، نام حرکتی است
که محمدرضا پهلوی به امر
آمریکا در سالهای 1340 ـ
1341، در ایران انجام داد.
عناوین این حرکت سیاسی را
اصلاحات ارضی، ملّی کردن
منابع طبیعی و جنگل ها،
واگذاری سهام کارخانه های
دولتی به مالکین بزرگی که طی
اصلاحات ارضی، زمین خود را
به دولت می فروختند و اعطای
حق رأی به زنان، تشکیل
می داد.
لکن در کنار آن، قوانین
شرع و اخلاق مذهبی و
روحانیت هم پایمال می شد.
مجموعه این حرکت به تعمیم
زندگی دنیاداری می انجامید و
ایرانی به اروپایی و امریکایی
تبدیل می گشت.
طرح انقلاب
سفید در کاخ سفید امریکا ریخته
شد و مأموریت اجرای آن به
دکتر علی امینی ـ عاقد قرار داد
کنسرسیوم نفتی (پیچ ـ امینی)
پس از کودتای 28 مرداد 1332
ـ داده شده بود.
امّا شاه پس از
مدّت کوتاهی اربابان امریکایی
خود را راضی کرد که خود
عهده دار آن گردد.
امینی استعفا
داد و شاه، اسداللّه علم را که
اجدادش به نوکری انگلیس
شهرت داشتند، به نخست وزیری
منصوب و موظف به انجام آن
کرد.
روحانیت به رهبری مراجع
در برابر آن ایستادند و با آن
مخالفت کردند.
نهضت اسلامی
به رهبری امام خمینی
(سلام اللّه )، با آن مخالفت و
مقاومت و کشمکش سیاسی
جوانه زد.
انقلاب سفید بر خلاف
ادعای شاه و اربابان
امریکایی اش «سفید» نماند،
بلکه از همان ابتدا و در جریان
مقاومت مردم و روحانیت ، با
خون فرزندان اسلام رنگین
گشت.
امام خمینی (سلام اللّه
علیه) در این باره فرمودند :
«اینها ثمره شوم انقلاب خونین
و استعماری است که با تبلیغات
و عوام فریبی ها می خواهند آن
را به انقلاب سفید ملقّب سازند و
آن را انقلاب شاه و ملّت بنامند
...
هتک مقدسات اسلام، کشتن
علماء و مردم مسلمان در زیر
شکنجه، هجوم به مدرسه فیضیه
و دانشگاهها و کشتار فجیع 15
خرداد، از ثمرات دیگر این
انقلاب ننگین است ...
»
3ـ شاه در ششم بهمن سال
1341 ه ش اقدام به برگزاری
رفراندوم لوایح ششگانه یا به
اصطلاح انقلاب سفید کرد که
پس از آن همه ساله عمال رژیم
شاه در بزرگداشت این روز
اقدام به برگزاری جشنهای
فرمایشی در سراسر کشور
می کردند.
4ـ سرلشکر نصراللّه مقبلی در
1278ش، متولد شد.
پس از
انجام تحصیلات ابتدائی و
متوسطه وارد مدرسه نظام شد و
دوره دو ساله مدرسه را
گذرانید.
در 1302 ه ش با درجه
ستوان یکمی برای ادامه تحصیل
از طرف وزارت جنگ به
فرانسه اعزام شد و دوره
دانشکده سن سیر را در پاریس
طی کرد و به ایران بازگشت.
در
1315 با درجه سرگردی فرمانده
دانشکده افسری ژاندارمری
شد در 1317 ه ش، با درجه
سرهنگی به ارتش منتقل شد و
فرماندهی هنگ و ریاست ستاد
چند لشکر را عهده دار شد.
ضمنا
دوره دانشگاه جنگ و فرماندهی
و ستاد را گذرانید.
در 1326 ه ش، هنگامی که
فرمانده تیپ گیلان بود درجه
سرتیپی گرفت و پس از آن به
فرماندهی لشکر آذربایجان
منصوب شد و در 1330 ه ش به
درجه سرلشکری ارتقاء یافت و
پس از چندی بازنشسته شد.
بعد
از کودتای 28 مرداد 1332 ه ش،
از بازنشستگی خارج و به
فرماندهی سپاه آذربایجان
مأموریت یافت.
ولی قبل از
حرکت، به ریاست دادگاه نظامی
محاکمه دکتر محمد مصدق و
سرتیپ تقی ریاحی منصوب
گردید و پس از انجام محاکمه و
محکومیت مصدق و ریاحی به
آذربایجان رفت و پس از چندی
معاون وزیر جنگ شد.
مقبلی در
سال 1345 درگذشت.
5ـ سرلشکر حمید شیروانی
فرزند مسعود در 1285 متولد
شد.
تحصیلات خود را در
دبیرستان نظام و دانشکده افسری
پایان داد و در 1307 به درجه
افسری نائل آمد و در همان سال
در دوره چهارم محصلین اعزامی
نظامی ارتش به اروپا، به فرانسه
رفت و دانشکده سوار نظام
سمور پاریس را گذرانید و به
ایران بازگشت و مربی دانشکده
افسری در رشته سوار نظام شد.
او سرانجام فرمانده دسته
سوارنظام دانشکده افسری
گردید.
سایر مشاغل نظامی او
عبارتند از : فرماندهی هنگ
سوار پهلوی، فرمانده هنگ
سوار اصفهان، فرمانده تیپ
جهرم، معاونت لشکر اصفهان.
در
1326 ه ش، با سمت معاونت
وابسته نظامی ایران به آمریکا
رفت و مدت دو سال در آن
مأموریت به سر برد.
پس از
بازگشت، با ارتقاء به درجه
سرتیپی، فرماندهی گرگان را
برعهده گرفت.
چندی هم ریاست
اداره کل دژبان را عهده دار بود تا
به فرماندهی لشکر آذربایجان
رسید و سپس فرمانده لشکر
کرمانشاه شد و در همین سمت
درجه سرلشکری گرفت و به
ریاست بازرسی ستاد بزرگ
منصوب شد.
آخرین سمت نظامی
او فرماندهی سپاه دوم
آذربایجان و گیلان و زنجان بود
و در سال 1340 بازنشسته شد.
حمید شیروانی در سال 1350
چندی ریاست اتاق اصناف
اصفهان را عهده دار گردید.
منبع:
کتاب
سپهبد مهدیقلی علوی مقدم به روایت اسناد ساواک صفحه 269