صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

در ساعت 1430 روز 19/10/57 در تالار رازی دانشکده پزشکی طبق قرار قبلی عده کثیری از طبقات مختلف مردم اجتماع نموده

تاریخ سند: 23 دی 1357


در ساعت 1430 روز 19/10/57 در تالار رازی دانشکده پزشکی طبق قرار قبلی عده کثیری از طبقات مختلف مردم اجتماع نموده


متن سند:

از: 9 ﻫ 2 تاریخ:23 /10 /1357
به: 323 شماره: 25196 /9 ﻫ 2
گزارش خبر

در ساعت 1430 روز 19 /10 /57 در تالار رازی دانشکده پزشکی طبق قرار قبلی عده کثیری از طبقات مختلف مردم اجتماع نموده و تالار رازی مملو از شنونده بود. ابتدا یکی از دانشجویان پیرامون سازمان دهی انقلاب در دهه 40 سخن گفته و سپس افزود پیشاهنگ وظیفه دارد نبرد را آغاز کند مردم را به جنگ مسلحانه دعوت کند تا زمانی که خود پیشاهنگ جنگ‌افزار ندارد امکان ندارد کاری از پیش ببرد، بدینسان بود که پیشاهنگان خلق به میادین رزم کشیده شدند. دیگر از نمایش‌های خیابانی دست کشیده‌اند و سالن‌های سرپوشیده را رها کرده و پای به یگانه راه رهائی جنبش مسلحانه گشودند. سازمان‌هائی چون مجاهدین خلق، با به خاک سپردن جبهه ملی و جبهه‌های دیگر خود روئیدند و این سازمانها می‌روند که سازماندهی جنگی به خود بدهند و این از راه گان[گام] نهادن در خود جنگ می‌شود جنگ را آموخت. فلسطین جائی بود برای آموختن تجربه جنگی. پیشتازان انقلاب معتقد بودند که در هر سرزمینی به خاک بیفتند مهم نیست و این مهم است که با استعمار می‌جنگند. پیمودن این راه خیلی سخت بود و از این راه بود که انقلاب گزندهای زیادی به خود دید و سازمان‌هائی که در دهه 40 تشکیل شدند رو به سوی مسلح شدن نهادند به عنوان مثال نظری به مبارزه کردستان، فارس و گروه جزنی1 می‌افکنیم. اینها از موانع گذشتند و از طریق خلیج فارس و دوبی و پایگاه دیگری به فلسطین رفته و به آنان پیوستند از جمله علی‌اکبر صفائی2 و آشتیانی3 به فلسطین می‌رسند، صفائی حتی به درجه سروانی می‌رسد و بعد به ایران می‌آیند و سازمان چریکی به وجود می‌آورند و شکل می‌گیرند از جمله جریان سیاهکل. گروه فلسطین، سازمان مجاهدین خلق شکل می‌گیرد این گروه به سوی فلسطین پر کشیده و دوره دیده‌اند و راه نهائی را برای رسیدن به اسلحه راه خلیج فارس و از همان دوبی و ایستگاه دوم و بالاخره فلسطین انتخاب می‌کنند
خوشرو و شهید شامخی توسط پلیس انگلستان دستگیر و با هواپیمای 12 نفره می‌خواهد به ایران برگردند هواپیما را مجاهدین می‌ربایند و در عراق آن را مجبور به فرود آمدن می‌کنند که در بین هواپیماربایان عبدالرسول مشکین‌فام نیز بوده است.
