تاریخ سند: 24 آبان 1357
موضوع: اظهارات خصوصی حبیبالله عسگراولادی
متن سند:
به: عرض میرسد تاریخ: 24 /8 /1357
از: 322
موضوع: اظهارات خصوصی حبیبالله عسگراولادی
در ارتباط با دستگیری یکی از استادان دانشگاه که هفته قبل به طور اشتباهی رخ داده بود نامبرده بالا سئوال نمود که در بازجوئی چه سئوالاتی در مورد او (حبیبالله عسگراولادی) شده است که جواب داده شد پرسشها بسیار عادی [بود] فیالمثل سئوال نمودند حبیبالله عسگراولادی در حال حاضر چگونه فکر میکند که جواب داده شد عسگراولادی سخت درگیر مشکلات خانوادگی که ناشی از طولانی بودن مدت بازداشت او بوده، میباشد.
حبیبالله عسگراولادی گفت که فکر میکند سازمان امنیت در مورد او مشکوک است به خصوص که او از چند سال قبل جزء مدافعین حکومت اسلامی بوده و در زندان از این مسئله حمایت کرده است. ضمناً از مخاطب خواست که فعلاً کمتر ملاقات حضوری با او انجام دهد.
حبیبالله عسگراولادی در مورد دکتر بهشتی گفت که وی پس از مراجعت از پاریس هدیهای با خود به همراه آورده است (به احتمال زیاد منظور پیام خاصی از طرف خمینی است). وی ادامه داد که اظهار نظر یکی از استادان دانشگاه مبنی بر ضرورت اقدامات تئوری در جهت آگاهی مردم نسبت به مسائل عمده مانند حکومت اسلامی و غیره تائید شده و مرتضی مطهری ابراز علاقه کرده نشستی با استاد مورد نظر داشته باشد. (این ملاقات انجام شده و گزارش آن متعاقباً به عرض خواهد رسید)، در مورد وضعیت جدید، حبیبالله عسگراولادی گفت که اعلامیه جدیدی در روز چهارشنبه هفته گذشته از خمینی رسیده که ضمن آن ادامه مبارزه را خواستار و به خصوص حمایت همه جانبه از اعتصابات و اعتصابیون1 را مورد توجه قرار داده و کوشش خواهد شد که با حمایت مالی و معنوی از اعتصابها، فعالیت در راه فلج کردن دولت شدید شود.
حبیبالله عسگراولادی اظهار نظر نمود مطالبی که خمینی در مصاحبه با بی، بی، سی در مورد رعایت احترام متقابل حکومت اسلامی با دول غربی2 منجمله امریکا مطرح کرده یک اقدام تاکتیکی در جهت جلب حمایت آمریکا در سرنگونی رژیم و جلب اعتماد آمریکائیان میباشد. وی معتقد بود که آمریکائیها به طور جدی در فکر برداشتن رژیم سلطنت شاه میباشند و اگر دولت نظامی موفق به حفظ نظم نشود که حتماً نخواهد شد برکناری رژیم امری حتمی است. نامبرده در مورد تشدید فعالیتهای گروه در شهرستانها گفت که کوشش خواهد شد در شهرستانها فعالیتهای فلج کننده رژیم تشدید شود به خصوص از نظر مالی به هرنحوی که باشد به اعتصاب کنندگان کمک شود و حتی در این مورد امامان وقت موظف شدهاند که سهم امام و دیگری دریافتیهائی خود را به اعتصاب کنندگان بپردازند.
به طور خلاصه حبیبالله عسگراولادی معتقد بود که دوستان مذهبی و مردم همه فکر میکنند که دوران سلطنت پهلوی خاتمه یافته و فقط مسئله امروز و فردا است که رسماً سرنگون شود.
همچنین حبیبالله عسگراولادی در رابطه با وضعیت حسین لولاچی و این که شخص اخیرالذکر حدود یک ماه قبل با او (عسگراولادی) تماس گرفته و راجع به شرکت فعالانه خود در تظاهرات شهریور ماه به خصوص 17 شهریور شرح مفصلی داده و کوشش کرده به نحوی به مذهبیون انتقادات دوستانه وارد کند؛ نظر یکی از اساتید دانشگاه را در زمینه همکاری این شخص با مقامات اطلاعاتی استفسار نمود که جواب داده شده است تصور نمیرود این شخص مأمور باشد بلکه او وابسته به گروههای چپگرا و احتمالاً وابسته به حزب منحله توده یا گروههای نزدیک به بهآذین3 باشد ولی در هرحال به مصلحت است که در ملاقاتها جانب احتیاط حفظ گردد. (در مورد حسین لولاچی و فعالیت او گزارش جداگانهای تنظیم گردیده است). در خاتمه ملاقات به مخاطب پیشنهاد شده است که همچنان به خواندن مطالب تئوریک اسلامی نوشته مطهری و همچنین کتاب «حکومت فقیه» همچنان ادامه دهد و کوشش کند که مقالاتی درباره سئوالهای حاد روز مانند حکومت اسلامی از نظر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و همچنین مطالبی مربوط به جنگ مسلحانه، لزوم رهبری آگاه و ضرورت تشکیلات منظم، تهیه کند زیرا نظر بعضی از دوستان حبیبالله عسگراولادی این بوده که بهتر است مقالات توسط روحانیون نباشد زیرا آنها دارای سبک خاصی میباشند که شاید مورد پسند روشنفکران نباشد و اطلاعات علوم جدیده آنها نیز کم است.
