تاریخ سند: 25 خرداد 1351
جناب آقاى آقاخانىزاده
متن سند:
تاریخ: 25 /3 /5113510325
جناب آقاى آقاخانىزاده
پس از سلام، دیروز (24 /3 /51) مقابل ساختمان شهربانى کل کشور احمدکامرانى را دیدم، این شخص به اتهام شرکت در واقعه کاخ مرمر زندانى بوده و در جریان بخشودگى سال گذشته به مناسبت جشنهاى دو هزار و پانصد ساله مورد عفو ملوکانه واقع و از زندان آزاد شده است آقاى ناصرى از جریان پرونده این شخص و روحیهایکه در اواخر اقامت در زندان از خود نشان میداد هستند. کامرانى بعد از نوشتن نامهای که در روزنامه کیهان چاپ شد و در آن از اقدامات گذشته خود انتقاد و از پیشرفتهائى سالهاى اخیر مملکت تمجید شده بود در زندان مورد انتقاد زندانیان قرار گرفت ولى مصرا از نظریات جدید خود دفاع نمود تا آنجا که یکبار نزدیک بود بین او و زندانیان در زندان عشرتآباد نزاعى در بگیرد، به علاوه این شخص بعد از انتقال از زندان شهربانى به زندان قزلقلعه اطلاعاتى در اختیار من قرار داد که مورد استفاده قرار گرفت از جمله درباره روحیه هوشنگ تیزابى و این که تعصب خود را حفظ نموده مطالبى اظهار داشت که بعدها با دستگیرى اعضاء شبکه رحمان هاتفى و بمیان آمدن پاى تیزابى1 در این ماجرا مشخص شد که گزارش کامرانى صحت داشته است هم چنین کامرانى در مورد دکتر هوشنگ دامغانى2 و ندامت و تنبه او مطالبى گفته بود که چند ماه بعد صحت آنها به اثبات رسید، منظور از ذکر این مقدمه این بود که احمدکامرانى علاوه بر این که با انتشار نامه در جراید عصر به عنوان شخصى که به عقاید گذشته خود پشت پا زده و از دستگاه طرفدارى میکند با رفتارى که از زندان داشته و حمایتى که از وى در قبال سایر زندانیان به عمل میآمده» به عنوان وابسته به ساواک معرفى و مشهور شده است، کما این که خود او در ملاقاتیکه دیروز داشتیم تعریف میکرد که بعد از آزادى براى خرید یک موتورسیکلت مراجعه نموده و فروشنده به او گفته چون شاهنشاه ترا بخشیدهاند منهم صد تومان تخفیف میدهم، به این ترتیب استفاده از چنین شخصى به عنوان منبع نفوذ نه تنها سودى ندارد بلکه احتمال دارد خطراتى هم به وجود آورد... داستان از این قرار بود که کامرانى به شدت عصبى شده و از ساواک هم شکایت داشت. شکایت او از این قرار است که میگفت «بعد از آزاد شدن چون کسى به سراغ او نیامده شخصاً به ساواک قم خود را معرفى و آمادگى خود را براى همکارى اعلام نموده لیکن ساواک مذکور او را تحت فشار قرار دادکه بایستى بین مردم پز مخالف بخود بگیرد و از دستگاه و دولت انتقاد کند و او چند بار که خواسته به این آموزش عمل کند با واکنش تند مردم روبرو شده و علناً به او مأمور ساواک خطاب کردهاند. نکتهایکه تا فراموش نشده باید به عرضتان برسانم اینست که احمد کامرانى برخلاف تصوریکه خیلى از ماها درباره او داریم فقط یک متخص لوازم الکتریکى است و از سیاست و کمونیزم جز چند لغت قلمبه سلمبه نمیداند. امکان این که اعضاء یک شبکه کمونیستى به او اعتماد کرده و او را بین خودشان راه بدهند در شرایط فعلى تقریباً صفر است مگر این که عدهاى دیوانه باشند که راجع به فعالیتهاى خود براى کامرانى توضیحاتى بدهند، در هر صورت چون دیدم که این شخص اولاً خود را عمیقاً مدیون ساواک میداند و از طرفى قادر به انجام خدماتى که ساواک قم از او میخواهد نیست و این موضوع با