سازمان‌های مجاهدین ضربه‌های زیادی از ساواک می‌بینند و از هم می‌پاشند، و خون [چون] اسلحه کافی در اختیار نداشتند از جمله ناصر صادق و محمود بازرگان با چنگ و دندان با مأمورین می‌جنگند.
دانشجوی موصوف سپس در مورد تشکیلات سازمان الفتح 4 به طور کلی سخنرانی کرد و گفت اصولی که فلسطینی‌ها توانستند خود را به وسیله آن بسازند بدین شرح است.
1. قهر انقلابی یعنی مبارزه مسلحانه
2. این جنگ به وسیله توده باید انجام شود البته این جنگ درازمدت است.
3. باید در کار وحدت نیروها این عمل انجام پذیرد.
4. ضرورت تشکیلات برای مبارزه اصولی لزوم سازماندهی پیش می‌آورد و بدین طریق دیدیم که در سال 1968 حدود 400 فلسطینی ارتش اسرائیل را به زانو درمی‌آورد؛ فلسطین برای آن پیش ‌برد که به نیروی خلق خودش و نیروی توده‌ پی برده و می‌داند که این نیرو هر قدرتی را از هم متلاشی خواهد کرد؛ این قدرت را در الجزایر که با تفنگ کهنه و در ویتنام با تیر و کمان شروع کردند و پیروز شدند.
سخنران دوم دکتر معصومی (احتمالاً عبدالعلی معصومی فوق ‌لیسانس که اخیراً مورد عفو ملوکانه قرار گرفته) درباره انقلاب فرانسه صحبت کرده (از قرون وسطی تا قرن بیستم) و سپس درباره تشکیل اسرائیل سخن می‌گوید و با اشاره به آیه قرآن خصوصیات یک مبارزه را به شرح زیر بیان می‌دارد.
1. دارای کینه مقدس انقلابی باشد.
2. دارای شعور و نیروی انقلابی باشد.
3. خندان موقعی که جنگ به شدتش می‌رسد.
4. دیگران را بر خودش برتری می‌دهند با وجودی که خودشان در حال نیاز هستند.
5. این مبارزین حرفه‌ای هستند یعنی مبارزه برایشان اصل است یعنی تمام تضادها که در وجودشان هست در نبرد با ضدانقلاب حل شده و چنین مبارزاتی آگاهانه است.
فلسطینی‌ها تا زمانی که دنبال تکیه‌گاه بودند موفق نبودند وقتی که به قدرت خود پی بردند و به خودشان تکیه کردند دیگر قدرت آمریکا نتوانست آنها را از هم بپاشد.
باید برای جهان بی طبقه کوشید و جان داد و پایداری کرد. مرگ بر امپریالیسم و سگ زنجیری‌اش 66
نظریه شنبه . به نظر می‌رسد مردم مخصوصاً جوان‌ها را برای به دست گرفتن اسلحه و به کار بردن آن آماده می‌کنند و در فکر به وجود آوردن ارتش مخفی مجهزی هستند که در برابر ارتش ایران بتواند ایستادگی کند. ضمناً در نظر دارند جبهه دومی برای تعلیمات نظامی انتخاب نمایند و یا نموده‌اند که احتمالاً در کشور افغانستان و یا پاکستان و یا لیبی خواهد بود.
نظریه یکشنبه . صحت خبر مورد تأیید و نظریه شنبه قابل بررسی است.
نظریه چهارشنبه . نظریه یکشنبه مورد تأیید است.
عابدی 23 /10 /57