نظریه و توضیح بخش 322: طرح مطالب فوق به وسیله نامبرده صحت دارد. ضمناً هرگونه اقدام یا اشاره به موارد بالا سبب شناسائی منبع و از بین رفتن حیثیت خانوادگی او خواهد شد. ضمناً همانطور که قبلاً نیز به عرض رسیده پیشنهاد مینماید از طریق منابع فنی فعالیتهای حبیبالله عسگراولادی تحت مراقبت دقیق قرار گیرد.
شهنام 24 /8 /57
آقای پناهی مذاکره شود 27 /8 /57 محترماً به عرض میرساند.
با توجه به سوابق حبیبالله عسگراولادی که از گردانندگان مؤتلفه اسلامی بوده و به اتهام قتل حسنعلی منصور نخستوزیر سابق به حبس ابد محکوم و سپس مورد عفو ملوکانه واقع و آزاد گردیده و همچنین فعالیتهای (روحانی) بهشتی که در کارگردانی فعالیتهای مذهبی طرفدار جمعیتی دست دارد لذا کنترل این دو نفر در شرایط فعلی ضرورت دارد و برای حفظ امنیت منبع و تلفیق به موقع اخبار پیشنهاد مینماید عملیات کنترل از طریق 1585 یا سایر عوامل در بخش 322 متمرکز و پیگیری شود. 24 /8 اقدام شود. 26 /8 /57
______________________
1. اعلامیه امام خمینی در حمایت از اعتصاب و اعتصابیون: منظور آقای عسگراولادی، اعلامیه مورخ 18 آبان 57 حضرت امام است. امام در پیام خود که مخاطبشان علما و روحانیون بودند، چنین نوشتند: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم. خدمت ذى شرافت عموم علماى اعلام و حجج اسلام ايران دامت بركاتهم و علت كلمتهم. پس از اهداى سلام و تحيات وافره، به عرض محترمتان مىرساند، در اين موقع كه دست جنايتكاران و دژخيمان شاه بيش از پيش به خون جوانان و اطفال ما آغشته شده است و كشتگان و مجروحان بسيارى به جا گذاشته و عده كثيرى را در سراسر كشور بىخانمان و بىسرپرست نموده است و حضرات آقايان و اينجانب را به عزا نشانده است؛ در اين موقع كه اعتصابات و تعطيلات عمومى براى اعتراض به دستگاه جبار و احقاق حق مردم بىپناه صورت گرفته است؛ بديهى است اين حوادث ضايعاتى را به دنبال دارد و قشرهايى از كسبه و كارمندان و كارگران محترم و محروم دچار مضيقه شده و مىشوند؛ و اين امر موجب نگرانى شديد اينجانب است؛ لهذا از حضرات آقايان تقاضاى محترمانه دارم كه در تمام شهرستانها و توابع آنها، هيأتهايى را كه مورد وثوق هستند انتخاب و مقرر فرماييد تا نياز نيازمندان را، چه از حيث لزوم جراحى و چه از حيث فقدان سرپرست و چه در اثر گرفتاريهاى اقتصادیی كه در اثر اعتصابات و تعطيلات به حق خود با آن دست به گريبانند بر طرف نموده و به قدر مقدور نيازهاى آنان را رفع كنند تا با پشتگرمى با اعتصابات خود ضربه شديدى بر پيكر دشمن وارد آورند و بر ملت شجاع و آگاه است كه خود نيز مستقيماً به خواهران و برادران خود كمك كنند و ديْن الهى خود را ادا نمايند. حضرات آقايان مجازند از سهم مبارك امام عليهالسلام در اين امر مشروع و مقدس صرف نمايند و وكلاى اينجانب در هر جا كه هستند مجازند تا نصف سهم مبارك امام عليهالسلام را صرف اين نيازها نمايند و نيز حضرات آقايان از بازرگانان و مردم خيرخواه دعوت نموده و آنان را تشويق كنند تا نگذارند برادران و خواهران آنان كه در راه اسلام و احقاق حق خود صدمه ديدهاند و به ملت بزرگ خدمت كردهاند و در راه آن خون دادهاند به سختى بيفتند. از خداوند تعالى عظمت اسلام و سربلندى ملت عظيمالشأن اسلام و ايران را خواستارم و قطع ايادى اجانب را اميدوار. والسلام عليكم و رحمه¬اللَّه و بركاته. روح¬الله الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، جلد 4، صفحه 408 و 409)