توجه به سابقه بیمارى روانى (دپرسیون) که در زندان بآن دچار شده بود. سخت روى اعصاب او اثر گذاشته لازم دانستم که هر چه دربارهاش میدانند برایتان بنویسم تا فکرى بحال او بکنید. در هر صورت پیشنهاد من با توجه به آشنائى که به روحیه و وضعیت کامرانى دارم اینست که اولاً هدایت این شخص را ستاد مستقیماً به عهده بگیرد و با توجه به این که مرتباً بین کاشان و تهران رفت و آمد میکند یکى از رهبران عملیات بخش مثلاً خود شما با او تماس داشته باشد منتهى ترتیبى اتخاذ شود که در صورتی که موضوع فورى پیش آمد بتواند به ساواک قم مراجعه کند، به علاوه از این شخص فقط به این ترتیب استفاده شود که اولاً مستقیماً در برخورد با اشخاص و افراد نظریات خود را در دفاع از رژیم و اصلاحاتیکه به عمل آمده ابراز کند، دوما با دیدى که باعث اقامت طولانى در زندان و تماس مداوم با اشخاص منحرف پیدا کرده سعى کند اینگونه افراد را شناسائى و در این مورد فقط به گزارش دادن و معرفى این قبیل اشخاص اکتفا کند صرفاً سعى کند در صورت برخورد با نارضایتى درباره علل آن تحقیق و نتیجه را گزارش نماید.
مواردیکه عرض شد صرفاً ناشى از ملاقات اتفاقى است که با کامرانى داشتم و راه حلهائیست که در مورد او به نظرم رسیده در هر صورت تهیه و به عرض رسانیدن هرگونه گزارشى در این زمینه موکول به نظریه سرکار میباشد.
با تقدیم احترام ـ هیراد
توضیحات سند:
1 ـ پس از سال 1350، مهمترین فعالیت سازمانى حزب توده در ایران «سازمان نوید» بود که توسط محمد مهدى پرتوى (خسروى) و با همکارى رحمان هاتفى (حیدر مهرگان) ایجاد شد و توانست نشریهاى به نام نوید را در تیراژ محدود منتشر سازد. این سازمان پس از پیروزى انقلاب اسلامى مخفى شد و بخش مخفى حزب توده را پدید آورد. .. گروه حکمت جو ـ تیزابى در آذربایجان فعالیت داشت و مسئول آنها محمد آزادگر بود. در حدود سال 55 یا 1356 توسط ساواک دستگیر شدند و در سال 1357 آزاد شدند. تشکیلات نوید در ماههاى قبل از انقلاب با یکى از آنها تماس برقرار کرده و به آنها نشریات را مىرساند. پس از پیروزى انقلاب، ارتباط آنها هماره با ارتباط سایر افراد شاخه تشکیلات نوید در آذربایجان به انوشیروان ابراهیمى داده شد تا از آنها در ایجاد سازمان علنى حزب توده در آذربایجان استفاده کند.
ر. ک: سیاست و سازمان حزب توده، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى، ص 209 و 214 و 215
2 ـ هوشنگ دامغانى فرزند محمدجواد در سال 1318 در رفسنجان متولد شد. تحصیلات وى دکتراى پزشکى و متخص جراحى زنان مىباشد. نامبرده به اتهام فعالیتهاى کمونیستى و به اصطلاح به زعم ساواک و اقدام علیه امنیت کشور در آبان ماه 1347 بازداشت و به 5 سال زندان محکوم گردید. مشارالیه ضمن ابراز انزجار نسبت به اعمال گذشته خود تقاضاى عفو از شاه را نمود که مورد تصویب وى واقع و پس از انجام یک مصاحبه رادیو و تلویزیونى در اردیبهشت ماه 1351 از زندان آزاد گردید وى پس از آزادى از زندان به طور فعال همکارى بسیار نزدیک و صمیمانهاى با ساواک داشت و به همین لحاظ در تاریخ 16 /2 /52 نیز با استخدامش در جمعیت شیر و خورشید موافقت گردید.
پرونده هوشنگ دامغانى در ساواک، ش 1932، جلد 1، ص 162.
منبع:
کتاب
ترور شاه / حادثه کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک صفحه 453