توضیحات سند:

1. بیژن جزنی، فرزند حسین در سال 1316 ﻫ ش در تهران متولد شد، پدرش ستوان یکم ژاندارمری بود که بعدها به فرقه‌ی دموکرات پیوست و پس از شکست فرقه و برچیده شدن حکومت پیشه‌وری، به شوروی گریخت. مادر بیژن، عالم‌تاج کلانتری نظری، نیز عضو کمیته‌ی زنان حزب توده بود. دو تن از عموها و تمامی دایی‌های بیژن جزنی از فعالین حزب توده بودند. جزنی پس از اخذ دیپلم متوسطه در آزمون ورودی دانشگاه تهران شرکت کرد و در رشته‌ی فلسفه دانشکده‌ی فلسفه و علوم تربیتی دانشگاه تهران پذیرفته شد.
ورود جزنی به دانشگاه در سال 1338 مقارن بود با بازشدن فضای سیاسی کشور. جزنی که پس از کودتای 28 مرداد سال 1332 سمپاتی خود را نسبت به حزب توده از دست داده بود، این‌بار به فعالیت در چارچوب جبهه ملی پرداخت.
امّا فضای باز سیاسی کشور با سرکوب قیام پانزدهم خرداد سال 1342 کاملاً دگرگون شد و فعالیت احزاب و سازمان‌ها به خاموشی گرایید. این‌بار جزنی فعالیت خود را بر انتشار نشریه‌ی «پیام دانشجو» متمرکز ساخت، ولی با لورفتن دست‌اندرکاران انتشار این نشریه همگی آنان از جمله جزنی دستگیر شدند. او پس از سپری‌کردن دوران محکومیت 9 ماهه‌ی خود، به همراه دایی‌اش «منوچهر کلانتری نظری» و چند تن دیگر جلساتی برای دستیابی و تدوین استراتژی مبارزه تشکیل داد. بالاخره جمعی که به دور جزنی گرد آمده بودند، مبارزه‌ی مسلحانه را به عنوان شکلی از اشکال مبارزه علیه دیکتاتوری شاه پذیرفتند. از آن پس یارگیری و تشکیل و گسترش هسته‌ها و مطالعات مقدماتی برای نحوه‌ی مبارزه آغاز شد، امّا این گروه که هنوز فاقد ساختاری سازمانی و نام و عنوان بود، توسط ساواک ضربه خورد و اعضای آن دستگیر شدند. جزنی در دادگاه به 10 سال حبس محکوم شد. این گروه به لحاظ موقعیت ویژه جزنی و ضیاء ظریفی در آن، گروه جزنی ـ ضیاء ظریفی نام گرفت. بعدها بازماندگان این گروه در پیوند با گروه دیگر سازمان چریک‌های فدایی خلق را در سال 1350 بنیان نهادند. جزنی درحالی که دوران محکومت خود را سپری می‌کرد، در 29 فروردین سال 1354 به همراه 6 تن از اعضای گروهش و دوتن از اعضای سازمان مجاهدین خلق در تپه‌های اوین و به بهانه‌ی فرار از زندان به رگبار گلوله بسته شد و به قتل رسید.
2. علی‌اکبر صفایی فراهانی در سال 1320 ﻫ ش در تهران متولد شد، در دوره تحصیل در هنرستان صنعتی، با مشعوف کلانتری آشنا شد و در سال 1342 در آزمون هنرسرای عالی نارمک پذیرفته شد. او توسط مشعوف کلانتری با گروه جزنی مرتبط شد. پس از دستگیری جزنی در اوایل سال 47 به همراه محمدصفاری آشتیانی برای طی دوره‌ی آموزش چریکی در اردوگاه‌های سازمان آزادیبخش فلسطین به خارج از کشور رفت. آن‌ دو مدتی در عراق زندانی بودند، پس از آنکه درخواستشان مبنی بر پیوستن به فداییان الفتح پذیرفته شد، راهی اردن شدند. او پس از سپری ساختن دوره‌ی آموزشی، با لقب ابوعباس فرمانده اردوگاه شد. در زمستان سال 1348 مخفیانه به ایران بازگشت تا شرایط ایران را برای آغاز مبارزه ارزیابی کند. پس از مشاهده شرایط مطلوب بار دیگر به فلسطین رفت تا این‌بار به اتفاق محمد صفاری آشتیانی به ایران بازگردد. آنها در اوایل سال 1349 به ایران بازگشتند و گروه لازم برای مبارزه را سامان دادند. برای شروع عملیات چریکی، مطالعه‌ی مقدماتی در کوه‌ها و جنگل‌های شمال ایران از نیمه شهریور همان سال آغاز شد. این گروه به فرماندهی فراهانی پس از چند ماه بررسی شرایط و فراهم ساختن امکانات لازم در شامگاه روز نوزدهم بهمن سال 1349 به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل حمله برده و سپس در کوه پناه گرفتند. صفایی فراهانی ده روز بعد یعنی 29 بهمن ماه در روستای چهلستون توسط نیروی‌های محلی دستگیر شده و پس از محاکمه به همراه 13 نفر دیگر از اعضای گروه در 26 /12 /49 اعدام شد.