2. رابطه با دولتهای غربی با حفظ منافع و احترام متقابل: امام خمینی در آبان سال 57 با خبرگزاری بی بی سی مصاحبهای انجام نداده است. احتمال دارد منبع ساواک اشتباهی نام آن خبرگزاری را از قول آقای عسگراولادی گفته باشد. حضرت امام در مدت اقامت در نوفل لوشاتوی فرانسه با بسیاری از روزنامهها و خبرگزاریهای خارجی مصاحبه نمود و در پاسخ به سوال آنها در باره رابطه حکومت آینده ایران با غرب و آمریکا، همواره به این نکته تاکید میورزید که ما با همه دول خارجی خواستار رابطه صلح آمیز با حفظ منافع ملی و احترام متقابل هستیم. به عنوان نمونه بنگرید به صحیفه امام جلد چهارم صفحات، 160، 244، 248، 332، 338، 367 و 433.
3. محمود اعتمادزاده معروف به «بهآذین» فرزند محمد على در 23 دی 1293 ش در رشت به دنيا آمد. پدر وى تاجر بود و براى داد و ستد با روسيه، به شهرهاى مختلفى چون مسكو و پتروگراد(سن پترزبورگ) رفت و آمد مىكرد. به آذين در رشت به تحصيلات ابتدايى پرداخت و در سال 1306 به همراه خانواده به مشهد رفت و دوره متوسطه را در آن شهر پىگرفت و در سال 1309 به تهران آمد و دو سال باقيمانده دبيرستان را در تهران گذراند. وى در سال 1311 در مسابقه محصلين اعزامى به اروپا شركت كرد و به فرانسه رفت و در آن جا به محصلين نيروى دريايى پيوست. مدرسه افسرى مهندسى دريايى را در«برست» به پايان برد و در سال 1316 به درجه ستوان دوّمى رسيد و در سال 1317 به ايران بازگشت و در نيروى دريايى در خرمشهر به خدمت پرداخت. وى تا سال 1320 در خرمشهر بود و در اين سال به نيروى دريايى شمال(بندر انزلی) منتقل شد و در چهارم شهریور ۱۳۲۰ در جریان اشغال ایران و بمباران در بندر انزلی زخمی برداشت که منجر به قطع دست چپ او و اتکایش به دست راست تا پایان عمر گشت. پس از اين جريان در ارديبهشت سال 1323 به وزارت فرهنگ منتقل شد. ساواك نحوه انتقال وى را از قول همسرش چنين نقل كرده است: «پس از وقايع 21 آذر1325 [خود مختاری و پایتختی تبریز توسط فرقه دمکرات آذربایجان به رهبری جعفر پیشهوری] بنا به تقاضاى خودش از حضور شاهنشاه آريامهر از نيروى دريايى به وزارت فرهنگ منتقل شد.» او در دبيرستانهاى تهران به تدريس پرداخت و از سال 1324 به اداره كل نگارش رفت و مدت هفت سال در آن جا خدمت كرد. در سال 1324 مدت دو ماه و نيم به عنوان معاون فرهنگ استان گيلان به كار اشتغال داشت. در سال 1331مجددا به تدريس در دبيرستانها پرداخت، اما به علت فعاليتهاى سياسى كه به نفع شوروى تشخيص داده شد، منتظر خدمت گرديد و به مترجمى مشغول شد. وى در سال 1344 با رتبه ده مهندسى بازنشسته شد.