3. علیرضا سپاسى آشتیانى، فرزند ابوالقاسم در سال 1323 ﻫ ش در آشتیان اراک متولد شد و پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد دانشکده هنرهای زیبا شد. وی در سال 1343 توسط اصغر قریشی به حزب ملل اسلامی جذب شد و در سال 1344 به اتهام فعالیت در حزب ملل اسلامی و اقدام علیه امنیت کشور دستگیر شد. در سال 1346 پس از آزادی از زندان به همراه احمد احمد و عباس آقا زمانی گروه حزب‌الله را پایه‌ریزی کرد و به نوشتن درسهای سیاسی و گزارشهای تحلیلی برای گروه مبادرت کرد. او در این سالها توانست تحصیلات نیمه‌کاره خود را به اتمام برساند و پس از ادغام سازمان حزب‌الله در سازمان مجاهدین خلق(منافقین) در سال 1350 جذب سازمان شد و در مرداد ماه سال 1351 در اجرای طرح ترور سرتیپ طاهری با محمد مفیدی و محمدباقر عباسی همکاری کرد. وی پس از دستگیری آن دو نفر به زندگی مخفی روی آورد.
سپاسی آشتیانی فردی تندخو، تندرو و احساساتی و بسیار بلند پرواز و خودبزرگ بین، مغرور و گستاخ بود. او به خاطر تندی و جدیت خود در کارها مراتب سازمانی را به سرعت طی کرد و در سال 1353 به عضویت کادر مرکزی مجاهدین خلق درآمد. در سال 1354 با اعلام تغییر ایدئولوژی به رهبری تقی شهرام، خط انحراف را پیمود و به آنها پیوست و همراه منحرفین دیگر، به تصفیه و کشتار افرادی که این تغییر را نپذیرفته بودند دست زد. او تا سال 57 به فعالیت مخفی خود در گروه تقی شهرام موسوم به سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر ادامه داد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به صورت افراطی به ضدیت و مخالفت با نظام پرداخت و در اواخر سال 1360 دستگیر شد. او در این دوره بازداشت به مقدسات اسلامی اهانت کرد و روزهایی پر از درگیری و هیاهو داشت و حتی به درگیری با پاسداران پرداخت. وی هنگام فرار توسط زندانبانان اوین کشته شد.
4. در نخستین روز ژانویه 1965 یک سازمان فلسطینى جدید به نام «جنبش آزادى بخش ملى فلسطین» نخستین اعلامیه خود را منتشر و در آن اعلام کرد که شب 31 دسامبر 1964 افراد منتسب به این جنبش در داخل خاک اسرائیل به عملیات تخریبى موفقیت‌آمیزى دست زده و بدون دادن تلفاتى به مراکز خود بازگشتند.
این سازمان کلمه «فتح» را که شامل نخستین حروف کلمه نام خود به عربى «حرکت التحریر الوطنى الفلسطینى» مى‌باشد جهت اختصار براى خود انتخاب نمود.
البته حروف اول این کلمات «حتف» به معناى مرگ مى‌باشد که از آخر یعنى فتح است.
سازمان فتح یا «جنبش ملى آزادیبخش فلسطین» یکى از مهمترین و قدیمترین سازمان‌هاى مقاومت فلسطینى به شمار مى‌رود. نشریه این سازمان به نام «فلسطینى‌ها» اصول اساسى این سازمان را چنین بیان کرده است:
عمل انقلابى باید از هر گونه حزب یا دولتى مستقل باشد و خشونت انقلابى تنها وسیله آزاد کردن فلسطین است این عمل را باید تمام توده‌ها انجام دهند و هدف آن محو آثار صهیونیزم به هر شکلى است. شعبه نظامى فتح به نام عاصفه نخستین عملیات نظامى خود را علیه اسرائیل در سى و یکم دسامبر 1964 انجام داد.