محمود اعتمادزاده در دوران خدمت در نيروى دريايى به نويسندگى روى آورد و با نام مستعار «م. ا. به آذين» با روزنامه گمنام«مردان كار» به همكارى پرداخت. حاصل چندين سال نوشتن و ترجمه وى حدود 30 مجلّد كتاب است كه از آن جملهاند: دختر رعيت، مهره مار، ژان كريستف، مهمان اين آقايان، به سوى مردم، نقش پرند، جان شيفته، دُن آرام و ... در اين بين براى مدتى سردبيرى مجلههاى صدف، پيام نوين و كتاب هفته كيهان را نيز به عهده داشت. وى در مجله پيام نوين كه ارگان انجمن فرهنگى روابط ايران و شوروى بود، تحت نظر تيمسار جهانبانى فعاليت مىكرد و در سفر سال 1345 به همراه وى و ابوالحسن ورزى به اتحاد شوروى رفت. ارتباط وى با تيمسار جهانبانى ـ رئيس انجمن فرهنگى روابط ايران و شوروى و فرد مرتبط با سفارتخانههاى انگليس و آمريكا ـ بسيار گسترده و صميمانه بود. در گزارشى به تاريخ مهرماه 1345 آمده است: «آقايان به آذين، دكتر هرمز، ابوالحسن ورزى و بانو، فروشانى، شويتوف و من به دعوت تيمسار جهانبانى ظهر پنجشنبه براى صرف نهار در منزل تيمسار جهانبانى حضور يافته ... به آذين در اين ضيافت به تيمسار گفت: از كتاب «دُن آرام» رفع توقيف نشده و مأمورين گفتهاند: اجازه كتبى لازم است، قرار است تيمسار در اين مورد مجددا اقدام كند». اين در حالى است كه گزارش ارتباط و وابستگى وى به حزب توده از سال 1331 يعنى در زمان خدمت در كتابخانه ملى مورد توجه قرار گرفت و به همين علّت ادامه خدمت وى در اداره كل نگارش به مصلحت تشخيص داده نشد؛ هرچند گزارشهای عضويت وى در حزب توده به سال 1320 برمىگردد. وى در همين رابطه در سال 1333 دستگير شد، ولى پس از حدود دو ماه با دادن تعهد و ضمانت فردى به نام دكتر تقى ميلانى كه رياست بخش جراحى و بيمارستان پورسينا و زايشگاه بنگاه حمايت مادران رشت را عهدهدار بود، آزاد و حقوق معوقه وى نيز پرداخت شد.
در گزارشى كه در تاريخ 26 /4 /36 تهيه شده، چنين آمده است: «در سال 1330 به علت نامعلومى از طرف حزب[توده] بايكوت شده بود و اكنون فعاليت حقيقى دارد و احتمال مىرود كه پس از 6 سال از طرف حزب كارى به او رجوع شده باشد ولى در كارش سست بوده و از كسانى است كه در صورت اغفال و تهديد به بازداشت، اطلاعات جالبى در مورد فعاليتهاى اخير حزب از او به دست خواهد آمد.» از زمانى كه زمزمه تشكيل كانون نويسندگان توسط مرحوم جلال آلاحمد آغاز شد، به آذين نيز در آن شركت جست. در اين دوران ساواك مجددا تقاضاى احضار وى را کرد. در گزارش 12 /8 /47 آمده است: «به منظور كسب اطلاعات تكميلى و همچنين فعاليتهاى موجود در انجمن و احتمالاً جلب همكارى، احضار وى ضرورى به نظر مىرسد.» به آذين، پس از دستگيرى تنكابنى و سپانلو و... به علت نوشتن متن اعلاميه اعتراض به بازداشت آنان، دستگير و در دفاعيه خود چنين نوشت: «در اين جا مؤكدا توضيح مىدهم كه اين موضعگيرى در برابر بازداشت تنكابنى به معناى موافقت با نوشتهها و انديشههاى اين نويسنده... نبوده است و نمىتواند هم باشد...» به آذين در دوران انقلاب اسلامى سازمان يك نفره «اتحاد دموكراتيك مردم ايران» را به دبير كلى خود، بنيان نهاد و مجدداً دستگير شد كه پس از حدود يك ماه از زندان آزاد گرديد.[آن چه در سند به آن اشاره شده مربوط به همین مطلب است] پس از پيروزى انقلاب اسلامى وى در كادر مركزى حزب توده فعاليت داشت و در ۱۷ بهمن ۱۳۶۱ در جریان دستگیریهای اعضای حزب توده ایران به دلیل جاسوسی برای شوروی به همراه ديگر اعضاى آن دستگير و تا سال 69 در زندان به سر برد. پس از آزادی به نوشتن خاطرات خود پرداخت كه تحت عنوان «از هر درى» در دو جلد به چاپ رسيده است. او عوامل شكست حزب توده و ماركسيسم را در دو مصاحبه تلويزيونى بر شمرد كه در كتاب «اعترافات رهبران حزب توده» چاپ شده است. وی در 10 خرداد 1385 به علت ایست قلبی در بیمارستان آراد تهران درگذشت.
منبع:
کتاب
حبیبالله عسکراولادی به روایت اسناد ساواک صفحه 536