عملیات اولیه فتح مخالفت اکثر رژیم‌هاى عرب از جمله رژیم ناصر را برانگیخت. در آن موقع فقط سه کشور عربى الجزایر و عربستان و سوریه به فتح کمک مى‌کردند. الجزایر همان سال 1964 دفترى در الجزیره در اختیار سازمان قرار داد و اردوگاهى براى آموزش آنها مهیا کرد. عربستان سعودى از همان آغاز کار فتح به آن کمک‌هاى مادى نموده است. سوریه یک اردوگاه آموزشى در نزدیکى دمشق در اختیار فتح گذاشت.
اما در سطح بین‌المللى، نخست هیچ‌گونه پشتیبانى از این سازمان به عمل نیامد مگر بیانیه تحسین‌آمیز جمهورى خلق چین از عملیات فتح که در سال 1964 به هیئت نمایندگى سازمان (عرفات و ابوجهاد) که از آن کشور بازدید مى‌کردند ارائه شد. بعد از شکست 1967 که باعث از بین رفتن حیثیت و محبوبیت رژیمهاى عربى مخصوصا ناصر شد، کنگره فوق‌العاده سازمان فتح که بلافاصله پس از جنگ 6 روزه در دمشق تشکیل جلسه داد، تجدید عملیات علیه اسرائیل را تأکید کرد و در 29 اوت همان سال عملیات نظامى علیه اسرائیل از سر گرفته شد تا این که در 21 مارس سال بعد در نبرد معروف «کرامه» سازمان فتح قدرت مبارزه خود را به خوبى نشان داد. این نبرد نخستین مقابله نظامى مقاومت فلسطین و اسرائیل بود.
بر اثر همین نبرد تعداد بیشمارى داوطلب شرکت در سازمان فتح شدند. پس از نبرد کرامه، فتح، یاسر عرفات را به عنوان سخنگوى رسمى خود معرفى نمود و در مجلس ملى فلسطین شرکت جست و یاسر عرفات به عنوان رئیس کمیته اجرایى سازمان آزادیبخش فلسطین انتخاب شد.
این سازمان علاوه بر آن که عضو مؤثر داخلى حرکت مقاومت فلسطین در سال 1969 بود به طور رسمى رهبرى عمل فلسطین را به دست گرفت. بعد از سپتامبر سیاه (1970 م) که 15 هزار رزمنده فلسطینى در اردن شهید شدند نیروهاى فتح از اردن خارج و در لبنان مستقر شدند و دامنه عملیات آنان در اراضى اشغالى توسعه پیدا نمود و با حمایت بى‌دریغ امام موسى صدر توانستند موقعیت بهترى پیدا نموده و از کمک‌هاى مادى و معنوى شیعیان لبنان و جهان استفاده نمایند. مبارزان فتح به صدها عملیات در داخل اراضى اشغالى دست زدند که مشهورترین آنها «عملیات ساوى» بود که در آن انتقام موفقى از ترور برخى رهبران مقاومت در بیروت (آوریل 1973) گرفته شد.
اسرائیل در این عملیات شکست سختى را متحمل شد. رهبران فتح با مشخص نکردن مواضع خود در مسایل مطروحه دست خود را در تاکتیک و جهت‌گیرى باز مى‌گذارد. فتح رهبرى کمیته‌هاى منبعث از «شوراى انقلاب» را بر عهده دارد که رهبران مؤسس نقش سنگینى در آن دارند. معروفترین رهبران آن یاسر عرفات (ابو عمار) صلاح خلف (ابو ایاذ) فاروق قدومى (ابو لطف) و از شهداى معروف یوسف نجار (ابو یوسف) و کمال عدوان، ممدوح صیوح (ابو صبرى) و خلیل الوزیر (ابو جهاد) هستند.
پس از فراز و نشیب‌هاى بسیار به واسطه دورى از خط اصیل جهاد اسلامى سرانجام یاسر عرفات در سپتامبر سال 1993 اسرائیل و ساف در نروژ گفتگوهاى محرمانه‌اى انجام دادند و بالاخره در چهارم مه 1994 (13 /2 /1373) در قالب توافقنامه غزه و اریحا در قاهره به سازش روى آوردند و لیکن این خط مشى مورد قبول مردم مسلمان فلسطین قرار نگرفت و انتفاضه پاسخى به خیانت ساف بود که هم اکنون نیز ادامه دارد.
ر.ک: فرهنگ سیاسى لبنان، ه علیزاده، ص 89 ـ 91 لبنان و جهان عرب، منصور قدر، ص 37.
لبنان، بنیاد شهید دکتر مصطفى چمران، ص 120 ـ 122.

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 21 صفحه 272


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.